ابوبکر(ایا ابوبکر همراه رسول خدا بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
گفتار اول: انتخاب ابوبکر برای همراهی:
فخررازى در چهارمین مسألهاى که در ذیل آیه مطرح مىکند، در باره نحوه استفاده برترى و فضیلت ابوبکر از این آیه مىنویسد:
المسأله الرابعه: دلت هذه الآیه على فضیله أبی بکر رضی الله عنه من وجوه:
الأول: أنه علیه السلام لما ذهب إلى الغار لأجل أنه کان یخاف الکفار من أن یقدموا على قتله، فلولا أنه علیه السلام کان قاطعاً على باطن أبی بکر، بأنه من المؤمنین المحققین الصادقین الصدیقین، وإلا لما أصحبه نفسه فی ذلک الموضع، لأنه لو جوز أن یکون باطنه بخلاف ظاهره، لخافه من أن یدل أعداءه علیه، وأیضاً لخافه من أن یقدم على قتله. فلما استخلصه لنفسه فی تلک الحاله، دل على أنه علیه السلام کان قاطعاً بأن باطنه على وفق ظاهره.
الثانی: وهو أن الهجره کانت بإذن الله تعالى، وکان فی خدمه رسول الله جماعه من المخلصین، وکانوا فی النسب إلى شجره رسول الله أقرب من أبی بکر، فلولا أن الله تعالى أمره بأن یستصحب أبا بکر فی تلک الواقعه الصعبه الهائله، وإلا لکان الظاهر أن لا یخصه بهذه الصحبه، وتخصیص الله إیاه بهذا التشریف دل على منصب عال له فی الدین.
مسأله چهارم: این آیه به چند صورت بر فضیلت ابوبکر دلالت مىکند:
اول: رسول خدا (ص) هنگامى که از ترس کشته شدن توسط کفار به طرف غار رفت، اگر از باطن ابوبکر باخبر نبود که او از مؤمنان حقیقى راستگو و راستین است، هرگز او را به همراه خود نمىبرد؛ زیرا اگر ظاهر ابوبکر با باطن ابوبکر تفاوت داشت، ترس آن را داشت که ابوبکر او را به دشمنانش نشان دهند و همچنین مىترسید که خود ابوبکر او را بکشد؛ اما وقتى رسول خدا او را در این زمان در کنار خود نگهداشته، ثابت مىکند که آن حضرت یقین داشته که باطن ابوبکر با ظاهر او یکسان بوده است.
دوم: بىتردید هجرت با اجازه خداوند صورت گرفته و در خدمت رسول خدا (ص) جماعتى از افراد مخلص بوده است که از نظر نسب به رسول خدا نزدیکتر از ابوبکر بودهاند؛ پس اگر همراهى ابوبکر در چنین موقعیت سخت و ترسناکى به دستور خداوند نبوده است، نباید رسول خدا او را به همراه خود مىبرد؛ بنابراین دادن چنین شرافتى به ابوبکر از جانب خداوند، دلالت بر مقام بلند ابوبکر در دین است.
نقد و بررسی:
اثبات این دو ادعاى فخررازی، در گرو اثبات مقدماتى است که به نظر مىرسد هیچ یک از آنها تمام نباشد؛
آیا ابوبکر، همراه رسول خدا (ص) بوده است؟
اولاً: باید ثابت شود همراه رسول خدا صلى الله علیه وآله در غار، ابوبکر بوده نه شخص دیگری. روشن است که از خود آیه قرآن کریم چنین مطلبى هرگز ثابت نمىشود؛ چرا که در آیه غار، هیچ اسمى از ابوبکر برده نشده و صرفا سخن از همراهى است که با رسول خدا در غار بوده است؛ اما این که آن همراه چه کسى است، باید به کمک روایات موجود در منابع تاریخى و روائى ثابت شود که آنهم با مشکلاتى مواجه است که ما به صورت مختصر بعد از نقل اصل روایات در منابع اهل سنت به آنها اشاره خواهیم کرد.
محمد بن اسماعیل بخارى مىنویسد:
حدثنا محمد بن سِنَانٍ حدثنا هَمَّامٌ عن ثَابِتٍ عن أَنَسٍ عن أبی بَکْرٍ رضی الله عنه قال: قلت لِلنَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم وأنا فی الْغَارِ: لو أَنَّ أَحَدَهُمْ نَظَرَ تَحْتَ قَدَمَیْهِ لَأَبْصَرَنَا فقال ما ظَنُّکَ یا أَبَا بَکْرٍ بِاثْنَیْنِ الله ثَالِثُهُمَا.
