وحدت مذاهب اسلامی (۳)!

وحدت مذاهب اسلامی (۳)!

 

در دو قسمت قبل بصورت مختصر تعریف منابع معتبر اهل تسنن را از پیامبر(ص) و همچنین مواردی از مخالفتهای علنی عمر خلیفه دوم با پیامبر(ص) را بررسی کردیم .

در این قسمت به بررسی نقشه ترور پیامبر(ص) و ماجرای سقیفه خواهیم پرداخت:

 

سیره برخی صحابی در عصر پیامبر:

در صحیح مسلم کتاب فضایل حدیث۲۶۲۹۳۲۶۰ و کتاب امتاع الاسماع مقریزی، مناقب ابن شهر آشوب،ج۳،ص۲۵۳ چنین آمده است:

« در بازگشت از غزوه تبوک، نزدیکی های جحفه عده ای از اصحاب قرار گذاشتند در تاریکی شب پیامبر(ص) را به قتل برسانند، خداوند پیامبرش را از قصد آنان باخبر نمود، لذا پیامبر(ص) مسیر خود را عوض کرده از گردنه «هرشی» به همراه حذیفه و عمار عبور نمود. آن صحابه که نقشه قتل را کشیده بودند اینبار در همان گردنه به سراغ پیامبر(ص) رفتند، در تاریکی شب بندهای کجاوه اش را بریدند و شتر را رم دادن تا کجاوه به دره سقوط کرده و رسول خدا(ص) کشته شود. وسایل پیامبر بر زمین افتاد و رسول خدا به حذیفه دستور داد به آنها حمله کند(در ج ۲۸ بحارالانوار اضافه کرده است که پیامبر در دل شب اشاره ای فرمود تا نوری تابید و فضا برای لحظاتی روشن گشت و حذیفه و عمار چهره حمله کنندگان را دیده و به خاطر سپردند. آنها عبارت بودند از ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه،عمرو عاص، طلحه، سعدبن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابو عبید بن جراح، ابوموسی اشعری و دیگران علیهم لعائن الله)

صبح آنشب پیغمبر داستان شب گذشته را باز گفت و بعضی از آنها گفتند: ای رسولخدا دستور فرما تا ایشان را بکشیم. پیامبر فرمود: خوش ندارم که مردم بگویند چون جنگ محمد با دشمنانش پایان یافت دست به کشتن اصحاب خود گشوده است

صحیفه ملعونه دوم به نقل از بحار ج۲۸،

به دنبال خنثی شدن توطئه قتل پیامبر(ص) بوسیله عمر و یارانش(علیهم لعائن الله) در بازگشت به مدینه منافقین جلسه دیگری تشکیل داده و اساسنامه ای را مبنی بر اینکه نخواهند گذاشت علی(ع) به خلافت و جانشینی پیامبر(ص) دست یابد تنظیم نموده و سی و چهار نفر از منافقین آن را امضاء کردند و به ابوعبید جراح سپردند تا آن را به مکه برده کنار کعبه دفن کند. فردای آنروز پیامبر پس از نماز صبح اشاره به این اقدام منافقین نموده و فرمودند:

«عده ای از این امت معاهده ای نوشته اند که با معاهده زمان جاهلیت که در کعبه آویخته بودند شبیه است ولی من مأمورم آن را افشا نکنم، سپس رو به ابوعبیده جراح کردند و فرمودند اکنون امین این امت شده ای؟»

رفتار اصحاب در زمان حیات پیامبر(ص):

از غدیر تا سقیفه

در صحیح بخاری(۴/۹۴ – ۹۵) فی الحوض من کتاب الرقاق، صحیح مسلم کتاب فضایل(حدیث۲۶) از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند:

گروهی از اصحاب من در حوض کوثر بر من وارد می شوند وقتی که آنان را باز شناختم ایشان را از من جدا کرده دور می نمایند در آن حال می گویم:

خداوندا ! اصحابم، اصحابم .

خطاب می آید: نمی دانی که اینان بعد از تو چه بدعتها نهاده اند! اینان به عقب (جاهلیت) بازگشته اند.

من نیز می گویم: دور باد، دور باد هر کس که بعد از من مقررات دین را تغییر بدهد و در روایت دیگر ایشان را به جهنم اندازند.

