نمایشگاه راه سعادت / نیمه شعبان

نمایشگاه راه سعادت / نیمه شعبان

000

نمایشگاه راه سعادت در چهار بخش ، به معرفی مسیر سعادت و موفقیتی که خداوند برای انسانها در نظر گرفته می پردازد و والاترین سعادت رو که همان با امام بودن و با وی زیستن است را در قالبی تبلیغی عرضه می دارد .
 
این نمایشگاه دارای چهار غرفه مجزاست که هر بخش را به صورت جداگانه مشاهده خواهید نمود .
 
جهت دریافت متن کامل محتوای این نمایشگاه روی لینک دانلود در انتهای هر بخش کلیک نمایید .
 
 
غرفه اول

راه سعادت چیست؟

 

خوش آمدید! این جا غرفه‌ی اول نمایشگاه راه سعادت است. آن‌چه ما در این نمایشگاه به آن می‌پردازیم، پرسش‌هایی است که برای همه‌ی ما ممکن است مطرح شود:

سعادت به چه معناست؟

خوش‌بختي و سعادت در چيست؟

براي راه­يابي در مسير زندگي چه سرمايه‌هايي را در اختيار داريم؟

معيار تشخيص خوب و بد كدام است؟

در اين دنيا چه كسي بهترين راه را ارائه مي‌كند؟

ما انسان‌ها علیرغم تعدّد مکاتب و عقایدمان همه دنبال یک چیز هستیم: خوش بخت بودن، سعادتمند بودن، از هر جهت بهترین حالت‌های زندگی را داشتن. درست که هر گروه از آدم‌ها عقیده‌ای را انتخاب کرده‌اند و از بقیه ممتاز شده‌اند، مثل خورشید پرستان، روح پرستان، زمین پرستان، ستاره پرستان، موش پرستان و … و ادیان آسمانی مختلف، ولی در حقیقت همه‌‌ی آن‌ها به دنبال حالتی بهتر و برتر یعنی سعادت هستند. اما چگونه؟ آن‌ها این حالت را چگونه تعریف می‌کنند؟ بودائی‌ها می‌گویند اگر یوگا کنی به آرامشی عمیق دست می‌یابی. بت پرستان نجات و رستگاری را در قربانی کردن برای بت‌هایشان می دانند. فرقه‌هایی در هند، ریاضت کشیدن‌های سخت را راه رسیدن به سعادت می‌دانند و … . می‌بینید که هر یک از آنان با ملاک‌هایی که تصور کرده‌اند صحیح  است، عقیده‌ای را پدید آورده‌اند و هر کدام به نوعی عقیده‌ی خود را در رسیدن به خوشبختی ممتاز می‌دانند.

ممکن است از نظر من عقیده‌ی الف بیست درصد در رساندن انسان به حالت سعادت موفق باشد؛ ولی از نظر شما همین گروه، دو درصد هم موفق نباشد. چه کسی سعادت انسان را تشخیص می‌دهد؟ چه کسی ملاک های صحیح بودن راه را نشان می‌دهد؟ چه کسی، چه ملاکی، آراها و حرف‌های مختلف را هماهنگ و متحد می‌کند؟

آیا جز این است که راه سعادت یکی بیش نیست؟ انسان‌ها همه بر اساس یک خلقت آفریده شده‌اند. همه‌ی آن‌ها از نظر عقل و فطرتشان، قدرت روح و جسمشان و جایگاهشان در کلّ هستی یکسان هستند. بر اساس این خلقت یکسان همه‌ی انسان‌ها نیازهای یکسان جسمی و روحی دارند. همان‌گونه که اولّین انسان آفریده شده به پروتئین و زندگی اجتماعی و … نیاز داشته، آخرین انسان خلق شده نیز همین‌گونه خواهد بود. در نتیجه راه سعادت و خوشبختی و درست‌ترین راه زندگی‌شان هم باید شبیه به هم و یکی باشد. آن بهترین راه، آن راهی که صد در صد انسان را به سعادت واقعی می‌رساند کدام است؟ چه ملاکی باید آن راه را مشخص کند؟ چه کسی باید حرف‌ها را یکی کند؟

همان‌طور که گفتیم فصل مشترک خلقت انسان‌ها، عقل و فطرت آن‌هاست. پس آن بهترین راه هم باید مورد تأیید این دو باشد. باید چیزی باشد که برای هر انسانی، با هر خُلقیاتی، با هر فرهنگی، با هر سطح سوادی، با هر تربیتی، با هر قومیتی قابل قبول و واضح و روشن باشد.

