زندگی نامه حضرت فاطمه زهرا ( از ولادت تا ازدواج فاطمه زهرا سلام الله علیها )

زندگی نامه حضرت فاطمه زهرا ( از ولادت تا ازدواج فاطمه زهرا سلام الله علیها )

هجرت به مدينه از ولادت تا ازدواج فاطمه زهرا سلام الله علیها

پيامبر صلی الله علیه و آله عازم هجرت به مدينه گشت. امام علی علیه السلام 3 شب و 3 روز در مکه ماند و طبق دستور پيامبر امانت هاي مردم را كه به پيامبر سپرده بودند به صاحبان شان رسانيد و سپس به سوي مدينه هجرت كرد. پيامبر در سرزمين قبا منتظر حضرت علي علیه السلام بود كه علي در آن جا به آن حضرت پيوست.

فاطمه سلام اللّه عليها بايد موقتاً از پدرش جدا بماند، تا زمانى كه اجازه هجرت به او داده شود، در حالى كه 8 سال بيشتر از سن مباركش نمى گذشت. ولى همان گونه كه اميرمؤمنان على علیه السلام در لحظات حساس و بحرانى هجرت با خوابيدن در بستر پيامبر صلی الله علیه و آله امتحان ايثار و فداكارى خود را داد و بدن خويش را در معرض شمشير هاى دشمن گذارد، فاطمه علیهاالسلام نيز بدون جزع و بي تابى آمادگى خود را براى پذيرش اين رسالت جديد اعلام داشت.

ولى دوران جدائى او نمى توانست زياد طولانى باشد، و بايد در كنار پدر هم چنان بماند. و در محيط مدينه هم چون مكه به دفاع خود ادامه دهد، و گرد و غبار اندوه و حوادث سخت را از قلب نورانى پدر بشويد، لذا از بعد از هجرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به مدينه، علي عليه السلام سفارش هاي پيامبر را در مکه انجام داد، امانت‏ هايي را که مردم نزد رسول خدا گذاشته بودند، به صاحبان شان برگرداند و همراه با فاطمه از مکه خارج شدند حضرت فاطمه دختر رسول الله، فاطمه بنت اسد و مادر علي عليه السلام و فاطمه دختر زبير. کفار قريش وقتي خبر هجرت علي عليه السلام را شنيدند، به دنبالش شتافتند تا در نزديکي ضجنان به آن ها رسيدند.

دفاع در مقابل مشرکان

علي عليه السلام با شمشير با آنان درگير شد تا بالاخره ضربه‏ اي سهمگين بر کتف يکي از آن ها که جناح نام داشت فرود آورد؛ به ‌طوري که بدن او را دو پاره کرد و شمشير به پشت اسب او رسيد. در اين هنگام کفار فرار را برقرار ترجيح دادند.

اما در اين ميان مشرکي به نام حويرث که رسول خدا را در مکه اذيت مي‌ کرد، جلو آمد و به شتري که فاطمه زهرا سلام الله عليها را حمل مي ‌کرد حمله کرد. شتر ترسيد و فاطمه عليهاالسلام را به زمين زد و آن بانو که جسمي نحيف داشت، صدمه خورد.

اميرالمؤمنين نگاهي به صورت فاطمه عليها السلام انداخت و ديد رنگ مبارکش زرد شده. به آن گروه حمله شديدي برد و عده ديگري از آن ها را به قتل رساند و سپس نزد فاطمه عليهاالسلام برگشت و فرمود: «اي فاطمه، پاره تن رسول خدا! من زنده باشم و از صورت تو رنگ پريده باشد؟!»

فاطمه عليهاالسلام عرضه داشت: «هر کس که تو پشتيبان او باشي، ضرري نبيند.»

فاطمه نه تنها در روزهاى عادى (هر چند پيامبر صلی الله علیه و آله روز عادى نداشت) بلكه در روزهاى جنگ و طوفانى نيز هم چون يك مرد شجاع در شعاعى كه مأموريت داشت، از پيامبر صلی الله علیه و آله دفاع مى ‏كرد.