در مجمع الزوائد هیثمی(۹/۱۶۳) حاکم حکانی (۱/۱۹۳) معجم البلدان حموی(۱/۳۵) تاریخ ابن کثیر(۵/۲۱۳) مسند احمد(۴/۲۸۱)

رسول خدا(ص) از آخرین سفر خود به مکه حجة الوداعبه مدینه باز می گشت. در روز هیجدهم از ماه ذی الحجه سال دهم از هجرت در محل غدیر خم در منزلگاهی بنام جحفه که محل انشعاب خطوط کاروانی به مدینه و مصر و شام و مکه و غیره بود و کاروانیان حجاج از آنجا از یکدیگر جدا شده هر کدام به شهر و دیار خود بازمی گشتند، آثار نزول وحی بر رخساره حضرتش آشکار گردید و این آیه بر او فرود آمد:

«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس»

ای پیامبر آنچه را که از سوی خدایت مامور تبلیغ آن هستی انجام ده که اگر چنان نکنی رسالت خدای را انجام نداده باشی و خداوند ترا از شر و بدخواهی مردم در پناه خود نگاه خواهد داشت.

پیامبر(ص) پس از نزول این آیه به همراهان خود دستور توقف داد و ضمن سخنرانی مفصلی فرمود:

ای مردم من از پیش شما می روم و شما در کنار حوض بر من وارد خواهید شدو من در آن هنگام از دو چیز بسیار گرانبها که نزد شما به یادگار گذاشته ام ، پرسش خواهم کرد. پس توجه داشته باشید که پس از من چگونه با آن دو چیز ارزشمند رفتار می نمایید. یکی پرسید: ای رسول خدا آن دو چیز گرانبها کدام است؟ رسول خدا در پاسخ فرمود: یکی کتاب خدا است که از یک طرف بدست خداست و از سوئی دیگر به دست شما، آن را نیکو بگیرید و در انجام دستوراتش بکوشید تا گمراه نشوید و آن را به چیز دیگری تبدیل ننمائید. دیگری عترت من که اهل بیت و خانواده منند و خداوند لطیف خبیر مرا خبر داده است که این دو (کتاب خدا و عترت من) هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند. من از خدای خود این را خواسته ام ، پس بر آن دو پیشی نگیرید که به هلاک می افتید و از آن دو باز نمایند که هلاک می شوید و دانش و آگاهی خود را به رخ آنها نکشید که آنها از شما داناتر و بیناترندآیا می دانید و گواهی می دهید که من بر هر فرد مومنی از شخص خودش مقدم ترم؟

مردم گفتند: آری.

سپس فرمود: ای مردم! خداوند بر من و من بر شما ولایت و سروری دارم، پس هر کس را که من مولا و سرورم این علی مولی و سرور اوست. خداوندا دوست دارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار، هر کس را که به یاری او برخیزد یاری کن و آنکس را که از یاری او شانه خالی کند، خوارش گردان، گرامی بدار هر کس را که علی را گرامی دارد و خشم گیر بر آن کس که بر علی خشم گیرد. بارخدایا گواه باش.

هنوز پیغمبر و علی از هم جدا نشده بودند که این آیه نازل شد:

«الیوم المکت لکم دینکم واتمت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»

امروز دینتان را برایتان کامل ساختم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را بر شما پسندیدم.

ابن کثیر از زبان راوی می نویسد:

به زید گفتم آیا خودت سخنان رسولخدا را شنیدی؟ او در پاسخ گفت: در آن سرزمین هیچکس نبود که آن را به چشم خود ندیده و به گوش خود نشنیده باشد.

ابن کثیر اضافه می کند که استاد ابو عبدالله ذهبی گفته این حدیث صحیح است.

در شواهدالتنزیل آمده است:

در آنروز عمر به علی(ع) گفت: ای فرزند ابوطالب گوارایت باد که بر هر فرد مومن ولایت و ریاست یافتی.

در روایت دیگر گفته: بخ بخ لک یا ابن ابیطالب.

به علاوه روایت شده که رسول خدا(ص) عمامه ای مخصوص به رنگ سیاه داشت که آن را در روزهای ویژه ای چون فتح مکه و مانند آن بر سر می بست و آن را به عنوان تشریفات انتصاب ولایت در روز غدیر بر سر علی نهاد و فرمود عمامه برای عرب به منزله تاج افتخار است.