انس از ابوبکر نقل کرده است که گفت: هنگامى در غار بودم، به رسول خدا (ص) گفتم: اگر یکى از آنها (کفار قریش) زیر پاهاى خود را نگاه کند، ما را خواهد دید، آن حضرت فرمود: چرا نگرانى در باره دو نفرى که سومى آن دو، خداوند است.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۳، ص ۱۳۳۷، ح۳۴۵۳، کتاب المناقب، بَاب مَنَاقِبِ الْمُهَاجِرِینَ وَفَضْلِهِمْ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫
همین روایت را با تفاوتهایى در متن و سند در جاهاى دیگر بخارى نیز نقل کرده است:
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۳، ص ۱۴۲۷، ح۳۷۰۷ و ج ۴، ص ۱۷۱۲، ح۴۳۸۶، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫
این روایات ثابت مىکند که ابوبکر به همراه رسول خدا در غار بوده است. صرف نظر از مشکلاتى که در سند آن و به ویژه در انس بن مالک که با امیر مؤمنان علیه السلام میانه خوشى نداشته وجود دارد، این روایت با روایت دیگرى که بخارى در صحیح خود از عائشه نقل کرده است، در تعارض است:
هیچ آیهای در حق خاندان عائشه نازل نشده است:
بخارى در صحیح خود به نقل از عائشه مىنویسد که وى تصریح کرده است که هیچ آیهاى در قرآن کریم در باره خاندان وى نازل نشده است:
حدثنا مُوسَى بن إِسْمَاعِیلَ حدثنا أبو عَوَانَهَ عن أبی بِشْرٍ عن یُوسُفَ بن مَاهَکَ قال کان مَرْوَانُ على الْحِجَازِ اسْتَعْمَلَهُ مُعَاوِیَهُ فَخَطَبَ فَجَعَلَ یَذْکُرُ یَزِیدَ بن مُعَاوِیَهَ لِکَیْ یُبَایَعَ له بَعْدَ أبیه فقال له عبد الرحمن بن أبی بَکْرٍ شیئا فقال خُذُوهُ فَدَخَلَ بَیْتَ عَائِشَهَ فلم یَقْدِرُوا فقال مَرْوَانُ إِنَّ هذا الذی أَنْزَلَ الله فیه «وَالَّذِی قال لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُمَا أَتَعِدَانِنِی» فقالت عَائِشَهُ من وَرَاءِ الْحِجَابِ ما أَنْزَلَ الله فِینَا شیئا من الْقُرْآنِ إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِی.
از یوسف بن ماهک نقل شده است که معاویه بن أبى سفیان، مروان را به حکومت حجاز منصوب کرده بود، مروان خطبه خواند و در آن از یزید بن معاویه نام برد تا براى حکومت بعد از پدرش از مردم بیعت بگیرد. عبد الرحمن بن أبى بکر چیزى گفت، مروان گفت: او را بگیرید. عبد الرحمن وارد خانه عائشه شد و آنها نتوانستند او را دستگیر کنند. مروان گفت: او کسى است که خداوند این آیه را در باره او نازل کرده است: « و آن کس که به پدر و مادر خود گوید: «اف بر شما، آیا به من وعده مىدهید که زنده خواهم شد…».
عائشه از پشت پرده گفت: هیچ چیزى از قرآن در باره ما خاندان نازل نشده است؛ مگر این که خداوند [آیه] عذر مرا نازل کرده است (اشاره به آیه افک).
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۸۲۷، ح۴۵۵۰، کتاب التفسیر، بَاب «وَالَّذِی قال لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُمَا…»، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫
طبق قواعد زبان عربی، در جمله «ما أَنْزَلَ الله فِینَا شیئا» کلمه «شیئا» نکره در سیاق نفى است و دلالت بر عموم مىکند؛ یعنى هیچ آیهاى در قرآن کریم به صورت اختصاصى در باره عائشه و اطرافیان او نازل نشده است.
از طرف دیگر کلمه «الا» در جمله «إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِی» از ادات حصر است و طبق قواعد ثابت شده در علم اصول، جمله استثنائیه، دلالت بر حصر مىکند و داراى مفهوم است.
بنابراین، این روایت ثابت مىکند که هیچ آیهاى در قرآن کریم به صورت اختصاصى در باره خاندان عائشه که ابوبکر نیز جزو آن است، نازل نشده است. در نتیجه این روایت با روایاتى که ثابت مىکند ابوبکر به همراه رسول خدا صلى الله علیه وآله در غار بوده و آیه «غار» در باره او نازل شده است، در تعارض است.