هنگامى كه غزوه احد پايان گرفت و تازه لشگر دشمن صحنه را ترك گفته بود و پيامبر صلی الله علیه و آله با دندان شكسته و پيشانى مجروح هنوز در ميدان احد بود فاطمه سلام اللّه عليها با سرعت به «احد» آمد و با اين كه هنوز نوجوان كم سن و سالى بود فاصله ميان «مدينه» و «احد» را با پاى پياده و با شوق زياد طى كرد، صورت پدر را با آب شستشو داد، خون را از چهره ‏اش زدود، اما زخم پيشانى هم چنان خونريزى مى ‏كرد.

قطعه حصيرى را سوزاند، و خاكستر آن را بر جاى زخم ريخت و مانع خونريزى شد، و عجيب تر اين كه براى جنگى كه در روز بعد اتفاق مى‏ افتاد. اسلحه براى پدر فراهم مى‏ كرد.

در جنگ احزاب كه از پر رنج ترين غزوات اسلامى بود، و در ماجراى فتح مكه در آن روز كه سپاه پيروزمند اسلام با احتياط هاى لازم آخرين سنگر شرك را از دست مشركان گرفت و خانه را از لوث وجود بت ها پاك كرد، باز مى ‏بينيم فاطمه سلام اللّه عليها در كنار پيامبر قرار گرفته، و به كنار خندق مى‏ آيد و براى پيامبر صلی الله علیه و آله كه چند روز گرسنه مانده، غذاى ساده‏ اى كه از قرض نانى تجاوز نمى كرد، تهيه مى‏ كند، و به هنگام فتح مكه براى او خميه مى‏ زند، آب براى شستشو و غسل آماده مى‏ كند، تا گرد و غبار را از تنش بشويد و لباس پاكيزه‏ اى بپوشد و رهسپار مسجدالحرام شود.

منبع: برترين بانوى جهان فاطمه زهرا سلام الله علیها

نویسنده: آيت الله مكارم شيرازى

 

وفات مادر

فاطمه عليهاالسلام پنج سال و دو ماه از عمر مبارك خود را در كنار مادر سپرى كرد. پنج سال كه مملو بود از دنياى عاطفه و محبت بين اين مادر و فرزند عليهاالسلام.

انس فاطمه عليهاالسلام و خديجه عليهاالسلام از زمانى آغاز شد كه خديجه عليهاالسلام نور فاطمه عليهاالسلام را در رحم خويش احساس كرد. آن زمان كه از شدت تنهائى (به دليل دورى كردن زنان قريش و بنى ‏هاشم از او دلهره براى وجود مبارك رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى‏ رفت تا در درون خديجه عليهاالسلام صبر، گريبان چاك كند؛ صداى نازنين و آرامش ‏بخش فاطمه عليهاالسلام مادر را آرام مى ‏كرد. ارتباط و محبتى كه بين هيچ مادر و دخترى برقرار نبوده و نخواهد بود.

پهنه ‏ى اين ارتباط عاطفى فقط به دوران باردارى خديجه عليهاالسلام محدود نشد؛ بلكه تا آخرين لحظات حيات ايشان ادامه داشت. خديجه عليهاالسلام آن چه را كه يك مادر در طول زندگى مى‏ بايست به دختر خويش بياموزد، در اين پنج سال به فاطمه عليهاالسلام آموزش داد. و شايد گاهى نيز اين خديجه عليهاالسلام بود كه از درياى بى ‏كران فاطمه عليهاالسلام بهره مى‏ برد.

براى فهم بهتر آن چه كه ما آن را كودكى در زمان حيات مادر مى‏ ناميم؛ نظر به رويدادهاى تاريخى و شرايط حاكم بر آن مقطع زمانى لازم و ضرورى است؛ از پنج سال همراهى فاطمه عليهاالسلام با مادر، دو سال اول همراه با تنش و اضطراب مدام در شعب ابى‏ طالب گذشت. و چهار سال بعد همراه بود با، آزرده‏ خاطري هاى خديجه عليهاالسلام به خاطر عملكرد كفار و فشارهاى روانى حاكم بر خانه‏ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه همه و همه در روح لطيف و پراحساس دختر كوچك خانه‏ وحى و ارتباط او با مادر اثر گذار بود.