 

سقیفه در منابع اهل سنت:

تاکنون تعدادی از شیوه های رفتاری عمر و یارانش(علیهم لعائن الله) را در زمان حیات پیامبر(ص) مورد بررسی قرار دادیم، سپس واقعه غدیر را به روایت اهل تسنن نقل نمودیم و اینک لازم است به عکس العمل عمر و اصحابش(علیهم لعائن الله) پس از رحلت پیامبر(ص) بپردازیم.

علامه سید عبدالحسین شرف الدین در کتاب اجتهاد در مقابل نص با استفاده از منابع اهل سنت از جمله: کتاب السقیفه ابوبکر احمدبن عبدالعزیز جوهری، ابن ابی الحدید در جلد اول شرح نهج البلاغه، طبری ضمن حوادث یازدهم هجرت، الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری، حدیث السقیفه ابن عبد ربه مالکی وجریان سقیفه را نقل و مورد بررسی قرار داده است که ما خلاصه ای از مباحث این کتاب را می آوریم:

«آری کار خلافت و جانشینی پیامبر(ص) در سقیفه خاتمه یافت در حالیکه جنازه پیامبر سه روز میان عترت طاهره و دوستان ایشان روی زمین بود و آنها در اطراف بدن مطهر رسولخدا اشک حسرت می ریختند و صدا به ناله و فریاد برمی داشتند.

چنان محزون بودند که هر بیننده ای منقلب می گردید و به قدری در غم و اندوه بسر می بردند که دل ها از جا کنده می شد و همگی در بیم و هراس و ناراحتی قرار داشتند ولی آنها (ابوبکر و دار و دسته سقیفه) سه روز دور از جنازه پیغمبر سرگرم تحکیم پایه های حکومت خود بودند و به هیچ وجه در اندیشه کار پیغمبر نبودند تا اینکه کار خلافت تمام شد و آن را به خود اختصاص دادند. هنوز از دفن پیغمبر فارغ نشده بودند که خاندان پیامبر و دوستان ایشان را برای بیعت کردن تحت فشار قرار دادند و به سوزاندن خانه بروی آنان تهدید کردنددر روز سقیفه دنیا پرستان، خلافت اسلامی را با تأویل نصوص و اجتهاد خویش در مقابل نص به خود اختصاص دادند در حالیکه پایبند هیچ نبودند. کار قبضه کردن خلافت را میان خود به انجام رساندند بدون اینکه یک نفر از بنی هاشم و طرفداران آنها یعنی خاندان نبوت و جایگاه رسالت و محل آمد و رفت فرشتگان و مرکز وحی الهی و نزول قرآن مجید را خبر کنند. گویی خاندان پیامبر بازمانده آن حضرت نبودند و در میان امت ارزش و احترامی نداشتند.

اگر فرضا دلیل صریح و نص قاطعی هم برای اثبات خلافت یکی از رجال خاندان پیامبر(ص) وجود نداشت و با این وصف فرضا دارای حسب و نسب برجسته ای نبودند و از لحاظ اخلاق و جهاد و علم و عمل و ایمان و اخلاص شهرت نداشتند و در همه فضایل گوی سبقت را از همگان نه ربوده بودند، بلکه مانند سایر صحابه محسوب می شدند. آیا چه مانع شرعی یا عقلی یا عرضی وجود داشت که نمی گذاشت بیعت گرفتن را تا پایان مراسم تدفین پیامبر به تاخیر اندازند ؟!

ولی بر خلاف همه اینها حضرات تصمیم گرفته بودند به هر قیمت شده، خلافت را از خاندان پیامبر بیرون آورند. از این رو می ترسیدند خودداری ومهلت دادن به عکس منظور ایشان نتیجه دهد. زیرا اگر خاندان پیغمبر درمشورت سقیفه حضور می یافتند استدلال آنها برای حقانیت خود آشکار میگشت و سخن ایشان برتری می یافت به همین جهت حضرت اشتغال بنی هاشم به مصیبت پیغمبر و سرگرمی آنها را به کار غسل و کفن و دفن ایشان غنیمت شمردند و بدون اینکه یک نفر از آنها را دعوت کنند کار بیعت گرفتن را پیش انداختند و قبل از آن که آنها به خود بیایند همه چیز را تمام کردند همین که بیعت با ابوبکر به اتمام رسید دسته ای که با وی بیعت نموده بودند او را با سر و صدا و سرور و شادی مانند عروسی که به حجله می برند وارد مسجد پیغمبر کردند در حالی که جنازه پیغمبر هنوز روی زمین مانده بود و مردان و زنان بنی هاشم در پیرامون آن اشک می ریختند و ناله سر میدادند

