ابوبکر(مقايسه حزن ابوبكر با خوف پيامبر!!!!)


مقايسه حزن ابوبكر با خوف پيامبران:
واعلم أن الروافض احتجوا بهذه الآية وبهذه الواقعة على الطعن في أبي بكر من وجوه ضعيفة حقيرة جارية مجرى إخفاء الشمس بكف من الطين: فالأول: قالوا إنه عليه الصلاة والسلام قال لأبي بكر: ( لا تحزن ) فذلك الحزن إن كان حقاً فكيف نهى الرسول عليه الصلاة والسلام عنه ؟ وإن كان خطأ، لزم أن يكون أبو بكر مذنباً وعاصياً في ذلك الحزن.
بدان كه رافضى‌ها، به اين آيه و اين قصه، به منظور خرده‌گيرى به ابوبكر با دلايلى ضعيف و حقير كه به پنهان كردن خورشيد با كف دست مى‌ماند، استدلال مى‌كنند. نخستين دليل آن‌ها اين است كه مى‌گويند: رسول خدا به ابوبكر گفت: «غم مخور»، اگر اين حزن حق بود؛ پس چرا رسول خدا ابوبكر را از آن نهى كرد، اگر اشتباه بود، لازم مى‌آيد كه ابوبكر گناه‌كار و عاصى در اين حزن باشد.
سپس در جواب مى‌گويد:
والجواب عن الأول: أن أبا علي الجبائي لما حكى عنهم تلك الشبهة، قال: فيقال لهم يجب في قوله تعالى لموسى عليه السلام: (لاَ تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الاْعْلَى) (طه: 68) أن يدل على أنه كان عاصياً في خوفه، وذلك طعن في الأنبياء، ويجب في قوله تعالى في إبراهيم، حيث قالت الملائكة له: (لاَ تَخَفْ) في قصة العجل المشوي مثل ذلك، وفي قولهم للوط: (لاَ تَخَفْ وَلاَ تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ) ( العنكبوت: 33 ) مثل ذلك.
فإذا قالوا: إن ذلك الخوف إنما حصل بمقتضى البشرية، وإنما ذكر الله تعالى ذلك في قوله: (لاَ تَخَفْ) ليفيد الأمن، وفراغ القلب. قلنا لهم في هذه المسألة كذلك.
فإن قالوا: أليس إنه تعالى قال: (وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ) ( المائدة: 67 ) فكيف خاف مع سماع هذه الآية ؟ فنقول: هذه الآية إنما نزلت في المدينة، وهذه الواقعة سابقة على نزولها، وأيضاً فهب أنه كان آمناً على عدم القتل، ولكنه ما كان آمناً من الضرب، والجرح والإيلام الشديد. والعجب منهم، فإنا لو قدرنا أن أبا بكر ما كان خائفاً، لقالوا إنه فرح بسبب وقوع الرسول في البلاء، ولما خاف وبكى قالوا: هذا السؤال الركيك، وذلك يدل على أنهم لا يطلبون الحق، وإنما مقصودهم محض الطعنا.
وقتى اين شبهه را براى أبوعلى جبائى نقل كردند، گفت: در جواب آن‌ها (شيعيان) بگوييد كه پس بايد طبق آيه «لا تخف انك أنت الأعلي؛ نترس! تو مسلّماً (پيروز و) برترى‏» ترس حضرت موسى عصيان باشد، و اين خرده‌گيرى بر انبياء است. و همچنين لازم مى‌آيد كه حضرت ابراهيم در آن هنگام كه ملائكه در قصه گوساله كباب شده به او گفتند «لا تخف؛ نترس» و نيز در آن هنگام كه ملائكه خطاب به حضرت لوط گفتند: «لا تخف و لا تحزن إنا منجوك وأهلك؛ نترس و غمگين مباش، ما تو و خانواده‏ات را نجات خواهيم داد» ‌گناه‌كار باشند.
اگر در جواب گفتند كه اين ترس به مقضاى خصلت بشرى اتفاق مى‌افتد و خداوند با يادآورى اين مطلب به آن‌ها گفت: «لا تخف؛ نترس» تا امنيت و آرامش قلبى به آن‌ها بازگردد، ما در نيز همين جواب را در باره ابوبكر خواهيم داد.
اگر گفتند: مگر نه اين كه خداوند خطاب به پيامبرش فرمود: «والله يعصمك من الناس؛ خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى‏دارد» با اين وجود چگونه امكان دارد كه پيامبر با شنيدن اين آيه بازهم ترسيده باشد؟
در جواب مى‌گوييم: اين آيه در مدينه نازل شده و اين داستان (غار) پيش از نزول آيه اتفاق افتاده است. همچنين از آيه استفاده مى‌شود كه رسول خدا از كشتن در امان بوده؛ اما از كتك خوردن، زخمى شدن و آزار و اذيت شديد در امان نبوده است.
عجيب است كه وقتى ما مى‌گوييم ابوبكر نترسيده بود‌، مى‌گويند كه شادى او به خاطر مصيب‌هاى بود كه بر رسول خدا (ص) وارد شده بود، و اگر مى‌گوييم كه ابوبكر ترسيده و گريه كرده، اين سؤال ركيك را مطرح مى‌كنند. اين نشانگر آن است كه آن‌ها به دنبال يافتن حقيقت نيستند و منظورشان فقط خرده‌گيرى است.