آیا مراد از «فینا» فرزندان ابو بکر است؟
برخى از علماى اهل سنت پاسخ دادهاند که مراد از «فینا» فرزندان ابوبکر است و شامل خود ابوبکر نمىشود. عینى در عمده القارى مىنویسد:
قوله: «فینا» أرادت به بنی أبی بکر لأن أبا بکر، رضی الله تعالى عنه. نزل فیه «ثانی اثنین» (التوبه: ۴۰) وقوله: «محمد رسول الله والذین معه» (الفتح:۹۲) وقوله: «والسابقون والأولون» وفی آی کثیره.
مراد از «فینا» فرزندان ابوبکر است؛ زیرا در باره ابوبکر آیه «ثانى اثنین» و «محمد رسول الله…» و آیه «والسابقون الأولون» و آیات بسیارى نازل شده است.
العینی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد الغیتابی الحنفی ( ۸۵۵هـ)، عمده القاری شرح صحیح البخاری، ج ۱۹، ص ۱۸۲۷، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
ابن حجر عسقلانى نیز در فتح البارى همین ادعا را کرده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۸، ص ۵۷۷، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه – بیروت.
در پاسخ مىگوییم: اولاً: این ادعائى است بدون دلیل؛ بلکه دلیل بر خلاف آن وجود دارد؛ چرا که طبق ادعاى مروان بن حکم آیه «وَالَّذِی قال لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُمَا...» در مذمت عبد الرحمن و تکریم پدر و مادر او؛ یعنى ابوبکر و ام رومان نازل شده است و عائشه با گفتن جمله «ما أَنْزَلَ الله فِینَا شیئا» نزول هر نوع آیهاى در باره تمام افراد مورد ادعاى مروان نفى مىکند که از جمله آنها والدین عبد الرحمن است.
ثانیاً: طبق پنداشت اهل سنت، آیات «محمد رسول الله…» و آیه «والسابقون الأولون» شامل فرزندان ابوبکر و از جمله خود عائشه نیز مىشود و عائشه، و دیگر فرزندان ابوبکر را از بارزترین مصادیق همراهان رسول خدا و سابقون الأولون دانستهاند. آیا بدر الدین عینى مىتواند قبول کند که آیه «محمد رسول الله» و «والسابقون الأولون» شامل عائشه نمىشود؟
بنابراین، سخن عینى و ابن حجر، مردود است.
ابوبکر، قبل از رسول خدا به قبا رسیده بود:
سیره نویسان بر این مطلب اتفاق دارند که بیشتر مسلمانان، پیش از رسول خدا صلى الله علیه وآله به مدینه هجرت کردند، امام جماعت مسلمانان در مدتى که آن حضرت حضور نداشتند، به عهده سالم مولى حذیفه بود و این به آن سبب بود که وى در قرائت قرآن از دیگران بهتر بود.
بخارى در صحیح خود مىنویسد:
حدثنا إِبْرَاهِیمُ بن الْمُنْذِرِ قال حدثنا أَنَسُ بن عِیَاضٍ عن عُبَیْدِ اللَّهِ عن نَافِعٍ عن بن عُمَرَ قال لَمَّا قَدِمَ الْمُهَاجِرُونَ الْأَوَّلُونَ الْعُصْبَهَ مَوْضِعٌ بِقُبَاءٍ قبل مَقْدَمِ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم کان یَؤُمُّهُمْ سَالِمٌ مولى أبی حُذَیْفَهَ وکان أَکْثَرَهُمْ قُرْآنًا.
از ابن عمر نقل شده است که وقتى مهاجران نخستین، قبل از آمدن رسول خدا (ص) به منطقه عصبه که جاى در قباء است، رسیدند، سالم مولى أبى حذیفه امامت جماعت آنها را به عهده داشت و او از همه آنها بیشتر قرآن بلد بود.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۱، ص ۲۴۶، ح۶۶۰، کتاب الْجَمَاعَهِ وَالْإِمَامَهِ، بَاب إِمَامَهِ الْعَبْدِ وَالْمَوْلَى، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫
سؤالى که این جا پیش مىآید، این است که چه کسانى در این مدت که رسول خدا در میان آنها نبود، به امامت سالم مولى حذیفه نماز خواندهاند؟
جواب این سؤال را محمد بن اسماعیل بخارى در صحیح خود داده و خلیفه اول و دوم را جزء افرادى به شمار آورده که در این نماز حضور داشتهاند:
حدثنا عُثْمَانُ بن صَالِحٍ حدثنا عبد اللَّهِ بن وَهْبٍ أخبرنی بن جُرَیْجٍ أَنَّ نَافِعًا أخبره أَنَّ بن عُمَرَ رضی الله عنهما أخبره قال کان سَالِمٌ مولى أبی حُذَیْفَهَ یَؤُمُّ الْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ وَأَصْحَابَ النبی صلى الله علیه وسلم فی مَسْجِدِ قُبَاءٍ فِیهِمْ أبو بَکْرٍ وَعُمَرُ وأبو سَلَمَهَ وَزَیْدٌ وَعَامِرُ بن رَبِیعَهَ.