جوهری روایت کرده است که:

عمر با گروهی از مردان انصار (اهل مدینه) و تنی چند از مهاجران (مردم مکه) به در خانه فاطمه(س) آمد و گفت به خدا قسم کسانی که در خانه متحسن هستند باید برای بیعت کردن با ابوبکر خارج شوند و گرنه خانه را با ساکنان آن آتش می زنم

سپس عمر(ل ع) به علی(ع) گفت: برخیز بیا و با ابوبکر(ل ع) بیعت کن ولی علی(ع) اعتنایی نکرد، عمر(ل ع) دست او را گرفت و گفت برخیز ، علی(ع) بر نخواست جمعیت هجوم آوردند و او را گرفته مانند زبیر آوردند و به خالد و افراد او سپردند سپس عمر(ل ع) ،علی(ع) و زبیر را به طرز زننده ای حرکت داد و به نزد ابوبکر برد، در آن حال کوچه های مدینه از جمعیت موج موج می زد. مردم دسته دسته گرد آمده بودند هنگامی که فاطمه(س) دید با علی(ع) چگونه رفتار میکنند صدا به ناله و فریاد برداشت. زنان بسیاری از بنی هاشم و غیره پیرامون او را گرفته بودند فاطمه(س) آمد بر در خانه خود (که به طرف مسجد باز می شد) ایستاد و صدا زد : ای ابوبکر !چه زود به خاندان پیامبر خدا هجوم آوردی !به خدا قسم تا زنده ام با عمر(ل ع) حرف نخواهم زد

علی علیه السلام نیز برای حفظ و رعایت مصالح عمومی مسلمین و مقدم داشتن اهم و مهم، پیمان معهود میان خود و پیامبر(ص) را در نظر گرفت و بدینگونه بود که دربرابر وضع موجود صبر پیشه ساخت در حالیکه گویی خار به چشم و استخوانی در گلو داشت. (اجتهاد در مقابل نص،علامه شرف الدین ص ۴۳۵۲)

 

این بود خلاصه ای از آنچه که علماء اهل سنت آن را در کتب خود نقل نموده اند و به دان معتقدند، به همین مختصر اکتفا می کنیم که ادامه مطلب مثنوی هفتاد من خواهد شد.

اکنون با توجه با آنچه تاکنون در مورد برخورد و رفتار غاصبان حق اهل بیت (ع) خواندیم به روشنی واضح است که هیچ نقطه مشترکی در اعتقاد به خداوند، پیامبر و دین و آیینمان با غاصبان حق اهل بیت(ع) و پیروانشان نداریم.

حال سوال اینست که کدامین عقل سلیمی اختلاف نظر اهل بیت (ع) و پیروانشان با دشمنانشان را تنها در۵٪، آنهم در احکام اجتهادی خلاصه کرده است؟!

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

ویژه های سایت
نتایج قرعه کشی مسابقه عید غدیر خم 1401 + جواب مسابقه

نتایج قرعه کشی (مسابقه پیامکی سایت تاظهور به مناسبت عید غدیر خم 1401 ) + جواب مسابقه باتشکر از کلیه شرکت کنندگان عزیز قرعه کشی  (مسابقه پیامکی سایت حدیث کده به مناسبت غدیر 1401)  انجام گردید که شماره برندگان به شرح زیر می باشد : سوال و جواب مسابقه به …

غدیر
مسابقه بزرگ پیامکی عید غدیر 1401 سایت حدیث کده

مسابقه پیامکی سایت حدیث کده به مناسبت عيد غدير خم 1443 / 1401 سایت تا ظهور به مناسبت عيد غدير خم 1443 / 1401 اقدام به برگزاری مسابقه می نماید. برای شرکت درمسابقه به یک سوال زیر پاسخ دهید. به شرکت کنندگانی که پاسخ صحیح را ارسال نمایند به قید …

ویژه های سایت
برنده خوش شانس مسابقه پیامکی عید غدیر خم 1396

برنده خوش شانس مسابقه پیامکی عید غدیر خم 1396 جایزه سفر خانوادگی به مشهد مقدس شماره تماس برنده : 6367***0933 باتشکر از همه ی شرکت کنندگان