نقدی بر اسلام شناسی دکتر شریعتی (14) – تردید علی علیه السلام!!
نویسندهی اسلامشناسی در ص 488 دربارهی امیرمؤمنان علی علیه السلام چنین مینویسد:
علی وارد خانه میشود، محمد و خدیجه، شاید برای نخستین بار در برابر الله به نماز ایستاده بودند و به رکوع و سجود میرفتند، علی که هنوز چنین حرکاتی را نمیشناخت، شگفت زده مینگریست. انتظار کشید تا محمد و خدیجه نمازشان را سلام دادند.
– «در برابر کی به سجده میروید؟»
«دربرابر الله که مرا برسالت مأمور کرده است تا مردم را باو بخوانم. از تو میخواهم به او بگروی و به رسالت من ایمان آوری.»
سپس او را به انکار بتان دعوت کرد و آیاتی را که رسیده بود بر او خواند.
علی، گر چه هنوز پسر بچه ای هشت ساله است و تحت تکفل محمد و باو سخت ایمان دارد، اما مردمی که جرثومهاش را با استقلال و استقامت سرشتهاند، نمیتواند بدین سادگی عقیدهای را بپذیرد و یا به دروغ بدان تظاهر کند. گفت: «بمن مهلت دهید تا درآن بیندیشم و با پدرم ابوطالب مشورت کنم.»
اطاق را ترک کرد و یکراست بسوی خوابگاه خویش رفت و شب را در اندیشهی این دعوت گذرانید؛آیاتی را که محمد بر او خوانده بود، محمد را،و رسالت وی را ، بتان را، الله را، همه را درمغزش مجسم میکرد. هجوم این اندیشهها او را تا سحرگاه بیدار نگاه داشت و صبح بر محمد وارد شد.
پاسخ: نه تنها شیعه، که از اهل سنت نیز روایات زیادی در دست است که علی(ع) یک لحظه هم هیچ بتی را ستایش و کرنش نکرد. به همین سبب است که اهل تسنن درکتابهای خود پس از ذکر نام علی، کرّم الله وجهه مینویسند. در حقیقت آنها چهرهی علی(ع) را میستایند که او به سوی هیچ بتی کرنش نکرد.
عبدالله بن مسعود، از رسول خدا(ص) نقل میکنند که فرمود: إنتهت الدعوة إلیّ و إلی علیٍٍّ لم نسجد أحدنا لصنم قطّ فاتخذنی نبیّاً و علیّا وصیّ:[1] نبوت به من و به علی پایان پذیرفت و هیچ یک از ما لحظهای هم در مقابل بتی سجده نکردیم خدا مرا به پیامبری و علی را به وصایت انتخاب کرد.
مایهی تأسف و شرمساری است که آقای شریعتی میگوید او را به انکار بتان دعوت کرد و او مهلت خواست برود با پدرش مشورت نماید!! هیچ معلوم نیست دکتر در این قسمت چرا از تعهد خود دور شده است. ایشان قول داده بود هرچه در این کتاب میگوید از تاریخ طبری و سیره ابن هشام نقل نماید! ولی طبری و ابن هشام نیز به ساحت مقدّس امیرمؤمنان علی(ع) چنین تهمتی را روا نداشتهاند.
از طرفی، رسول خدا(ص) از سالها قبل در غار حرا نماز میخواند. نماز بر یهود ونصارا هم واجب بود و مردمان و عابد و زاهد یهودی و نصرانی نیز نماز میخواندند. کسانی از آنها در صومعهها و غارها عبادت میکردند.
کیفیت نماز مغرب یهودیان را میتوانید در کتاب عقد الفرید ابن عبد ربه بررسی نمایید.[2] چگونه نمازی که هم در یهودیّت و مسیحیّت مرسوم بوده و هم خود پِیامبر(ص) در غار بدان میپرداختهاند این گونه تعجب علی(ع) را بر میانگیزد!
[1]. حق الیقین شبر، ج 1، ص 149.
[2]. عقد الفرید، ابن عبد ربه، ج 2، ص 404.