در عين حال كهولت سن خديجه عليهاالسلام نيز بر ارتباط بين اين مادر و دختر بى‏ تأثير نبوده است. اما همين دوران كوتاه آن چنان عشقى از وجود مبارك مادر در دل فاطمه عليهاالسلام ايجاد كرده بود كه، سال ها بعد از آن هرگاه نام خديجه عليهاالسلام در حضور فاطمه عليهاالسلام مى ‏آمد، اشك از چشمان نازنين فاطمه عليهاالسلام جارى مى ‏شد. بى ‏تابي هاى فاطمه عليهاالسلام بعد از فوت خديجه عليهاالسلام نيز خود بيان گر اين وابستگى عاطفى فاطمه عليهاالسلام به مادر مى‏ باشد. «لم يوجد هامشاَ.»

رحلت عمو و مادر بزرگوارشان در سال عام ‏الحزن

قضاى الهى چنان بود كه مرگ اين زن فداكار – خديجه نخسيتن بانوى مسلمان – با مرگ ابوطالب در يك سال اتفاق افتاد آن هم در فاصله ‏اى كوتاه.(1)

فاطمه عليهاالسلام چنان كه از قرآن کریم درس گرفته است بايد اين آزمايش را هم ببيند مرگ خويشاوندان براى او آزمايش ديگرى است. بايد برابر اين دشوارى بردبارى نشان دهد و منتظر بشارت پروردگار باشد.(2)

آن آزمايش ها آزمايش جسمانى بود و اين امتحان، آزمايش قدرت نفسانى است. مادرش تنها غم خوار پدر در خانه بود و ابوطالب او را برابر دشمنان بيرونى حمايت مى‏ كرد.

بابودن ابوطالب مشركان مکه نمى‏ توانستند قصد جان پدرش را بكنند. زيرا خويشاوندان او – تيره‏ ى بنى‏ هاشم – تيره ‏اى بزرگ بودند اگر مكنت و مال آنان در حد بنى‏ زهره، بنى‏ مخزوم و يا بنى ‏حرب نبود، هيچ قبيله‏ اى در شرافت و بزرگوارى با آنان برابرى نمى ‏كرد.

مهتران مكه و ثروتمندان شهر مى‏ دانستند اگر به قصد جان محمد صلی الله علیه و آله برخيزند، بنى‏ هاشم خاموش نمى‏ نشينند، و بسا كه تيره‏ هاى ديگر نيز به حمايت آنان برخيزند. ناچار درون پر تلاطم خود را با آزار آرام مى‏ كردند. دشنام، ريشخند، سنگ‏ پرانى، دهن ‏كجى، تهمت: حربه‏ هائى كه ناتوانان از آن استفاده مى‏ كنند. تقدير چنين بود كه فاطمه عليهاالسلام شاهد همه‏ ى اين منظره‏ ها باشد، و پس از تحمل اين رنج‏ ها آن دو صحنه‏ ى دلخراش را نيز ببيند.

اكنون فاطمه ديگر دختر خانواده نيست. او جانشين عبداللَّه، عبدالمطلب، ابوطالب و خديجه است. (اُمّ‏أبيها) چه كنيه‏ ى مناسبى! مام پدر. او بايد وظيفه ‏ى مادرش را عهده‏ دار شود. بايد براى پدرش هم دختر و هم مادر باشد.

وقايع درگذشت مادر

  • وصيت حضرت خديجه عليهاالسلام به حضرت زهرا عليهاالسلام در آخرين لحظات عمر
  • سوز هجران مادر
  • حضرت زهرا عليهاالسلام بعد از فوت مادر
  • مشكلات حضرت زهرا عليهاالسلام در خانه پدرى بعد از فوت مادر

وصيت حضرت خديجه عليهاالسلام به حضرت زهرا عليهاالسلام در آخرين لحظات عمر

حضرت زهرا عليهاالسلام به همراه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در كنار خديجه عليهاالسلام بود و او وصيت مى‏ كرد كه ناگهان اشك در ديدگانش حلقه زد و بغض گلويش را گرفت، و گويا مى ‏خواست سخنى بگويد و نمى‏ توانست. فاطمه عليهاالسلام را نزديك تر خواند به طورى كه فقط اين دختر پنج ساله سخنش را بشنود.