برای روشن‌تر شدن بحث به یک مثال می‌پردازیم:

من یک دستگاه برقی خریداری می‌کنم و استفاده می‌کنم. این دستگاه بعد از مدتی دیگر مثل اوّل کار نخواهد کرد. آن را به یک مغازه‌ی تعمیر لوازم برقی می‌برم. جای بی ربطی هم نمی‌برم. تعمیرکار دستگاه مرا تعمیر می‌کند و برای استفاده‌ی بهینه، سفارش‌هایی هم به من می‌کند. باز بعد از مدتی، دستگاه مشکل پیدا می‌کند. این‌بار آن را به تعمیرکار  برقی دیگری می‌سپارم. او هم سفارش‌های جدیدی برای بیشتر شدن عمر دستگاهم به من می‌کند. اگر خیلی خوش‌شانس باشم، نهایتاً بیشتر از سه چهار بار این اتفاق تکرار نمی‌شود چون دیگر دستگاه به کلّی خراب می‌شود و من هنوز طرز استفاده‌ی صحیح آن را یاد نگرفته‌ام. یک جای کار اشتباه بزرگی رخ داده و این اشتباه مربوط به من است. من از همان ابتدا یا باید کاتالوگ دستگاه را می‌خواندم و یا در صورت عیب کردن دستگاه آن را نزد نمایندگی مارک خودش می‌بردم. چون سازنده‌ی دستگاه خود خم و پیچ کار را می‌داند، خودش ضعف و قوت سیستم را می‌داند، خودش بهتر از هر کسی می‌تواند عیب دستگاه را بدون ضربه زدن به بخش دیگری برطرف کند.

این اتفاق بارها در زندگی همه‌ی ما و در همه‌ی جنبه‌ها افتاده است. اما در کلّی‌ترین حالت آن در مورد روش زندگی‌مان اتفاق افتاده است. عمری که ما در آن اختیار عمل داریم، محدود است. به خاطر این محدودیت نمی‌توانیم تمام راه‌ها را تجربه کنیم تا راه صحیح را بیابیم. پس باید چه کنیم؟ ما برای هرکاری به متخصّص مراجعه می‌کنیم. حتی در انتخاب متخصّص هم نهایت وسواس را به خرج می‌دهیم. هیچ وقت این‌گونه عمل نمی‌کنیم که به محض دیدن تابلوی دکتر متخصّص پوست، بدون هیچ تحقیق به او مراجعه کنیم. بلکه از چندین نفر پرس و جو می‌کنیم تا مطمئن شویم.

برای یافتن بهترین روش زندگی کردن هم باید به متخصّص مراجعه و با او مشورت کنیم. این نمایشگاه سعی دارد تا این راه را روشن کند.

 

 دریافت متن غرفه اول

 

 

غرفه دوم

راه پیامبران، راه سعادت

 

خوش آمدید! این جا غرفه‌ی دوم نمایشگاه راه سعادت است. در غرفه‌ی قبل فهمیدیم که راهی که انسان را به سعادت می‌رساند، یک راه بیشتر نیست. و این یک راه مطابق با عقل و فطرت همه‌ی انسان‌هاست. در این غرفه می‌خواهیم ببینیم، کدام مشاور و کدام متخصّص می‌تواند این راه را به ما نشان دهد؟ کدام ایده و عقیده، بهترین قانون برای زندگی ماست؟ آیا برای پیدا کردن قانون‌گذار باید در میان بشر جستجو کنیم؟ یا موجودی فرابشری باید بهترین روش زندگی را به ما بگوید؟

به سراغ دانشمندان می‌رویم که نمایندگان تفکر بشری هستند. مونتسکیو، حقوق‌دان بزرگ فرانسوی می‌گوید:

 

«هیچ قانون گذاری نیست که در قانون نظر به خصوصی نداشته باشد و علت این امر آن است که هر قانون گذاری دارای عواطف و افکار ویژه‌ای است و در حین وضع قانون مایل است تا نظریات خود را در آن بگنجاند…»[1]

 

هم‌چنین ژان ژاک روسو، نویسنده و متفکر شهیر فرانسوی می‌گوید:

 

«برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد، یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند، ولی خود هیچ حس نکند؛ با طبیعت هیچ رابطه‌ای نداشته باشد، ولی آن را کاملاً بشناسد؛ سعادت او به ما مربوط نباشد، ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند.»[2]

 

می‌بینیم که بزرگان بشری به روشنی می گویند که بشر قادر به تعیین مصلحت خویش نیست. چون او نه علم و احاطه‌ی کامل بر همه چیز دارد و نه بی نیاز و اثر ناپذیر است تا قوانینی که وضع می‌کند متأثّر از منفعت او نباشد. پس باید نیرویی فراتر از بشر و قدرتی بالاتر از قدرت بشری، روش و قانون زندگی او را تعیین کند.

