اگاهی امام علی به فرستاده عایشه

آگاهی حضرت به فرستاده عایشه و جریان او

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
روزی عایشه به اصحاب خود گفت: مردی را نزد من بیاورید که با این مرد (علی علیهالسّلام بسیار دشمن باشد) تا او را در نزد علی بفرستم، مردی را معرفی کردند، وقتی آن مرد مقابل عایشه ایستاد به او گفت: دشمنی تو با علی چقدر است؟ آنمرد گفت: بسیار، تا آنجا که از خدا میخواهم او و اصحاب او در محلی جمع باشند و من شمشیرم را از خون آنها رنگین کنم. عایشه گفت: تو شایسته این مأموریت هستی، نامهای به تو میدهم، آن را برای علی ببر، او را در هر حالی که یافتی نامه را به او بده و اگر برایت طعام یا نوشیدنی آوردند مبادا به آن نزدیک شوی که در آن جادو میباشد.
فرستاده عایشه گوید: حضرت را ملاقات کردم در حالی که سواره بود نامه را دادم، حضرت مهر آن را شکافت و نامه را خواند و فرمود: چون به منزل رسیدیم، تو هم مقداری از طعام و نوشیدنی خوردی (خستگی سفر از تو رفع شد) جواب نامه را میدهم. آن مرد که به او گفته بودند چیزی نزد حضرت نخورد، گفت: به خدا قسم که نمیشود (همین الان پاسخ مرا بدهید) در این هنگاه حضرت امیر علیهالسّلام نگاهی به پشت سر نمود و دید اصحابش اطراف او هستند فرمود:
از تو چیزی میپرسم آیا جواب میدهی؟ گفت: آری، حضرت فرمود: تو را به خدا قسم آیا عایشه نگفت مردی را بیاورید که با این مرد بسیار دشمن باشد، تو را آوردند، به تو گفت دشمنی تو چقدر است؟ تو گفتی: بسیار تا آنجا که از خدا میخواهم او و اصحاب او در محلی اجتماع کرده من شمشیرم را از خون آنها رنگین کنم؟ آن مرد گفت: خدا شاهد است که درست گفتی، حضرت فرمود: تو را به خدا قسم آیا عایشه به تو نگفت نامه مرا ببر و به او بده در هر حال که باشد… جواب داد: خدای را شاهد میگیرم که درست است، سپس حضرت فرمود: تو را به خدا آیا عایشه به تو نگفت اگر برای تو غذا یا آشامیدنی آوردند نزدیک مشو که در آن جادوست؟ جواب داد: آری خدای را شاهد میگیرم که صحیح است، من وقتی نزد شما آمد، شما مبغوضترین خلق نزد من بودی و الان هیچکس نزد من محبوبتر از شما نیست! اکنون هر چه خواهی بفرما، حضرت فرمود:
نامه مرا به عایشه برسان و بگو خدا و رسول او را اطاعت نکردی زیرا خداوند به تو فرمان داد که در خانه بمانی، ولی تو به کار لشکرکشی (و امور نظامی) وارد شدی، و به آنها (طلحه و زبیر و اصحاب این دو) بگو به خدا و رسول او انصاف ندادید که زنان خود را در خانه نهادید و همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را به میان معابر کشاندید.
آن مرد گوید: نزد عایشه رفتم، نامهاش را نزدش انداختم، پیام حضرت را رساندم و برگشتم. عایشه گفت: هیچکس نزد علی نرفت مگر اینکه او را گمراه کرد.
و این مرد با حضرت بود تا در جنگ صفین شهید شد. ” 1 “.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

کتاب و مقاله
شناختی اجمالی نسبت به حجر بن عدی

شناخت اجمالى يكى از قبايلى كه در كوفه مى زيست كنده بود.حجر را به سبب آن كه از اين قبيله بود.حجربن عدى كندى مى گفتند. چون اهل خير مى گذاشت ،به حجر الخير نيز معروف بود. پيش اسلام به دنيا آمده بود؛اما در سال هاى آخر عمر رسول خدا صلى …

کتاب و مقاله
مرد غيرتمند ايراني (سيري در زندگاني ابولؤلؤ)

مرد غيرتمند ايراني (سيري در زندگاني ابولؤلؤ) عناوين اصلي كتاب شامل: مقدّمه:؛ فرحه الزهرا سلام الله عليها؛ فصل اول؛ روايات در باب تبرّي و بيزاري از دشمنان اهل بيت عليهم السّلام؛ فصل دوم؛ عظمت و شناخت ابولؤلؤ رحمه الله؛ فصل سوم؛ سخنان علماء و بزرگان دربارهي ابولؤلؤ رحمه الله؛ فصل …

کتاب و مقاله
به مناسبت فرارسيدن نيمه شعبان

به مناسبت فرارسيدن نيمه شعبان     بار ديگر، چرخ گردون در گردش خويش به نيمه ي شعبان معظّم رسيده است؛ ايّام ميلاد فرخنده ي مولاي هستي و امام عصر عجَّل الله فرجه ؛ روزهاي بزرگداشت عظمت و جايگاه آن حضرت. اين ارتباط و تعلّق چه چيزي را در ذهن …