حجاب و عفاف

جهاد زنا

جهاد زنا دخترک عقب عقب رفت. سردی دیوار پشتش را لرزاند. خودش را به دیوار چسباند. دانه های عرق از روی کمرش سر خورد و سرمای تنش را بیشتر کرد. یکباره حس کرد زانوهایش خالی شده است و بی اختیار روی زمین افتاد. یاد حرفهای پدرش افتاد و وعده بهشتی …