فاطمه عليهاالسلام سرش را به صورت مادر نزديك كرد، و خديجه عليهاالسلام آرام به گوش دخترش گفت: زهرا جان خجالت كشيدم به پدرت بگويم. بعداً تو به پدر بگو: من كفن ندارم و به قدر خريدن كفن هم دينارى ندارم. به همسر عزيزم بگو مرا در عباى خود كفن كند!!

مادرم براى اين كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ناراحت نشود ناله نزد، ولى اشك جان سوز زهرا عليهاالسلام بيش از كلام مادرش جان پدر را آتش زد. پدر جلو آمد و در مقابل مادر نشست و فرمود: اى خديجه، جبرئيل از سوى خدا وحی آورده كه سلام مرا به خديجه برسان و بگو: كفن خديجه از طرف ما (از كفن هاى بهشتى) است. لم يوجد هامشاَ.

سوز هجران مادر

خديجه عليهاالسلام از دنيا رفت و اين در حالى بود كه فاطمه عليهاالسلام پنج سال و دو ماه و بيست روز بيشتر نداشت. در اين زمان تحمل درد يتيمى براى فاطمه عليهاالسلام بسيار سخت بود.

چون حضرت خديجه عليهاالسلام از دنيا رفت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به همراهى اصحاب او را با احترام بسيار تشييع كردند و براى خاك سپارى به قبرستان حجون آوردند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به احترم خديجه عليهاالسلام و به منظور شكستن رسمى از رسوم جاهليت خود به درون قبر رفت و خديجه عليهاالسلام را كه يادگار سال ها رنج و مجاهدت بود به خاك سپرد.

امام صادق عليه‏ السلام مى‏ فرمايند: فاطمه عليهاالسلام از نبود مادر دلتنگى مى‏ نمود. و از همگان سراغ مادر مى‏ گرفت. نااميد به سراغ پدر رفت، دامان پدر را گرفته و به دور پدر مى ‏گشت، كه «يا ابتاه أين اُمى»؟ اى پدر جان مادرم كجاست؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم خواست تا پاسخ دختر كوچك خود را بدهد، اما چگونه به فاطمه ‏اش خبر دهد كه از اين به بعد مادر را نخواهد ديد؟! و از آغوش گرم و پرعطوفت مادرى چون خديجه عليهاالسلام محروم خواهد بود؟ در همين لحظات فرشته وحی كه در همه لحظات سخت ياري گر خاندان رسالت بود؛ نازل شد و از طرف پروردگار جل و علا براى فاطمه عليهاالسلام پيام آورد كه:

«ان ربك يأمرك ان تقرأ على فاطمة السلام» اى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم پروردگار فرمان مى‏ دهد كه بر فاطمه عليهاالسلام سلام برسانى و به او بگوئى كه: «ان أمُّك فى بيت من قصب كعابه من ذهب و عمده من ياقوت احمر بين آسيه امرأة فرعون و مريم بنت عمران…» / مادرت در كاخى از مرواريد كه اطاق هايش از طلا و ستون هايش از ياقوت سرخ است جاى دارد. او در كنار آسيه همسر فرعون و مريم دختر عمران دو زن از زنان برگزيده‏ عالم ميهمان نِعَم پروردگار است.

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم پيغام پروردگار را به فاطمه عليهاالسلام ابلاغ كرد، فاطمه عليهاالسلام كه درياى معرفت و دانش و بينش بود. با شنيدن پيغام پروردگار آرام گرفت. و فرمود: «ان اللَّه هو السلام و منه السلام و اليه السلام.»(3) / پروردگار من خود سر منشاء و آغاز سلام است، سلام مخصوص اوست و به او باز مى ‏گردد. سپس سر را به دامان پدر گذارد و رضايت خود را بر رضاى پروردگار اعلام كرد.