خدایی که انسان‌ها را آفریده و آن‌ها را متمایل به زندگی اجتماعی قرار داده، چگونه می‌شود که برای چنین اجتماع وسیعی قانون خلق نکند؟ خدایی که دنیایی دیگر آفریده تا در آن‌جا به حساب­رسی بندگانش بپردازد چگونه می‌شود که در حالی‌که صحیح و غلط را نگفته و نشان نداده، از ما بازخواست کند؟ این‌ها همه از لطف خدا و از عدل خدا به دور است. پس، همان خالق ما، همان خدای مهربان ما، قانون‌گذار زندگی ماست. هموست که روش صحیح زندگی کردن را به ما می‌آموزد. و خداوند برای این کار پیامبرانی را به سوی خلق خود فرستاد. چرا؟ چون سنّت خداوند بر این است که خلقت خود را با واسطه و واسطه­گری می‌گرداند. خدا می‌توانست از آسمان نان بفرستد ولی دانه‌ی گندم را خلق کرد تا ما بکاریم و این دانه با کمک نور و خاک و آب بروید و بزرگ شود و بعد آن را درو کنیم و آرد کنیم و نان بپزیم. می‌شد که یک نوزاد خود به خود بزرگ شود، اما خدا واسطه‌ی تغذیه‌ی او را مادرش قرار داد. این یک مفهوم عقلی است. هیچ‌وقت برای آموزش دانش‌آموز اول دبستان، استاد دانشگاه را انتخاب نمی‌کنند. هدف هر دو یکی است. یکی می‌خواهد دانش فرا بگیرد و دیگری و می‌خواهد دانش بیاموزاند. اما استاد دانشگاه مستقیماً عمل نمی‌کند. او به دانشجوی خود درس می‌دهد و دانشجوی رشته‌ی تربیت دبستانی، دانش‌آموز نوپای خود را تعلیم می‌دهد.

به همین ترتیب، خدا برای نشان دادن راه که به سعادت انسان منجر می‌شود، پیامبران را از میان خلق خود انتخاب می‌کند، تا ما به آن‌ها مراجعه کنیم و از آنان هدایت جوییم. ما حتی خودمان هم قادر به انتخاب راهنما در این راه نیستیم. آن راهنما را خودِ خدا به دلیل احاطه‌ی کامل بر همه چیز، انتخاب می‌کند و به ما معرّفی می‌نماید.

راه فرستادگان الاهی تنها راه نجات است. آن‌ها هستند که به ما می‌گویند که به سبب چه کارهایی خداوند از ما خشنود و یا ناخشنود می‌شود. هدایت و سعادتِ ما، تنها در راه انبیا یافت می‌شود و غیر از این هر راهی، بیراه است و منجر به هلاکت می‌گردد. مثال آشنای گمراهی از راه نجات را، همه‌ی ما می‌دانیم. ابلیس، جنّی بود که به سبب عبادت بسیار خداوند متعال، به درگاه الاهی تقرب بسیار یافته بود و میان فرشتگان می‌زیست. در مرحله‌ای از زندگیش خداوند از او کاری خواست: سجده بر آدم! بر شیطان گران آمد و گفت: خدایا! مرا از این کار معاف کن. در عوض من تو را آن‌گونه عبادت خواهم کرد، که هیچ مخلوقی عبادت نکرده باشد.

هدف شیطان رسیدن به خداوند و جلب رضایت پروردگارش بود اما از طریقی که خود می‌خواست، نه از آن راهی که خداوند می‌خواست. بنابراین خداوند به او فرمود:

 

إنَّ عِبادَتی مِن حَیثُ اُرید لا مِن حَیثُ تُرید.

عبادت من، از آن راهی‌ست که من می‌خواهم نه از آن راهی که تو می‌خواهی.[3]

 

حال خداوند سعادت ما را در راهی خواسته است که فرستادگان او به ما نشان می‌دهند. اگر می‌خواهیم به کمال دست بیابیم، اگر می‌خواهیم به خوشبختی برسیم، باید تنها قدم در راه انبیا بگذاریم و به سخنان آنان سر بسپریم. اما فرستادگان الاهی چه می‌گویند؟ آنان از ما چه می‌خواهند؟ آنان از طرف خداوند چه پیغامی برای ما دارند؟ پاسخ این پرسش‌ها را در غرفه‌ی بعد خواهیم یافت.

 


[1] . روح القوانین/ فصل 19/ کتاب 29/ ص 951

[2] . قرارداد اجتماعی/ ص 48

[3] . بحار الانوار/ ج2/ ص 262 و بحار الانوار/ ج11/ ص 141 و معرفت امام عصر/ ص 61

 

 دریافت متن غرفه دوم

 

غرفه سوم

 

راه سعادت در بیان فرستادگان الاهی

 

خوش آمدید! این جا غرفه‌ی سوم نمایشگاه راه سعادت است. امیدوارم که خسته نشده باشید. در این غرفه در مورد راهی که پیامبران به انسان‌ها معرفی کردند تا به سعادت آن‌ها منجر شود، صحبت می‌کنیم.

پیامبران برای انسان چه کردند تا او را به راه سعادت برسانند؟ آنان از انسان‌ها چه می‌خواستند تا تضمین کننده‌ی سعادت واقعی آنان باشد؟ نکته‌ی مهم این است که خداوند انبیا و اوصیای بسیاری برای انسان‌ها از ابتدای خلقت برگزیده است، اما تمامی آنان در طول تاریخ بشر، هیچ‌گونه حرف و پیام متناقضی برای بشر نداشته‌اند! و این خود نشان از حق بودن سخن آنان و برگزیده شدن آنان از جانب خدا می‌باشد. آن‌چه که تمامی برگزیدگان خداوند مردم را به آن دعوت می‌کردند، این بود:

 

-دعوت به توحید فطری:

یعنی تمام فرستادگان الاهی مردم را به توحیدی که در نهادشان گذاشته شده و به سبب گناهان پوشیده شده بود، می‌خواندند.

