وظیفه ما در مقابل بدعت وبدعت گذار چیست ؟

وظیفه ما در مقابل بدعت وبدعت گذار چیست ؟

111

امام صادق(ع) در حدیثی آنها چنین را معرفی می‌كنند: «انكسر ظهری رجلان؛ عالم متهتك و جاهل متمسك؛ دو نفر كمر مرا شكستند؛ عالم بی‌دین و هتاك و نیز جاهل و نادانی كه صرفا عامل به ظاهر دستورات دین توجه می‌كند».

دین و امور دینی به دلیل اهمیتشان در جامعه، همواره مورد توجه افراد گوناگون با انگیزه‌های متفاوت بوده‌اند، در این میان عده‌ای هم پیدا شده‌اند كه از كنار آن به سودجویی و كاسبی پرداخته، برای خود مقام و مرتبه‌ای كاذب دست و پا كنند. به هر حال" بدعت " یعنی کسی در دین خدا چیزی‏ را وارد کند که از دین نیست، از پیش خود چیزی را جعل کند که مربوط به‏ دین نیست. همه وظیفه دارند که با بدعت مبارزه کنند.

 

الف: بدعت در لغت و اصطلاح: 
«بدعت» در لغت چيز نو و جديد را گويند، و هر گاه به خداوند نسبت داده شود «بديع السموات، ايجاد كنندة آسمان‎ها» به معناي ايجاد و خلقت چيزي بدون وسيله و مادّه و بدون زمان و مكان است. 
و در اصطلاح شرعي عبارت است از آن چه در دين به صورت جديد به وجود آمده، در حالي كه نه در قرآن ريشه دارد و نه در سنت اساس، و به اين جهت آن را «بدعت» گويند كه گويندة آن از ناحية خود آن چيز را در دين ايجاد و افزوده است»[1]. 
در قرآن، واژه «بدعت» به همين صورت نيامده است، بلكه مشتقات آن (كه در قرآن چهار نوبت آمده) گاهي به صورت «بديع»[2] و يا «بدْعاً»[3] آمده كه معناي لغوي دارد، يعني چيز تازه، و به معناي اصطلاحي يك بار به صورت «اِبْتَدعَ» آمده است، ولي معناي بدعت با الفاظ ديگر كه همان معني را مي‎رساند، در قرآن آمده، كه در اين بخش به برخي از آن ها اشاره مي شود: 
ب: بدعت در قرآن و برخي روايات: 
1. «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ؛ واي بر آن ها (يهوديها) كه كتاب (تورات) را با دست خود مي‎نوشتند و سپس به افراد (عوام) مي‎گفتند اين كتاب از جانب خدا است» در اين آيه، «يكتبون» همان معناي تحريف و بدعت را دارد. 
2. «وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ بِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُو و يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ…؛ … گروهي از يهوديان كه خوب به سخنان تو (پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ) گوش مي‎دهند، تا دستاويزي براي تكذيب تو بيابند، آنها جاسوسان گروه ديگري هستند كه خودشان نزد تو نيامده‎اند، آن‎ها سخنان را از مفهوم اصليش تحريف مي‎كنند (و در آن نوعي بدعت ايجاد مي‎كنند)[4]» اين مضمون در آيات متعددي از قرآن وارد شده است.[5] 
3. «وَ جَعَلْنا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ؛ و بعد از آن‎ها (پيامبران) عيسي بن مريم را مبعوث ساختيم و به وي انجيل عطا نموديم، و در دل افرادي كه از عيسي پيروي كردند، رأفت و رحمت قرار داريم و رهبانيتي را كه خود آن را ابداع (و از طريق بدعت گذاري ايجاد) كرده بودند، بر آن‎ها مقرر نداشته بوديم…»[6] در اين آيه، خداوند از بدعت مسيحيّت پرده بر مي‎دارد و رهبانيّت و «دير نشيني» آنان را يك عمل ابداعي دانسته، عملي كه باعث فحشاء و منكرات در بين آنها شده است. 
4. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا؛ اي كساني كه ايمان آورده‎ايد،‌آنچه بر شما حلال شده بر خويش حرام نكنيد[7]». 
مسئله بدعت در روايات رسيده از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ نيز به عنوان مفسران قرآن و «ثقل» و همراهان آن فراوان مطرح شد كه به برخي موارد اشاره مي‎شود: 
1. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ «اَهْلُ البِدْعَةِ فالمخالِفُون لِاَمْرِ الله و لِكتابِهِ و رسُولِهِ الْعامِلُون بِرأيِهِمْ و اَهْوائِهِمْ و اِنْ كَثُرُوا؛ اهل بدعت كساني هستند كه با فرمان الهي و كتاب آسماني قرآن؛ و (سخنان) پيامبر اكرم مخالفت مي‎ورزند و طبق خواسته‎ها و هواهاي نفساني خويش رفتار مي‎كنند (آنها اهل بدعتند) هر چند جمع زيادي باشند[8]» 
2. و آن حضرت فرمود: زماني فرا مي‎رسد كه عده‎اي از دانايان امّت من مسائلي را بهم مخلوط نموده و اشتباه (و بدعت ايجاد) مي‎كنند، آنان بدترين افراد امّت من مي‎باشند[9]» آري هنوز پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ زنده بود كه برخي دست به بدعت و تحريف مي‎زدند، و حتي به پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ پيشنهاد مي‎دادند كه جمله «حيّ علي خير العمل» را از اذان نماز بردارند، حضرت فرمود: «جملات اذان «وحي» الهي است و در اختيار من نيست» و چون بعد از وفات آن حضرت اين جمله را برداشتند «بلال» از اذان خودداري نمود[10] و اين شروع بدعت‎ها بود بعد از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در دوران خلفاء، تا رسيد به زمان معاويه كه با استخدام مزدوراني چون «ابو هريره عمرو بن عاص، مغيرة بن نقبه، عروة فرزند زبير، و سمرة بن جندب» هزاران حديث را جعل و صدها بدعت را در جامعة اسلامي ايجاد نمودند.[11]. 