فاطمه عليهاالسلام بعد از فوت مادر سه سال در خانه ‏پدر زندگى كرد. در اين زمان خواهران فاطمه عليهاالسلام و فاطمه‏ بنت اسد رضى ‏اللَّه‏ عنها و بعضى از زنان بنى‏ هاشم در خدمتش ملازم بودند.(4)

اما بيشتر از ديگران اين فاطمه بنت اسد رضى‏ اللَّه‏ عنها بود كه، همراهى فاطمه عليهاالسلام و تا حدودى كفالت آن حضرت را بر عهده داشت. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به خواهران فاطمه عليهاالسلام و زنان بنى‏ هاشم سفارش فرموده بود تا در همراهى با فاطمه عليهاالسلام كوتاهى نكرده، آرامش ‏بخش او باشند. و تا حد امكان او را در غم از دست دادن مادر بزرگوارش تسليت‏ گو بوده و نگذارند عدم وجود مادر را احساس كند.

اما فاطمه عليهاالسلام با كسى جز رسول خدا انس نمى‏ گرفت و بيشتر اوقات خود را به عبادت مشغول بود.

مشكلات حضرت زهرا عليهاالسلام در خانه پدرى بعد از فوت مادر

از مشكلات و گرفتاري هايى كه چهره زيبا و روشن زندگى را بر دخت سرفراز پيامبر تيره مى ‏ساخت، اين بود كه آن گران مايه عصرها و نسل ها به برخى از زن پدرهايى گرفتار آمده بود كه دچار ضعف شخصيت و عقده‏ حقارت بودند. به همين جهت نسبت به موهبت‏ ها و برترى‏ ها و شكوه و عظمت فاطمه عليهاالسلام حسد مى‏ ورزيدند، به ويژه كه با چشم خود نظاره مى‏ كردند كه چگونه پيشواى بزرگ توحيد و عدالت، دخت بى ‏همتاى خويش را زير باران عواطف و احساسات و الطاف بى ‏همانند خود مى ‏گيرد و بى ‏نظيرترين مهرها و محبت ‏ها را نثار او مى ‏كند. درست اين جا بود كه شعله‏ هاى حسد آنان زبانه مى ‏كشيد و آن بحران درونى و روانى خويش را به گونه‏ اى بروز و ظهور مى‏ دادند.

علامه‏ مجلسى از امام صادق عليه‏ السلام در اين مورد آورده است كه: روزى پيامبر وارد خانه شد و ديد كه «عايشه» پرخاشگرانه به دخت گرانمايه ‏اش فرياد مى ‏كشد كه، «اى دختر خديجه! به خدا قسم تو مى‏ پندارى كه مادرت بر ما برترى داشته است!» او چه برترى بر ما داشته است؟ او هم همانند ما زن بود و همسر پيامبر!!!

پيامبر گرامى سخن «عايشه» را شنيد. هنگامى كه چشم فاطمه عليهاالسلام به چهره‏ نورافشان پدر افتاد، باران اشك از ديدگان فروباريد اما لب نگشود. پيامبر پيش تر رفت و فرمود: دختر گرانمايه‏ محمد! چرا گريه مى ‏كنى؟ او در پاسخ پدر گفت: «عايشه» از مادرم سخن به ميان آورد و او را تحقير كرد…

پيامبر گرامى خشمگين شد و فرمود: هان اى «حميرا» بس كن، بس، و از روش خويش دست بردار كه خداوند در بانوى پرمهر و محبتى كه فرزند آورد، خير و بركت قرار داده است و خديجه كه درود و مهر خدا بر او باد، براى من چنين بانويى بود.

خدا از او به من فرزندانى چون «طاهره»، «قاسم»، «رقيه»، «ام‏كلثوم» و «زينب» را ارزانى داشت و تو كسى هستى كه خدا تو را نازا خواسته و فرزندى براى من نزاده‏اى.