از عبد الله بن عمر نقل شده که گفت: سالم مولى أبى حذیفه، امامت نماز جماعت نخستین مهاجرین و اصحاب رسول خدا (ص) را در مسجد قباء به عهده داشت، ابوبکر، عمر، ابوسلمه، زید و عامر بن ربیعه نیز در این نماز جماعت شرکت داشتند.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۶۲۵، ح۶۷۵۴، بَاب اسْتِقْضَاءِ الْمَوَالِی وَاسْتِعْمَالِهِمْ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫
بنابراین، داستان همراهى ابوبکر با رسول خدا در غار، با این دو روایتى که بخارى در صحیحترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن نقل کرده است، زیر سؤال میرود.
این نماز در چه زمانی برگزار شده است:
شارحان بخارى در توجیه این روایت دچار اضطراب، نگرانى و هراس شده و در حل آن سردرگم ماندهاند. بدرالدین عینى مىپذیرد که این مشکل بر طبق روایت عبد الله بن عمر وجود دارد و ثابت مىکند که ابوبکر جزء نمازگذاران به امامت سالم مولى حذیفه بوده است:
قلت: لا إشکال إلاَّ على قول ابن عمر: إن ذلک کان قبل مَقْدَم النبی.
من میگویم: اشکالی در این مطلب نیست؛ مگر بر بنابر نقل عبد الله بن عمر که گفته: (داستان نماز خواندن ابوبکر پشت سر سالم) قبل از ورود رسول خدا (ص) بوده است.
العینی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد الغیتابی الحنفی ( ۸۵۵هـ)، عمده القاری شرح صحیح البخاری، ج ۲۴، ص ۲۵۴، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
پس طبق نظر عینی، روایت عبد الله بن عمر ثابت مىکند که ابوبکر در این نماز حضور داشته و به همراه رسول خدا صلى الله علیه وآله در غار نبوده است.
دیگر شارحان بخاری، سعى کردهاند که این مشکل را به نحوی؛ حتى اگر شده با کلمه «شاید» و «احتمال» حل نمایند. بیهقى در سنن کبراى خود در این باره مىنویسد:
قال الشیخ [مصنف] کذا قال فی هذا وفیما قبله وفیهم أبو بکر وعمر ولعله فی وقت آخر فإنه إنما قدم أبو بکر رضی الله عنه مع النبی صلى الله علیه وسلم ویحتمل أن تکون إمامته إیاهم قبل قدومه وبعده وقول الراوی وفیهم أبو بکر أراد بعد قدومه والله أعلم.
در این روایت و روایات گذشته آمده است که در این نماز جماعت، ابوبکر و عمر نیز حضور داشتهاند، شاید این نماز در زمان دیگرى بوده است؛ زیرا ابوبکر به همراه رسول خدا وارد شد. ممکن است این نماز جماعت قبل یا بعد از آمدن رسول خدا (ص) بوده، هر دو احتمال وجود دارد؛ اما این که راوى گفته که در این نماز ابوبکر نیز حضور داشته، ثابت مىکند که این نماز بعد از آمدن رسول خدا (ص) بوده است.
البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر ( ۴۵۸هـ)، سنن البیهقی الکبرى، ج ۳، ص ۸۹، ناشر: مکتبه دار الباز – مکه المکرمه، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ۱۴۱۴ – ۱۹۹۴٫
و ابن حجر عسقلانى مىگوید:
والمراد بهذا: أَنَّهُ کَانَ یؤمهم بعد مَقْدَم النَّبِیّ؛ ولذلک قَالَ: «فِی مسجد قباء»، ومسجد قباء إنما أسسه النَّبِیّ بعد قدومه المدینه، فلذلک ذکر منهم: أَبَا بَکْر، وأبو بَکْر إنما هاجر مَعَ النَّبِیّ، ولیس فِی هذه الروایه: «قَبْلَ مقدم النَّبِیّ» کما فِی الروایه الَّتِیْ خرجها البخاری هاهنا فِی هَذَا الباب، فلیس فِی هَذَا الحَدِیْث إشکال کما توهمه بعضهم.