ج: بدعت گذاران منفورترين چهره در اسلام 
در روايات فراواني، بدعت گذاران به عنوان بدترين و منفورترين چهره معرفي شده‎اند، به دو روايت زير توجه شود: 
1. از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شد كه آن حضرت فرمود: «اولئك شرار اُمّتي؛ بدعت گذاران بدترين افراد امّت من مي‎باشند. 
2. هم چنين علي ـ عليه السّلام ـ فرموده است: «اِنّ اَبْغَضَ الخلائق اِلي الله رجُلان…؛ منفورترين آفريده‎ها نزد خدا دو شخصند، مردي (و شخصي) كه خدا او را به حال خود گذاشته و از راه راست دور افتاده است؛ دل او شيفتة بدعت است و مردم را گمراه كرده به فتنه‎انگيزي مي‎كشاند و راه رستگاري گذشتگان را گم كرده و طرفداران خود و آيندگان را گمراه ساخته است، بار گناه ديگران را بر دوش كشيده و گرفتار زشتي‎هاي خود نيز مي‎باشد. و مردي كه مجهولاتي به هم بافته و در ميان انسان‎هاي نادانِ امت، جايگاهي پيدا كرده و در تاريكي‎هاي فتنه فرو رفته است…»[12]. 
و در جاي ديگر فرمود: «و بدترين مردم نزد خدا رهبر ستمگري است كه خود گمراه و ماية گمراهي ديگران است كه سنّت پذيرفته را بميراند و بدعت ترك شده را زنده گرداند»[13]. 
د: آثار، خطرات، و مفاسد بدعت: 
«بدعت» آثار و خطرات بسيار ناگواري براي جامعة اسلامي داشته و دارد، فتنه‎ها و آشوب‎هاي به پا مي‎كند، فرهنگ اصيل اسلام را كه براساس مصالح مردم پايه‎گذاري شده است دگرگون مي‎سازد، مانعي است براي پيشرفت‎هاي مذهبي و اجتماعي، باعث گمراهي و انحراف انسان‎ها مي‎گردد، زيان‎هاي فكر و روحي غير قابل جبراني به خانواده‎ها مي‎رساند و ممكن است نسل‎هاي بشر را براي هميشه گرفتار و بد بخت نمايد، فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ مي‎فرمايد: قسم به خدا اگر حق (خلافت) را به اهلش واگذار مي‎كردند، و از عترت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ اطاعت مي‎نمودند (و بدعت در خلافت ايجاد نمي‎كردند) دو نفر هم (دربارة حكم خداوند) با يكديگر اختلاف نمي‎كردند[14]»، اينك به نمونه‎هايي از مفاسد و خطرات آن اشاره مي شود: 
1. ايجاد فتنه و فساد: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: امّت من به هفتاد و سه گروه تقسيم مي‎گردند، كه فتنه‎انگيزترين آنان در ميان امّت اسلام (بدعت گذاران است يعني) آن فرقه‎اي است كه براساس قياس عمل نموده و حرام را حلال، و حلال را حرام مي‎كنند[15]» و علي ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايد: «انّما بَدْءُ وُقوع الفتن اَهْواءٌ تتبعُ و احكام تبتدع يخالف فيها كتاب الله» ريشه فسادها و فتنه‎ها در ميان مردم، تبعيت از خواسته‎هاي نفس و بدعت‎هايي است كه بر خلاف قرآن و احكام الهي صادر مي‎گردد[16]» در اين دو روايت آثار بدعت را فتنه‎ها و فساد دانسته است. و فتنه هم از ديدگاه قرآن از قتل و كشتار هم خطرناكتر است[17] و تمام مسائل را زير و رو مي‎كند، و جامعه را از هم مي‎پاشد[18]. 
2. از بين رفتن سنت‎هاي نيكو: علي ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايد: «و ما اَحَدثَتْ بِدْعَةٌ اِلا ترك بها سُنّةٌ… ؛ هيچ بدعتي در دين ايجاد نمي‎شود مگر آن كه سنتي (نيكو) ترك گردد، پس از بدعت‎ها بپرهيزيد و با راه راست و جادّة آشكار حق باشيد، نيكوترين كارها سنتي است كه ساليان بر آن گذشته و درستي آن ثابت شده باشد و بدترين كارها (بدعت و) آنچه كه تازه پيدا شده و آيندة آن روشن نيست»[19]. 
3. هلاكت و گمراهي: رسول اكرم فرمود: «ايّاكُمْ و ابتدع فانّ كُلَّ بدْعَةٍ ضلالَةٌ؛ از بدعت گذاري دوري كنيد كه باعث گمراهي و ضلالت مي‎شود.[20] و علي(ع) در اين زمينه مي‎فرمايد: «همانا خداوند پيامبري راهنما را با كتابي گويا، و دستوري استوار بر انگيخت، هلاك نشود جز كسي كه تبهكار است و بدانيد كه « المبتدعاتِ المشتبهاتِ هن المهلكات اِلا ما حفظ الله فيها» بدعت‎ها به رنگ حق درآمده و هلاك كننده‎اند، مگر خداوند ما را از آن‎ها حفظ فرمايد[21]» و در جاي ديگر فرمود: «بدترين مردم نزد خدا رهبر ستمگري است كه خود گمراه و ماية گمراهي ديگران است، كه سنت پذيرفته را بميراند و بدعت ترك شده را زنده گرداند[22]» در روايات فوق به روشني به آثار خطرناك بدعت كه گمراهي و هلاكت باشد، اشاره شده است. 