 

«لَقَد أرسَلنا نُوحاً إلی قَومِهِ، فَقالَ: یا قَومِ! اُعبُدوا الله! مَا لَکُم مِن إلهٍ غَیرُهُ»

ما نوح را به سوی قومش فرستادیم. او به آن‌ها گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما جز او معبودی ندارید.[1]

 

انبیا آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها و خلقت خداوند را نشان داده و به وجود خالقی دانا و توانا در پس این همه شگفتی، به مردم  تذکّر می‌دادند.

 

-دعوت به فرمان‌بری از خداوند و پیامبر:

نکته‌ی دیگری که انبیای الاهی بلافاصله پس از دعوت مردم به توحید خداوند یکتا فرمودند، بیان دستورات الاهی است. این که از نظر خداوند آنان باید چه کنند و چه نکنند. و به دنبال آن، از مردم خواستند که تا از ایشان پیروی کنند. مسلّم است که اطاعت از پیامبران نیز در جهت همان عبادت و اطاعت از خداوند متعال است.

 

«إذ قالَ لَهُم أخوهُم نُوحٌ ألا تَتَّقونَ. إنّی لَکُم رَسُولٌ أمینٌ. فَاتَّقوا اللهَ وَ أطیعونِ»

هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: آیا از خدا پروا نمی‌کنید؟! به درستی که من برای شما پیامبری امین‌ام. پس تقوای خدا را شیوه‌ی خود قرار دهید و مرا اطاعت کنید.[2]

 

در حقیقت پیامبران همان کاتالوگ زندگی انسان ها هستند. و اگر ما در جستجوی صحیح زندگی کردن هستیم، ناگزیریم که به کاتالوگ و دستور زندگی‌مان که از طرف خالقمان برای ما فرستاده شده است، مراجعه کنیم. تا بتوانیم از عمر محدودی که در اختیارمان هست بهترین استفاده را بکنیم.

 

 

 

-انگیزش عقول:

کار مهم دیگری پیامبران انجام دادند، زیر و رو کردن عقل‌هایی است که با حجاب های مختلف گناه و شهوت پوشیده شده است. عقل گنجینه‌ی بزرگی‌ست که خداوند آن را به انسان عطا کرده است. این گوهر گران‌بها وسیله‌ی تشخیص خوب از بد و حق از باطل است. اما اگر این نور با حجاب های مختلف پوشیده شود، بشر از نعمت روشن‌گری آن محروم شده و به بیراهه می‌رود. که مثال‌های بسیار زیاد این موضوع را، هم در تاریخ شاهد هستیم و هم امروزه در زندگی‌مان به هر طرف که می‌رویم، اگر دقت کنیم، می‌یابیم که عقل‌ها تا چه حد زنگار گرفته و پوشیده شده‌اند. ظلم کردن، چیزی است که هر انسانی آن را نکوهش می‌کند. امروزه کجای این عالم ما شاهد ظلم نیستیم؟! پایمال کردن‌های حقوق دیگران، دروغ گفتن‌ها و نیرنگ زدن‌ها، جنگ‌ها، ویران‌گری‌ها و … تمام این‌ها را هر عقل سلیمی نکوهش می‌کند؛ در حالی که تاریخ هر چه پیش می‌رود شاهد بیشتر شدن ظلم و ستم و نیرنگ و فریب است. و این بدان معنی است که عقل های انسان‌ها روز به روز در حال پوشیده‌تر شدن و تاریک‌تر شدن است. و پیامبران اصلاً برای انگیزش عقول و کنار گذاشتن پرده‌های گناه و غفلت فرستاده شده‌اند.

امیرالمؤمنین علیه السلام در بیان هدف از فرستادن انبیا می‌فرمایند:

 

«… وَ یُثیرُوا لَهُم دَفائِنَ العُقُولِ …»

… و گنجینه‌های عقل‌های آنان را شکوفا کنند …[3]

 

و این جاست که می فهمیم تمامی دستورات پیامبران بر اساس عقل است. امر به راست‌گویی و پرهیز از دروغ، احترام به پدر و مادر و نهی از پاس نداشتن حرمت ایشان، فرمان کمک به نیازمندان و نهی از ظلم به دیگران و …. همگی مستقل عقلی هستند. اما بسیاری از مردم به جهت دفن شدن عقل‌هایشان در غفلت و گناه، نمی‌توانستند به راحتی سخن انبیا را قبول کنند و حرف حق را بپذیرند.

پیامبران مردم را به عقل‌هایشان راهنمایی می‌کردند و عقل نیز ما را به نیاز به یک راهنما، که از جانب خداوند متعال فرستاده شده باشد؛ هدایت می‌کند.