آرى متأسفانه «عايشه» موضع گيري هاى ناپسند و نادرستى در برابر بانوى بانوان «فاطمه» عليهاالسلام از خود به نمايش نهاد و اين رويارويى‏ ها نشانگر حسادت و كينه‏توزى ژرف و ريشه‏دار اوست. به گونه‏ اى كه از ديگران همسران پيامبر هرگز نه چنين رويارويى‏ ها و موضع گيري هايى در برابر دخت سرفراز پيامبر، ديده شد و نه چنين سخنانى شنيده شد.

از آن جمله:

1- به هنگامه‏ مطالعه‏ ماجراى غمبار «فدك» خواهى خواند كه: همين بانو در برابر پدرش «ابوبكر» به ناروا گواهى داد كه پيامبران از خود چيزى به ارث نمى ‏گذارند تا بدين وسيله دخت گرانمايه‏ ى پيامبر را از ارث پدرش محروم سازد.

2- و نيز از لغزش‏ هاى نابخشودنى او اين است كه هنگامى كه خبر جان سوز شهادت فاطمه به او رسيد، تبسم كرد.

3- و در بخش‏ هاى آينده كتاب خواهد آمد كه دخت ارجمند پيامبر به «اسماء» سفارش كرد كه به «عايشه» اجازه ندهد تا در واپسين ساعات زندگى‏ اش در اين سرا در كنار بستر حضور يابد و نيز اجازه ندهد تا در كنار پيكر مطهرش حاضر گردد. و اين نشانگر ناخشنودى و خشم آن حضرت از رفتار و كردار ناهنجار نام برده است.

و مى ‏دانيم كه پيامبر فرمود: «ان اللَّه يغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها.» / «خداوند با خشم فاطمه خشمگين مى‏ گردد و با خشنودى او خشنود.»

يادآورى مى ‏گردد كه در روايتى كه گذشت تصريح شده است كه همه‏ دختران بانوى بزرگ حجاز «خديجه»، از پيامبر گرامى بودند و نه از شوهر ديگر، و تنها اين روايت نيست كه اين نكته را بيان مى‏ كند بلكه دلائل بسيار ديگرى نيز هست كه همه‏ آنان دختران حقيقى پيامبر گرامى بودند.

رحلت عمو و مادر بزرگوارشان در سال عام‏الحزن

قضاى الهى چنان بود كه مرگ اين زن فداكار – خديجه نخسيتن بانوى مسلمان – با مرگ ابوطالب در يك سال اتفاق افتاد آن هم در فاصله‏اى كوتاه.(5)

فاطمه علیهاالسلام چنان كه از قرآن کریم درس گرفته است بايد اين آزمايش را هم ببيند مرگ خويشاوندان براى او آزمايش ديگرى است. بايد برابر اين دشوارى بردبارى نشان دهد و منتظر بشارت پروردگار باشد.(6)

آن آزمايش ها آزمايش جسمانى بود و اين امتحان، آزمايش قدرت نفسانى است. مادرش تنها غمخوار پدر در خانه بود و ابوطالب او را برابر دشمنان بيرونى حمايت مى‏ كرد. با بودن ابوطالب مشركان مكه نمى‏ توانستند قصد جان پدرش را بكنند. زيرا خويشاوندان او – تيره‏ ى بنى ‏هاشم – تيره‏ اى بزرگ بودند اگر مكنت و مال آنان در حد بنى‏ زهره، بنى‏ مخزوم و يا بنى ‏حرب نبود، هيچ قبيله‏اى در شرافت و بزرگوارى با آنان برابرى نمى‏ كرد. مهتران مكه و ثروتمندان شهر مى‏ دانستند اگر به قصد جان محمد صلی الله علیه و آله برخيزند، بنى‏ هاشم خاموش نمى ‏نشينند، و بسا كه تيره‏هاى ديگر نيز به حمايت آنان برخيزند. ناچار درون پر تلاطم خود را با آزار آرام مى‏ كردند. دشنام، ريشخند، سنگ‏ پرانى، دهن‏ كجى، تهمت: حربه‏هائى كه ناتوانان از آن استفاده مى‏ كنند. تقدير چنين بود كه فاطمه علیهاالسلام شاهد همه‏ ى اين منظره‏ها باشد، و پس از تحمل اين رنج‏ ها آن دو صحنه‏ى دلخراش را نيز ببيند.