مراد این است که سالم امامت آنها را بعد از رسیدن رسول خدا (ص) به عهده داشته است، به همین خاطر در روایت آمده است که این نماز در مسجد قباء برگزار شده است و مسجد قباء توسط رسول خدا (ص) و بعد از آمدن به مدینه تأسیس شده است؛ به همین خاطر ابوبکر نیز جزء شرکت کنندگان ذکر شده است، ابوبکر به همراه رسول خدا (ص) هجرت کرده است. در این روایت نیامده است که این نماز قبل از آمدن رسول خدا تشکیل شده است؛ چنانچه در روایت بخارى که در همین باب نقل کرده، این مطلب آمده است؛ پس این حدیث اشکالى ندارد؛ چنانچه برخى خیال کردهاند.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۷۵، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه – بیروت.
در باره زمان برگزارى این نماز سه احتمال وجود دارد:
۱٫ قبل از ورود رسول خدا صلى الله علیه وآله برگزار شده است که طبعاً ثابت مىشود که ابوبکر به همراه رسول خدا صلى الله علیه وآله نبوده و پیش از آن حضرت هجرت کرده است؛
۲٫ بعد از ورود آن حضرت برگزار شده و آن حضرت در نماز جماعت شرکت داشته و به امامت سالم مولى حذیفه نماز خوانده است؛
۳٫ بعد از ورود آن حضرت برگزار شده و آن حضرت در نماز جماعت حاضر نشدهاند.
آن چه از ظاهر روایت استفاده مىشود، این است که این نماز قبل از ورود رسول خدا برگزار شده است و ثابت مىکند که ابوبکر قبل از رسول خدا مهاجرت کرده و به همراه آن حضرت در غار نبوده است.
اما این که بیهقى گفته است: «ولعله فی وقت آخر؛ شاید این نماز در زمان دیگرى برگزار شده» غیر قابل قبول است؛ زیرا اولا: با اصل روایت سازگارى ندارد؛ چرا که در روایت زمان آن مشخص و تصریح شده است که این نماز با ورود نخستین مهاجران برگزار شده است که در میان آنها ابوبکر و عمر نیز بودهاند.
کان سَالِمٌ مولى أبی حُذَیْفَهَ یَؤُمُّ الْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ…
ثانیاً: با وجود رسول خدا، چه دلیلى وجود دارد که امامت سالم مولى حذیفه حتى بعد از ورود آن حضرت همچنان ادامه داشته است؟ بنابراین نمىتوان زمان دیگرى را براى آن در نظر گرفت.
اما این که ابن حجر ادعا کرده که این نماز بعد از ورود رسول خدا صلى الله علیه وآله برگزار شده و دلیل آن نیز این است که در روایت از مسجد قبا نام برده شده و این مسجد بعد از ورود رسول خدا تأسیس شده است، به چند دلیل مردود است:
اولاً: طبق مدارک موجود در منابع اهل سنت، این مسجد ابتدا توسط نخستین مهاجرانى که وارد قباء شده بودند، تأسیس شده و مسلمانان در آن نماز مىخواندهاند و بعد در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله ساختمان آن تکمیل شده است.
بلاذرى در فتوح البلدان مىنویسد:
وکان المتقدمون فی الهجره من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم ومن نزلوا علیه من الأنصار بنوا بقباء مسجدا یصلون فیه والصلاه یومئذ إلى بیت المقدس فلما ورد رسول الله صلى الله علیه وسلم قباء صلى بهم فیه فأهل قباء یقولون إنه المسجد الذی یقول الله تعالى فیه «لمسجد أسس على التقوى من أول یوم أحق أن تقوم فیه».
نخستین مهاجران از اصحاب رسول خدا و انصارى که به آنها پیوسته بودند، مسجد قباء را تأسیس کردند و در آن نماز مىخواندند. در آن زمان به سوى بیت المقدس نماز خوانده مىشد، زمانى که رسول خدا وارد قباء شد، امامت آنها را به عهده گرفت؛ از همین رو بود که مردم قبا مىگفتند: این مسجد همان مسجدى است که خداوند تبارک و تعالى در باره آن فرموده است:
«آن مسجدى که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده، شایستهتر است که در آن (به عبادت) بایستى…»
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (۲۷۹هـ)، فتوح البلدان، ج ۱، ص ۱۷، تحقیق: رضوان محمد رضوان، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۰۳هـ.