 

«…لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول…[4]»

از جانب خدا برای انسان­ها دو حجت است.حجت ظاهری و حجت باطنی. اما (حجت) ظاهر، رسل و انبیاء و ائمه هستند و (حجت) باطنی عقل­ها هستند.

 

آن‌چه که مسلّم است این است که تنها، فرستادگان و منتخبان الاهی هستند که می‌توانند انسان‌ها در راه رسیدن به سعادت و خوشبختی رهنمون شوند. و جز ایشان هیچ‌کس نمی‌تواند انسان را به بهترین و سعادتمندانه‌ترین حالت زندگی برساند.

تمامی انبیا و اولیای الاهی در طول تاریخ بشری که دلسوز و دردمند سعادت بشر بودند، پیروان خود را به دو چیز در آینده بشارت دادند. آنان مردم را آخرین پیامبر و موعود آخرالزمان بشارت دادند. تمامی پیامبران حَقّه این بشارت را مردم زمان خود داده‌اند و از آنان خواسته‌اند که اگر عمرشان به زمانه‌ی آن پیامبر و آن موعود قد داد، از او اطاعت کنند و سخنانش را بپذیرند. با این که کتب مقدس ادیان دیگر که حاوی این بشارات بوده‌اند، تحریف شده‌اند، اما باز هم می‌توان نمونه های از این بشارات را در آنان یافت.

در تاریخ آمده است که حضرت ابراهیم علیه السلام دعایی در حق پسرش حضرت اسماعیل نمود. در تورات کتاب مقدس یهودیان در این باره چنین نقل شده که:

 

«ابراهیم! دعای تو را در حق اسماعیل شنیدم. اینک او را برکت دادم و بزرگ گردانیدم به مادماد و شینِم آسار نِسی‌‌اِم که از نسل او خواهند بود و او را امت عظیمی خواهم نمود.»[5]

 

که منظور از «مادماد» در زبان عبرانی حضرت محمد صلّی الله علیه و اله می‌باشند. و منظور از «شینِم آسار نِسی‌‌اِم» دوازده امام علیهم السلام هستند.

هم‌چنین در انجیل کتاب مقدس مسیحیان، نام مبارک پیامبر خاتم صلّی الله علیه و اله به صورت «فارقلیط» که در یونانی، «پریکلیتوس» و در عربی «احمد» نامیده می‌شود آمده است. اصلا به خاطر همین بشارات بود که یهودیان از سرزمین‌های خود به اطراف مدینه و مکه مهاجرت کردند تا جزء اولّین ایمان آورندگان به آن پیامبر بشارت داده شده باشند.

کسی‌که پیشینیانش به ظهورش در مکه بشارت داده بودند، پیامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله صلی الله علیه و آله بود. خداوند آخرین پیامبر خود را برترین پیامبر خویش قرار داد و رسالتی جهانی به او بخشید. مخاطب پیامبر اسلام، تمامی افراد بشر در تمامی کره‌ی زمین و حتی در تمامی زمان‌ها هستند. یعنی راهنمای الاهی تک‌تک ما هم در راه سعادت و خوشبختی، کسی جز خاتم پیامبران حضرت رسول صلّی الله علیه و آله نیست.

پیامبر خاتم مانند تمامی پیامبران بیشترین اتکا را به خداوند داشتند و در تمام زندگی خود، تنها از خالق یکتای خود یاری خواستند. علم و قدرت پیامبر ما، علم و قدرتی الاهی بود. دریای دانشی بود که خداوند متعال از خودش به ایشان بخشیده بود. صبر ایشان در راه هدایت انسان‌ها صبری بود که خداوند به حضرت عطا کرده بود. به بیان خود پیامبر خاتم، هیچ پیامبری در راهنمایی بندگان به سوی خدا به اندازه‌ی ایشان از سوی مردمان زمانش آزار و اذیت نشد.

 

ما اوذي نبيّ بِمِثلِ ما اوذيت.[6]

هیچ پیامبری آن‌گونه که مرا آزار دادند، اذیت نشد.

 

عبادت و بندگی او در رتبه‌ی اول قرار داشت و کسی مانند او در برابر خدای یکتا، خاشع و خاضع نبود. او شاکرترین مردم بر نعمت‌های خدا بود. رفتار پیامبر خاتم با مردم و پیروانش، رفتاری بی نظیر بود و برای همیشه در میان تمامی پیامبران، اخلاق و رفتار حضرت محمد صلی الله علیه و آله چون نگینی برجسته می‌درخشد. زندگی پیامبر اسلام سرشار از داستان‌هایی از عطوفت و مهربانی، معاشرت متواضعانه با مردم و بخشندگی و سخاوت بی نظیر ایشان است. ما در این جا تنها به چند مورد اکتفا می‌کنیم.