ه‍: ريشه بدعت‎ها: 
1. مال و منال دنيوي و ثروت اندوزي: قرآن مي‎فرمايد: واي بر كساني كه مطالبي را با دست خود مي‎نويسند، و آن را سپس به خدا نسبت مي‎دهند و مي‎گويند اين از جانب خدا است (عامل و انگيزه اين بدعت اين است) تا بدين وسيله آن را به بهاي كمتري بفروشند[23] و در آيه‎ي ديگر فرمود: « آنان كه آيين خود را به بازي و سرگرمي گرفتند (و در آن بدعت ايجاد كردند) و گرفتار دنيا و فريفته زندگي دنيا شدند[24]. 
2. هواهاي نفساني: قرآن مي‎فرمايد: «افرايت من اتخذ الهه هواهُ؛ آيا ديدي آن كسي را كه هواي خويش را خداي خود قرار داد[25]». و علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «ريشه فسادها و فتنه‎ها در ميان مردم، تبعيّت از خواسته‎هاي نفس و بدعت‎ها است.[26] و در جاي ديگر فرمود: «فاِنّ هذا الّذين قد كان اسيراً في ريْدي الاشرار يُعْمَلُ فيه بالهوي و تطلُبَ به الدنيا؛ همانا اين دين در دست اشرار اسير بود، كه در آن از روي هوا و هوس رفتار مي‎شد، و براي رسيدن به دنيا صورت مي‎گرفت[27]». 
3. رياست و مقام خواهي: امام رضا ـ عليه السّلام ـ [28]در مناظره با سران يهود و نصارا، آن‎ها را مجاب و محكوم نمود، «راسُ الجالوت» رئيس يهودي‎ها گفت: به خدا سوگند اي پسر پيامبر! اگر مسئله رياست و سرپرستي تمام يهودي‎ها مانع نبود من به رسول خدا ايمان آورده تابع او مي‎شدم. ملاحظه مي‎كنيد كه كساني كه دست به تحريف و بدعت در تورات زدند، بخاطر حفظ رياست و مقام بوده است. 
4. حاجت و نيازمندي به مردم: گاهي عامل بدعت‎ها نيازمندي است علي ـ عليه السّلام ـ «او يَسْتَنْجِحُ حاجَةَ الي النّاسِ باظهار بدْعةٍ في دينِهِ؛ (يكي از صفات زشت اين است كه) به خاطر حاجتي كه به مردم دارد بدعتي در دين خدا بگذارد»[29] و قرآن براي تقويت انسان‎ها مي‎فرمايد:«أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ اي مردم! شما (همگي) نيازمند به خداييد، تنها خداوند است كه بي‎نياز و شايستة هرگونه ستايش است[30]». 
وظيفة مسلمانان و آگاهان جامعه در برابر بدعت‎ها 
بر تمام مسلمانان بويژه عالمان و آگاهان جامعه لازم است كه در برابر هر گونه انحراف فكري و كج انديشي‎ها مقاومت و مبارزه و مقابله نمايد، و يكي از مصداق‎هاي مهم «امر به معروف و نهي از منكر» مبارزه با بدعت‎ها است، دربارة مقاومت در مقابل بدعت‎ها علي ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايد: «اگر از اين فتنه‎ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگوني‎هاي بسيار پديد مي‎آورم[31]» امّا دربارة وظيفه آگاهان پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود[32]: هرگاه بدعت‎ها ظاهر شد بايد آگاهان جامعه (براي مقابله با آن‎ها) علم خود را نشر دهد، (و جواب بدعت‎گذاران را بدهد) و اگر كسي علم خود را كتمان و پنهان كند، مثل اين است كه تمامي آنچه را كه بر محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل گشته (يعني قرآن را) كتمان و انكار نموده است[33]» در حديث فوق سكوت در برابر بدعت و بدعت‎گذاران گناه بسيار بزرگ در حد انكار قرآن شمرده شده است، در روايت ديگر فرمود: سكوت در مقابل بدعت‎گذاران باعث مي‎شود كه خداوند افسار آتشين بر دهان آنان (كه در مقابل بدعت‎گذاران سكوت نموده) بزند «من كتم علماً الجم بلجام من النار»[34] و حتي كنار آمدن بر آن‎ها و يا احترام گذاشتن به آن‎ها جرم سنگيني دارد. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «مَنْ وَقَرَ صاحِبَ بِدْعَةِ فَقَدْ اَعانَ عَلي هَديم الاسلام؛ هر كس با بدعت گذار (كنار آمده) و او را مورد احترام قرار دهد (در واقع) به نابودي اسلام كمك (و كمر) بسته است[35]. 
اگر مقابله علمي و كناره گيري از بدعت‎گذاران نتيجه نداد بايد برخورد شديدتري با آنها صورت گيرد. 
نتيجه اين شد كه لفظ «بدعت» صريحاً در قرآن نيامده جز يك بار و مشتقات آن چهار بار آمده، امّا الفاظي كه معناي بدعت را مي‎رساند در آيات متعددي مطرح شده است و خطرات آن براي جامعه بسيار است. زيانبار چون ايجاد فتنه و فساد، از بين رفتن سنت‎ها ضلالت و گمراهي را در پي دارد و سكوت در مقابل آنان خطرش از خود بدعت كمتر نيست. 
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 
1. تفسير نمونه، استاد ناصر مكارم شيرازي و همكاران. 
2. زمينه‎هاي فساد در جامعه، علي اكبر بابازاده، ج 1، ص162 ـ 183. 
3. فهرست موضوعي نهج البلاغه، محمد دشتي، ص 794.