و در انساب الأشراف مىنویسد:
وکان من تقدم رسول الله صلى الله علیه وسلم إلى المدینه بعد أبی سلمه بن عبد الأسد، ومن نزلوا علیه بقباء بنوا مسجداً یصلون فیه. والصلاه یومئذ إلى بیت المقدس. فجعلوا قبلته إلى ناحیه بیت المقدس، فلما قدم رسول الله صلى الله علیه وسلم صلى بهم فیه، وکان سالم مولى أبی حذیفه یؤم المهاجرین من مکه إلى المدینه. ثم أمهم بالمدینه حتى قدم النبی.
کسانى که قبل از رسول خدا و بعد از أبى سلمه بن عبد الأسد هجرت کرده بودند و نیز کسانى که وارد قباء شده بودند، مسجدى بنا کرده و در آن نماز مىخواندند، در آن زمان نماز به طرف بیت المقدس خوانده مىشود؛ به همین خاطر قبله این مسجد را به طرف بیت المسد ساختند. زمانى که رسول خدا (ص) وارد آن جا شد، امامت نماز را به عهده گرفت، و سالم مولى أبى حذیفه امامت مهاجرین از مکه به مدینه مدینه را به عهده داشت، سپس این امامت در مدینه نیز ادامه داشت تا این که رسول خدا به آن جا رسیدند.
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۱، ص ۱۱۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.
و ابن جوزى در کتاب المنتظم مىنویسد:
وکان أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم حین قدم قباء قد بنوا مسجدا یصلون فیه فصلى بهم فیه ولم یحدث فی المسجد شیئا فأقام صلى الله علیه وسلم الإثنین والثلاثاء والأربعاء والخمیس ورکب من قباء یوم الجمعه إلى المدینه فجمع فی بنی سالم فکانت أول جمعه جمعها فی الإسلام وخطب یومئذ.
اصحاب رسول خدا وقتى وارد قبا شدند، مسجدى بنا کردند که در آن نماز مىخواندند، سپس رسول خدا امامت نماز آنها را به عهده گرفت، بناى براى مسجد نساخته بودند، رسول خدا (ص) روزها دوشنبه، سه شنبه و پنج شنبه در آن اقامت کردند و سپس روز جمعه به طرف مدینه حرکت کردند و نماز جمعه را در قبیله بنى سالم خواندند و این نماز نخستین نماز جمعهاى بود که در اسلام برگزار شد، رسول خدا (ص) در آن روز خطبه خواندند.
ابن الجوزی، ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد ( ۵۹۷ هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج ۳، ص ۶۵، ناشر: دار صادر – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۳۵۸٫
ثانیاً: همان طور که پیش از این گذشت، در روایت دیگرى که بخارى نقل کرده است، این مطلب تصریح شده است که امامت سالم مولى أبى حذیفه، مربوط به قبل از آمدن رسول خدا صلى الله علیه وآله بوده است:
حدثنا إِبْرَاهِیمُ بن الْمُنْذِرِ قال حدثنا أَنَسُ بن عِیَاضٍ عن عُبَیْدِ اللَّهِ عن نَافِعٍ عن بن عُمَرَ قال لَمَّا قَدِمَ الْمُهَاجِرُونَ الْأَوَّلُونَ الْعُصْبَهَ مَوْضِعٌ بِقُبَاءٍ قبل مَقْدَمِ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم کان یَؤُمُّهُمْ سَالِمٌ مولى أبی حُذَیْفَهَ وکان أَکْثَرَهُمْ قُرْآنًا.
از ابن عمر نقل شده است که وقتى مهاجران نخستین، قبل از آمدن رسول خدا (ص) به منطقه عصبه که جاى در قباء است، رسیدند، سالم مولى أبى حذیفه امامت جماعت آنها را به عهده داشت و او از همه آنها بیشتر قرآن بلد بود.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۱، ص ۲۴۶، ح۶۶۰، کتاب الْجَمَاعَهِ وَالْإِمَامَهِ، بَاب إِمَامَهِ الْعَبْدِ وَالْمَوْلَى، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫
این روایت و روایتى که تصریح به حضور ابوبکر در نماز سالم مولى حذیفه دارد، مکمل همدیگر هستند؛ هر دو از نافع از عبد الله بن عمر نقل شده، در هر دو نخستین مهاجران به سالم مولى حذیفه اقتدا کردهاند، در یکى به نام مأموین اشاره شده و در دیگرى نامى از مأمومین برده نشده است؛ بنابراین اشکال ابن حجر که گفته بود: « ولیس فِی هذه الروایه: «قَبْلَ مقدم النَّبِیّ»، با این روایت حل شده و با کنار هم قرار دادن این دو روایت ثابت مىشود که امامت سالم مولى أبى حذیفه براى مهاجرین نخستین، قبل از رسیدن رسول خدا صلى الله علیه وآله به آن جا بوده است.