(داستان‌هایی از عطوفت و مهربانی پیامبر)

اما انسان‌ها در هر زمانی، نیاز به یک رابط زنده و حی و حاضر میان زمین و آسمان دارند. کسی که پیام‌های خداوند را به آنان برساند و آنان را به سوی سعادت رهنمون شود. ولی مرگ، به حکم آفریده شدن پیامبر خاتم از جنس بشر، شامل حال ایشان هم شده است و هم اکنون دیگر پیامبری میان ما نیست تا راهنمای ما باشد. آیا در این وضعیت خداوند متعال میان بندگانش تفاوت قائل شده و برای برخی راه سعادت را روشن و برای برخی مبهم ساخته است؟ آیا خالق ما، ما را تنها در این دنیا رها کرده است؟ مسلّماً این گونه نیست. خداوند به پیامبر امر فرمود که جانشینان تعیین شده‌ی پس از خود را به مردم معرفی نماید. و پیامبر از روز آغازین دعوت عمومی خویش، تا آخرین روزهای عمر پر برکتشان، بارها و بارها به اشاره و به نام، راهنمایان پس از خویش را به مردم معرفی کردند. معروف‌ترین آن‌ها روز عید غدیر است که پیامبر علی بن ابی طالب علیه السلام را به عنوان أمیرالمؤمنین، اولین امام مردم خطاب فرمودند و یازده امام پس از ایشان را به نام معرفی کردند.(حدیث غدیر)

عُمر پیامبر تنها مجال این را داد که ایشان اصول اولیه­ی دین را برای مردم بیان کنند. پس چه کسی باید بقیه­ی دین را برای مردم تشریح کند؟ چه کسی است که هم‌چون پیامبر، انتخاب شده‌ی خدا و راهنمای مردم به سوی سعادت است؟ آن افراد را پیامبر از جانب خداوند به مردم معرفی می­نماید و آنان را امام می­نامد. پیامبر با این معرفی وضعیت بندگان خدا را تا روز قیامت مشخص می‌کند و راه را به آنان نشان می‌دهد.

امام یعنی کسی‌که :

 

الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِيرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِي فِي غَيَاهِبِ الدُّجَى وَ أَجْوَازِ الْبُلْدَانِ وَ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَإِ وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِي مِنَ الرَّدَى الْإِمَامُ النَّارُ عَلَى الْيَفَاعِ الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَى بِهِ وَ الدَّلِيلُ فِي الْمَهَالِكِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِكٌ الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ وَ السَّمَاءُ الظَّلِيلَةُ وَ الْأَرْضُ الْبَسِيطَةُ وَ الْعَيْنُ الْغَزِيرَةُ وَ الْغَدِيرُ وَ الرَّوْضَةُ الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآدِ[7]

 

تمام آن‌چه برایتان گفتیم صفات راهنمایانی است که از جانب خداوند برگزیده شده‌اند و انسان‌ها را در راه رسیدن به سعادت دستگیری خواهند کرد. اما ما باید از چه کسی راه سعادت را بجوییم؟ مگر نه این‌ است که پیامبر خاتم، با تعیین دوازده جانشین خود تکلیف تمام مردم را تا روز قیامت معرفی کرده اند، پس ما نیز در زمانه‌ی خود قطعاً امامی داریم. اما او کیست؟ چگونه می‌توانیم از محضرش استفاده کنیم و راه نجات و خوشبختی را از او بجوییم؟

در غرفه‌ی آخر دوستانم پاسخ این پرسش را خواهند داد.

 


[1] . اعراف/ 60

[2] . شعراء/ 107 الی 109

[3] . نهج البلاغه/ خطبه‌ی اول

[4] . وسائل‏الشيعة/ج 15/ص 206

[5] . تورات/ باب 17 سفر تکوین/ آیه‌ی 20

[6] . بحارالأنوار/ ج 39 /ص 56

[7] الكافي ج : 1 ص : 199

 

غرفه چهارم

 

چگونه با امام زمان باشیم؟

 

خوش آمدید! این جا غرفه‌ی چهارم نمایشگاه راه سعادت است. در غرفه‌ی قبل به این نتیجه رسیدیم که دوست داشتن و شناختن و زندگی کردن با امام زمان علیه السلام تنها راه نجات ماست.

امام زمان ما زنده و حاضر است و بنا به حکمت خدا از دیدگان مردم زمانه‌اش پنهان شده است.[1] هم چنین چون مردم در زمان‌های قبل قدر امام و راهنمای خویش را ندانستند و تک‌تک آن‌ها را به شهادت رساندند، خداوند آخرین حجّت خود را از دیدگان مردمش پنهان ساخت. تا با این کار مردم در ایمان به خدا و ولی خدا غربال شوند. سست ایمان‌ها بروند و تنها آنان که ایمان راسخ خود را به غیب نگه­می‌دارند، بمانند.