[1] . ر.ك: راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، بيجا، دفتر نشر الكتاب، 1404 ق، ص 38 ـ 39؛ ر.ك: الطريحي، فخر الدين، مجمع البحرين، ج1، ص 164. 
[2] . بقره/117، انعام/101. 
[3] . احقاف/9. 
[4] . مائده/41. 
[5] . نسا/46؛ مائده/13؛ بقره/75. 
[6] . حديد/27. 
[7] . مائده/87؛ طباطبائي، ر.ك: سيد محمدحسين،طباطبائي، الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1362، ج 6، ص 118. 
[8] . متقي هندي، كنز العمال، بيروت، موسسةالرسالة، ج 16، ص 184، شماره 44216. 
[9] . همان، ج 10، ص 211، شماره 29115. 
[10] . ر.ك: مجلسي، محمدباقر، روضة المتقين، ج 2، ص 227؛ و رك: عاملي لبناني، شريف الدين، النص و الاجتهاد، ص 128؛ و رك: مجلسي، محمد باقر بحارالانوار، دارالكتب الاسلامية، ج 28؛ و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 12، ص 195. 
[11] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 56 ـ 73؛ و رك: شرح من لا يحضره الفقيه، ج 12، ص 256 ـ 259؛ نهج البلاغه، خطبه 130. 
[12] . نهج البلاغه، خطبه 17. 
[13] . همان، خطبه 164. 
[14] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، دارالكتب الاسلامية، ج 36، ص 353. 
[15] . كنز العمال، همان، ج 1، ص 21، شماره 1058. 
[16] . نهج البلاغه، خطبة 50. 
[17] . بقره/191 و 217. 
[18] . توبه/48. 
[19] . نهج البلاغه، خطبه 145. 
[20] . كنز العمال، همان، ج 1، ص 221، حديث 1113. 
[21] . نهج البلاغه، خطبة 169. 
[22] . همان، خطبه 164. 
[23] . بقره/79. 
[24] . انعام/70. 
[25] . حاثيه/23. 
[26] . نهج البلاغه، خطبه 50. 
[27] . نهج البلاغه، نامه 53. 
[28] . بحار الانوار، همان، ج 49، ص 77 ـ 78. 
[29] . نهج البلاغه، خطبه 153. 
[30] . فاطر/15. 
[31] . نهج البلاغه، حكمت 272. 
[32] . كنز العمال، همان، ج 10، ص 216، شماره 29140. 
[33] . فيض كاشاني، محسن، محجة البيضاء، مؤسسه الاعلمي، ج 1، ص 125. 
[34] . كنز العمال، همان، ج 1، ص 219، شماره 1102؛ ر.ك: سيوطي، جامع الصغير، ج 2، ص 653. 
[35] . همان.