ثالثاً: با وجود رسول خدا صلى الله علیه وآله در میان صحابه، امامت فرد دیگر، موضوعیت ندارد؛ چرا که طبق روایات اهل سنت، امامت او بر ابوبکر، عمر و بقیه صحابه به خاطر این بوده که او بیشتر و بهتر از آنها قرآن بلد بوده است؛ بنابراین با وجود رسول خدا اصل امامت او از موضوعیت مىافتد؛ چنانچه در روایت بخارى گذشت که:
کان یَؤُمُّهُمْ سَالِمٌ مولى أبی حُذَیْفَهَ وکان أَکْثَرَهُمْ قُرْآنًا.
سالم مولى أبى حذیفه امامت جماعت آنها را به عهده داشت و او از همه آنها بیشتر قرآن بلد بود.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۱، ص ۲۴۶، ح۶۶۰، کتاب الْجَمَاعَهِ وَالْإِمَامَهِ، بَاب إِمَامَهِ الْعَبْدِ وَالْمَوْلَى، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫
و بخارى در عنوان باب همین روایت مىنویسد:
… لِقَوْلِ النبی (ص) یَؤُمُّهُمْ أَقْرَؤُهُمْ لِکِتَابِ اللَّهِ.
به خاطر این سخن خداوند که : هر کس بهتر کتاب خدا را قرائت میکند، امامت جماعت را به عهده بگیرد.
و مالک بن أنس رئیس مالکىها در المدونه الکبرى مىنویسد:
قال بن وهب قال سمعت معاویه بن صالح یذکر عن بن المسیب أن النبی صلى الله علیه وسلم قال فلیؤمهم أفقههم قال فذلک أمیر أمره رسول الله صلى الله علیه وسلم قال بن وهب وقد کان سالم مولى أبی حذیفه یؤم المهاجرین الأولین وأصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم من الأنصار فی مسجد قباء فیهم أبو بکر وعمر وأبو سلمه وزید وعامر بن ربیعه قال بن وهب وقال مالک یؤم القوم أهل الصلاح والفضل منهم.
از ابن مسیب نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: داناترین شما، امام جماعت شما باشد… ابن وهب گفته است:: سالم مولى أبى حذیفه، امامت نماز جماعت نخستین مهاجرین و اصحاب رسول خدا (ص) را در مسجد قباء به عهده داشت، ابوبکر، عمر، ابوسلمه، زید و عامر بن ربیعه نیز در این نماز جماعت شرکت داشتند. ابن وهب و مالک گفتهاند: امام جماعت قوم باید کسى باشد که اهل صلاح و فضلیت است.
مالک بن أنس ابوعبدالله الإصبحی (۱۷۹هـ)، المدونه الکبرى، ج ۱، ص ۸۵، ناشر: دار صادر – بیروت.
همچنین نمىتوان ادعا کرد که این نماز با امامت سالم و با حضور رسول خدا صلى الله علیه وآله انجام شده است؛ چرا که اگر چنین مطلبى صحت داشت، نام رسول خدا صلى الله علیه وآله نیز به عنوان مأمومین ذکر مىشد؛ همان طورى که نام ابوبکر و عمر که اهمیت کمترى نسبت به نام رسول خدا داشته، ذکر شده است.
از طرف دیگر طبق ادعای اهل سنت، رسول خدا صلى الله علیه وآله، تنها پشت سر ابوبکر و عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده است ، و نه شخصی دیگر ؛ هرچند که ما این مطلب را از اباطیل مىدانیم؛ اما از باب قاعده الزام، از آن استفاده مىکنیم.
شمس الدین ذهبى در سیر اعلام النبلاء به نقل از مسند احمد مىنویسد:
عن عمرو بن وهب الثقفی قال کنا مع المغیره بن شعبه فسئل هل أم النبی صلى الله علیه وسلم أحد من هذه الأمه غیر أبی بکر فقال نعم فذکر أن النبی صلى الله علیه وسلم توضأ ومسح على خفیه وعمامته وأنه صلى خلف عبد الرحمن بن عوف وأنا معه رکعه من الصبح….