پاسخ:
آنچه خوف پيامبران و اولياء الهى را از حزن و اندوه ابوبكر متمايز مى‌سازد، اين است كه آنان از اين فرمان الهى سرپيچى نكردند و با شنيدن تسلاّى الهي، قلب‌شان آرام گرفته و خوف و ترس از آن‌ها براى هميشه زايل مى‌شد. اين مطلب را از تمام آياتى كه در زمينه خوف پيامبران و اولياء الهى وارد شده، مى‌توان استفاده كرد.
اما حزن ابوبكر دائمى بود و با اين كه پيامبر او را چندين بار از اين كار نهى كرد، در عين حال بازهم از فرمان پيامبر سرپيچى مى‌كرد.
تا زمانى كه خداوند از عملى نهى نكرده است، آن عمل مباح به حساب مى‌آيد؛ اما اگر نهيى در باره آن وارد شد، حرمت آن قطعى است و سرپيچى از آن گناه و عصيان محسوب مى‌شود. از هيچ يك از آيات استفاده نمى‌شود كه پيامبران بعد از نهى خداوند دوباره دچار حزن شده باشند؛ اما ثابت كرديم كه ابوبكر بعد از اين كه چندين بار رسول خدا صلى الله عليه وآله او را از اين كار نهى كرد، بازهم دچار حزن و اندوه شد.
در نتيجه حزن پيامبران طعنى بر آن‌ها نيست؛ در حالى كه تكرار حزن توسط ابوبكر، طعنى عظيم براى او به شمار آمده، عدم ايمان او را به خدا و رسولش به اثبات مى‌رساند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

شيعه پاسخ می دهد
1
شيعه بزرگان صحابه را ناسزا نمي گويند شيعه لعنت ميكند كسي را كه حق خدا و رسول را ضايع نموده است

شيعه بزرگان صحابه را ناسزا نمي گويند شيعه لعنت ميكند كسي را كه حق خدا و رسول را ضايع نموده است شيعه ناسزا گفتن به بزرگان اصحاب به خصوص خلفاي راشدين ابوبكر و عمر و عثمان -رضي الله عنهم- را عبادت مي ‌دانند و با اين كار به خدا تقرب …

شيعه پاسخ می دهد
3
بررسی ادله سب در روایات شیعه

بررسی ادله سب در روایات شیعه در اینجا به هیچ وجه قصد مقاله نویسی ندارم از همین رو فقط به ذکر ادله و بیان سند آنها اکتفا میکنم: 1- قال رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: «اِذََا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَالبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا البَرَاََءَةَمِنْهُمْ وَ اَکْثِرُوا مِنْ …

شيعه پاسخ می دهد
آیات تبری به ترتیب سوره ها و آیات قرآن کریم

آیات تبری به ترتیب سوره ها و آیات قرآن کریم قبل از ورود به بحث توجه شما را به روایتی زیبا جلب می نماییم: اصبغ بن نباته از امیرالمومنین علیه السلام نقل میکند که حضرت فرمودند: قرآن در چهار بخش نازل شده است, یک چهارم در رابطه با ماست, یک …