اكنون فاطمه ديگر دختر خانواده نيست. او جانشين عبداللَّه، عبدالمطلب، ابوطالب و خديجه است. (اُمّ‏أبيها) چه كنيه‏ مناسبى! مام پدر. او بايد وظيفه‏ى مادرش را عهده‏دار شود. بايد براى پدرش هم دختر و هم مادر باشد.

حضرت زهرا سلام‏ اللَّه ‏عليها بعد از فوت مادر

فاطمه عليهاالسلام بعد از فوت مادر سه سال در خانه‏ ى پدر زندگى كرد. در اين زمان خواهران فاطمه عليهاالسلام و فاطمه‏ بنت اسد رضى ‏اللَّه‏ عنها و بعضى از زنان بنى ‏هاشم در خدمتش ملازم بودند.(7)

اما بيشتر از ديگران اين فاطمه بنت اسد رضى‏ اللَّه‏ عنها بود كه، همراهى فاطمه عليهاالسلام و تا حدودى كفالت آن حضرت را بر عهده داشت. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به خواهران فاطمه عليهاالسلام و زنان بنى‏ هاشم سفارش فرموده بود تا در همراهى با فاطمه عليهاالسلام كوتاهى نكرده، آرامش‏ بخش او باشند. و تا حد امكان او را در غم از دست دادن مادر بزرگوارش تسليت‏ گو بوده و نگذارند عدم وجود مادر را احساس كند.

اما فاطمه عليهاالسلام با كسى جز رسول خدا انس نمى‏ گرفت و بيشتر اوقات خود را به عبادت مشغول بود.

پی نوشت

(1). اما به نقل از شيخ كلينى، ابوطالب يك سال پس از مرگ خديجه درگذشت (اصول كافى، ج1، ص44).
(2). و بشرالصابرين. الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا للَّه و انا اليه راجعون (البقره: 155- 156).
(3). بحارالانوار ج 16 ص 1.
(4). رياحين الشريعه، ج 1.
(5). اما به نقل از شيخ كلينى، ابوطالب يك سال پس از مرگ خديجه درگذشت.(اصول كافى ج 1 ص 44).
(6). و بشرالصابرين. الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا للَّه و انا اليه راجعون (سوره بقره: 155- 156).
(7). رياحين الشريعه، ج 1.

منبع:سایت یا زهرا سلام الله علیها

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مكتب اهل البيت (ع)
1
فضیلت لعن دشمنان اهل البیت علیهم السلام

فضیلت لعن دشمنان اهل البیت علیهم السلام  امام صادق “علیه السلام” فرمودند: پدرم از پدرش و او از جدّش از پیامبر “صلی الله علیه و آله و سلم” نقل نمود که فرمودند: « هر کس توانائی به یاری ما اهل بیت ندارد و در تنهایی خود دشمنان ما را لعن …

مكتب اهل البيت (ع)
خلاصه از زندگینامه امام حسن عسگری علیه السلام

  خلاصه از زندگینامه امام حسن عسگری علیه السلام نام : حسن شهرت : عسگری ، زکی ، هادی ، سراج ، رفیق لقب : الخاص کنیه : ابو محمد معروف به « ابن رضا» علیه السلام نام پدر :امام علی النقی علیه السلام نام مادر: سوسن یا حدیثه یا سلیل تاریخ …

مكتب اهل البيت (ع)
آیا ما شیعه هستیم یا محبّ اهلبیت ؟!

آیا ما شیعه هستیم یا محبّ اهلبیت ؟! در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام حدیثی وارد شده است که آن را ابویعقوب یوسف بن یزیاد و علی بن سیار روایت کرده اند، این دو بزرگوار می گویند: شبی در خدمت امام عسکری(ع) بودیم- در آن زمان حاکم آن سامان …