از عمرو بن وهب نقل شده است که: به همراه مغیره بن شعبه بودیم که سؤال شد، آیا رسول خدا پشت سر شخص دیگرى غیر از ابوبکر نماز خوانده است؟ در جواب گفت: بلی، سپس نقل کرد که رسول خدا وضو گرفت، بر پاپوش و عمامه خود مسح کرد، و به امامت عبد الرحمن بن عوف نماز خواند؛ در حالى که من نیز در یک رکعت از نماز صبح با او بودم.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (۷۴۸هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج ۱، ص ۷۹، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.
این روایت را احمد در مسند خود ج ۴، ص ۲۴۴، ح۱۸۱۵۹ به صورت مفصل نقل کرده است.
اگر رسول خدا به امامت سالم مولى حذیفه نماز خوانده بودند، این مطلب منقبت عظیمى براى وى محسوب مىشد که قطعا مورخان و محدثان این مطلب را با آب و تاب فراوان نقل مىکردند و اثرى از آن در کتابهاى تاریخى یافت مىشد؛ در حالى که حتى یک روایت ضعیف نیز در این باره نقل نشده است.
نکته دیگر این که رسول خدا برخى از اصحاب را در موارد اضطراری؛ همانند سفر و یا بیمارى به امامت جماعت گماشته است. حال مىپرسیم که اضطرارى وجود داشت که سالم با وجود رسول خدا امامت جماعت مسلمانان را به عهده بگیرد؛ در حالى که نه رسول خدا در سفر بودهاند و نه بیمارى براى آن حضرت گزارش شده است؟
و نیز نمىتوان ادعا کرد که این نماز بعد از ورود رسول خدا صلى الله علیه وآله برگزار شده؛ ولى آن حضرت در نماز جماعت شرکت نداشته است؛ زیرا طبق روایات صحیح السند موجود در منابع فریقین، رسول خدا صلى الله علیه وآله به نماز جماعت اهمیت بسیارى مىدادند و حتى غائبین نماز جماعت را تهدید به آتش زدن کردهاند. محمد بن اسماعیل بخارى در صحیح خود مىنویسد:
عن أبی هُرَیْرَهَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قال وَالَّذِی نَفْسِی بیده لقد هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَیُحْطَبَ، ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلَاهِ فَیُؤَذَّنَ لها، ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَیَؤُمَّ الناس ثُمَّ أُخَالِفَ إلى رِجَالٍ فَأُحَرِّقَ علیهم بُیُوتَهُمْ، وَالَّذِی نَفْسِی بیده لو یَعْلَمُ أَحَدُهُمْ أَنَّهُ یَجِدُ عَرْقًا سَمِینًا أو مِرْمَاتَیْنِ حَسَنَتَیْنِ لَشَهِدَ الْعِشَاءَ.
قسم به ذاتى که جانم در دست اوست، قصد کردهام تا دستور به جمعآورى هیزم دهم سپس مؤذن را بگویم تا اذان دهد و شخصى را براى امامت مردم مقرر نمایم و خود به خانه متخلفان بروم و خانه هایشان را بر آنان آتش زنم.
قسم به خداوندى که جانم در قبضه قدرت او است اگر این ها مىدانستند که اینجا استخوان گوشتدار (یا به مقدارگوشت میان دو سُم حیوان) و یا تیر آموزشى تقسیم مىکنند در نماز جماعت حاضر مىشدند.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۱، ص۲۳۱، ح۶۱۸، کتاب الْجَمَاعَهِ وَالْإِمَامَهِ، بَاب وُجُوبِ صَلَاهِ الْجَمَاعَهِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫
حال چگونه مىتوان تصور کرد که خود آن حضرت با وجود نماز جماعت از شرکت در آن خوددارى کرده باشند؟
به این نکته نیز باید توجه داشت عمر و ابوبکر، همواره در سفر و حضر ملازم و همراه یکدیگر بوده و در تاریخ کمتر ثبت شده است که این دو نفر از همدیگر جدا شده باشند، در روایت بخارى نیز آمده بود که عمر و ابوبکر هر دو در این نماز حضور داشتهاند.
در نتیجه توجیهات بیهقى و ابن حجر بىاساس بوده و تنها گزینهاى قابل قبول این است که ابوبکر به همراه نخستین مهاجران، قبل از رسول خدا صلى الله علیه وآله در قبا حاضر بوده و همراه رسول خدا هجرت نکرده است.