اما این که امام از دیدگان ما پنهان هستند و ما ایشان را نمی‌بینیم، دلیلی بر این نیست که ایشان میان ما نیستند!  ایشان تنها ظهور آشکار ندارند. به همین دلیل ما ایشان را می بینیم ولی نمی‌شناسیم. درست مثل داستان یوسف علیه السلام و برادرانش. که در چند ملاقات برادران، یوسف را دیدند ولی او را نشناختند که برادر خودشان است. ایشان در هیئت ما انسان‌های عادی و میان ما زندگی می‌کند نه در آسمان‌ها. روی همین کره‌ی خاکی راه می‌رود. در شهر‌های ماست. از بازارهای ما خرید می‌کند و برفرش‌های ما راه می‌رود. (اشاره به دیوارنوشته‌ها)

 

یُسیرُ فیما بَینَهُم وَ یَمشی فی أسواقِهِم و یَطَأُ بَسطَهُم وَ هُم لایَعرِفونَه…

در بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنان راه رود و بر فرش‌های آنان پا نهد و آن‌ها او را نشناسند… [2]

 

امام زمان علیه السلام از کارهای روزانه و نیات قلبی ما خبردار هستند.[3] اعمال ما دو بار در هفته دوشنبه‌ها و پنج شنبه‌ها، به ایشان عرضه می‌شود.[4] امام از کارهای نیک ما خشنود می شوند و از گناهان ما غمگین. بر گناهان ما اشک می‌ریزند و از خداوند طلب استغفار می‌کنند. از خدا می‌خواهند که از کارهای نیک کارنامه‌ی خودشان بردارد و به کارنامه‌ی شیعیانشان اضافه کند. در تمامی لحظات و حالات امام به یاد بندگان خدا هستند. و ایشان را به اذن خداوند می‌بینند. در مشکلاتشان به آنان کمک می‌کنند و برایشان دعا می‌کنند. از شادی آنان شادند و از غم آن‌ها غمگین. خودشان می‌فرمایند که:

 

إنّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم وَ لاناسینَ لِذِکرِکُم…

ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم…[5]

 

آن وقت ما چه ساده این منبع فیض الاهی را از خود و زندگی‌های آشفته‌امان دور ساخته‌ایم.

امام زمان علیه السلام میراث دار تمام انبیا و اولیای الاهی هستند.[6] یعنی خداوند هر آن چه از کرامت و فضیلت تاکنون به برگزیدگان خود عطا فرموده، امام زمان علیه السلام همه را دارا هستند. حتی اخلاقیات پیامبر رحمت و مهربانی، پیامبر خاتم صلّی الله علیه و اله  را هم دارا هستند. أمیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف آخرین فرزند خود و آخرین حجّت الاهی چنین می‌فرمایند:

أوسَعَکُم کَهفاً وَ أکثَرَکُم عِلماً وَ أوسَعَکُم رَحماً

او از همه‌ی شما بیشتر پناه می‌دهد و از همه‌ی شما علمش افزون‌تر است و رحمت و لطفش از همه فراگیرتر[7]

 

بنا به فرموده‌ی أمیرالمؤمنین، امام زمان علیه السلام بیشترین پناه­دهی را دارند. کدام‌یک از ما در آشفته بازارهای فکری و گره‌های کور اعتقادی و گرفتاری مالی و امنیتی و جانی و انواع مشکلات و بیماری ها به دنبال پناه نیستیم؟ همه‌ی ما به نیرویی فرابشری احتیاج داریم که پشتیبانی‌مان کند. همه‌ی ما می‌فهمیم که کسی باید باشد که دوستمان بدارد و از جان و دل کمکمان کند. نه به خاطر خودش که فقط به خاطر ما. همه‌ی ما می فهمیم که در راه رسیدن به خدا باید بلد راهی دستمان را بگیرد و از لغزیدن‌ها نجاتمان دهد. او کیست؟ او پناه ما، پدر مهربان و امام دلسوز ماست. او همیشه به یاد ماست و این ماییم که او را از زندگی‌هامان دور کرده ایم و نمی‌خواهیم از این نعمت بزرگ خداوندی استفاده کنیم. درست است که امام از دیدگان ما پنهان است اما به این معنا نیست که شأن امامتشان تعطیل است. بلکه ایشان زنده و حاضرند و شأن هدایت و دست‌گیری و راه‌بری مردم در راه خدا، هنوز هم بر عهده‌ی ایشان هست. پس در مسائل بغرنج اعتقادی و گره‌های کور فکری از ایشان راه نجات و سعادت را بطلبیم. ما باید به امام مراجعه کنیم. (اشاره به دیوارنوشته‌ها)

مَثَلُ الإمامِ مَثَلُ الکَعبَه إذ تُؤتی وَ لا تَأتی.