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

نقد مکاتب بشری
لاریجانی در همایش بانوی مهر: اصرار به خانه‌نشین کردن زن و عدم جواز خروج زوجه بدون اذن زوج از سنت‌های غلط است

لاریجانی در همایش بانوی مهر: اصرار به خانه‌نشین کردن زن و عدم جواز خروج زوجه بدون اذن زوج از سنت‌های غلط است   چند روز پیش آقای علی لاریجانی مطالبی رو بیان کرده که برخی از آنها جای تأمل دارد که به آن اشاره می‌شود. لاریجانی در همایش بانوی مهر: …

نقد مکاتب بشری
5
دیوان حافظ و مغ بچه ها،به همراه فایل پی دی اف 18+

دیوان حافظ و مغ بچه ها،به همراه فایل پی دی اف 18+   یکی از نقاط بهت آور اشعار حافظ ، تأکید بر عشق به پسربچه ها و تمایل به هم آغوشی با همجنس است این نقطه عجیب، آنقدر در اشعار این شخص، تکرار شده که جای هیچ شک و …

نقد مکاتب بشری
امام صادق (ع):هرکس برغیر شاقول حمران باشد زندیق است اگرچه محمدی یا فاطمی یا علوی باشد

 امام صادق علیه السلام : هرکس بر غیر شاقول حمران باشد زندیق است اگرچه محمدی یا فاطمی یا علوی باشد   در مکتب برهان و دین، مذهب اهل تعطیل در مورد معرفت خداوند باطل است. و معناى تعطیل این است که بشر حتّى از بحث درباره وجود خداوند طفره رفته …