امام چونان کعبه است که باید به سوی او روند او به سوی مردم نمی‌آید.[8]

ما چه باید کنیم که به سوی امام برویم؟ چه کنیم که به او پناه برده باشیم؟ چه کنیم که از این فیض بزرگ، بیشتر استفاده کنیم. راه‌حلش بسیار ساده است. اگر می خواهیم در درسمان بهترین باشیم، در کارمان موفق باشیم، اگر می خواهیم مادر خوبی برای فرزندانمان و همسر خوبی باشیم، اگر می خواهیم فرزند بهتری برای پدر و مادرمان باشیم، اگر می خواهیم معلّم و یا شاگرد برتری باشیم، اگر می خواهیم با تقوا باشیم و خواستار ایمان محکم هستیم، از ایشان کمک بخواهیم. در تمام کارهای ریز و درشت روزانه‌‌ی خود به امام زمان تمسّک بجوییم. تمسّک یعنی حالت کوهنوردی که طنابش به یک میخ بند است و زیر پایش دره‌های هولناک و عمیق. تمسّک یعنی راهی میان مرگ و زندگی. تمسّک یعنی تنها راه نجات. تمسّک یعنی مراجعه­ی مستمر به امام زمان علیه السلام.امام زمان، امام ماست و امام کلّ هستی. تمام این جهان به اذن خداوند در دستان او می‌چرخد. به دست ایشان تمام نعمت‌های خداوند بر زندگی ما جاری می‌شود. هر آن‌چه می‌خوریم، هر آن‌چه می پوشیم‌، هر آن‌چه نصیبمان می‌شود، به دست کَرَم و لطف و عنایت ایشان است. به خاطر اوست که باران می‌بارد و گیاه سبز می‌شود و زمین آرام است و آفتاب می‌تابد. (اشاره به دیوارنوشته‌ها)

 

بِیُمنِه رُزِقَ الوَری وَ بِوجودِه ثَبَتَتِ الأرضُ وَ السَّماء.

به برکت وجود او مردم روزی داده شوند و به سبب وجود او زمین و آسمان استوار گردند.[9]

 

ما همه چیزمان را از ایشان داریم. خود را به امام نزدیک کنیم، و دیگران را هم به این دوستی فرابخوانیم و از آن‌ها بخواهیم که آنان هم از او یاری بخواهند و بر فرجش دعا کنند. دعای بر فرج و گشایش گرفتاری امام عصر دومین کاری است که ما می توانیم برای بیشتر فیض بردن از محضرش انجام دهیم. یقین که بزرگ‌ترین گرفتاری امام عصر علیه السلام ظهور ایشان است تا مردم دنیا را از جهل و ظلم و ستم برهانند و عدل و داد در سراسر گیتی پراکنده شود. از خداوند بخواهیم که فرج امام زمان علیه السلام را نزدیک بفرماید که گشایش این گره تنها و تنها به دست خداوند است و تنها خدا می داند که ظهورش کی اتفاق خواهد افتاد. و هیچ‌کس هیچ‌کس حتی خود امام زمان هم نمی‌دانند که فرجشان کی خواهد‌بود.

اگر امام را به زندگی‌هایمان وارد نکنیم مثل مرده‌ی متحرکی می‌شویم که زندگی می‌کند که فقط روزگار را بگذراند. کارهای خیرو اعمال مستحبی‌مان را به نیابت از امام عصر علیه السلام انجام دهیم. به نیابت از ایشان برای سلامتی‌شان صدقه دهیم و دعای بر فرج بخوانیم.

 

 

 

 

 


[1]. بحارالانوار/ ج52/ ص91 ـ راز غیبت/ دکتر نادر فضلی/ ص232

[2] . منتخب الاثر/ ص255/ ح4 ـ کمال الدین/ ص 287/ ح3

[3] . معرفت امام عصر/ 297 الی 299 ـ بصائر الدرجات/ باب 16/ حدیث 1

[4] . اصول کافی/ ج1/ ص318/ ح2 ـ تفسیر نورالثقلین/ ج2/ ص263/ ح326

[5] . احتجاج طبرسی/ ج 2/ ص 497

[6] . اثبات الهداه/ ج7/ ص357

[7] . اثبات الهداه/ ج7/ ص75 (به نقل از امام باقر علیه السلام)

[8] . بحارالانوار/ ج36/ ح 353

[9] . احتجاج/ ج2/ ص 326 الی 328 ـ بحارالانوار/ ج52/ ص 131 و دعای عدیله

 دریافت متن غرفه چهارم

 

 

 

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

امام عصر (عج )
فضيلت و اعمال نيمه شعبان / صوتی

فضيلت و اعمال نيمه شعبان / صوتی جهت دانلود کلیک کنید

امام عصر (عج )
فضيلت و اعمال نيمه شعبان / نوشتاری

فضيلت و اعمال نيمه شعبان در حديثي كه در وسايل ‌الشيعه، بحار الانوار و مصباح المتهجد اشاره شده در خصوص فضيلت ماه شعبان آمده است:«خداوند به ذات مقدس خود سوگند خورده است كه هركس را در اين ماه به او پناه برده و از او درخواست كند، از رحمت خود …

امام عصر (عج )
دلایل دعا برای امام زمان (عج) (31) : امامی چون او!

دلایل دعا برای امام زمان (عج) (31) : امامی چون او! وقتی کسی همیشه دم دستمان است، خیلی راحت خوبی ها و خصلتهای منحصر به فردش را از یاد می بریم و گاهی اوقات قدرش را نمی دانیم. به بیانی دیگر، وقتی چیزی مفت در اختیار کسی قرار بگیرد، قدرش …