بازهم عایشه!(شخصیت عایشه با سند)!!!
عایشه در صحاح
مطالب این نوشتار عموما همچون بررسیهاى قبل برگرفته از شش کتاب روائى اهل سنت مى باشد که در میان آنها به صحیحهاى ششگانه معروف گشته است.
گر چه اسامى آن کتابها در نوشتارهاى قبل آمده ولى مجددا آنها را نام مى بریم:
۱ – صحیح بخارى تألیف: «محمّد بن إسماعیل بخارى»، متوفاى ۲۵۶ هجرى ۹ جزء در ۳ مجلّد.
۲ – صحیح مسلم تألیف: «مسلم بن حجاج نیشابورى»، متوفاى ۲۶۱ هجرى، ۵ جلد که جلد پنجم آن فهرست مى باشد.
۳ – سنن ترمذى، تألیف: «أبو عیسى محمّد بن عیسى بن سوره»، متوفاى ۲۷۹ هجرى، ۵ جلد.
۴ – سنن إبن ماجه، تألیف: «محمّد بن یزید قزوینى»، متوفاى ۲۷۵ هجرى، ۲ جلد.
۵ – سنن أبی داود، تألیف: «أبو داود سلیمان بن اشعث سیستانى»، متوفاى ۲۷۵ هجرى، ۴ جلد در دو مجلّد.
۶ – سنن نَسائى، تألیف: «أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی نَسائى» متوفاى ۳۰۳ هجرى، ۸ جلد در ۴ مجلد.
از خداوند بزرگ توفیق بررسى سایر مطالب صحاح را خواستاریم.
از پیشنهادات و نظرات اصلاحى اهل تحقیق با مسرت استقبال مى کنیم.
(۳)
«إِنْ أُریدُ إِلاَّ الاِْصْلاحَ ما اسْتَطَعْتُ».
قم المشرفه حرم اهل البیت و عشّ آل محمّد علیهمالسلام .
(۴)
پس از آنکه از نقل آنچه که صاحبان صحاح در فضائل خلفاى ثلاث نوشتند فارغ شدیم اینک نوبت آن رسیده است که به بررسى آنچه که اینان در فضائل عایشه نقل کردند بپردازیم. البته در ضمن آن حفصه نیز بى نصیب نمانده است!
یکى از موضوعاتى که دقت در آن بسیارى از مسائل را براى همه روشن مىکند، این است که بدانیم از نظر اهل سنت مخالفت و دشمنى و حتى کوچکترین توهین به خلفاى ثلاث و جنگ با آنها گر چه خود آغازگر آن بوده باشند، گناهى نابخشودنى بوده و آن شخص یا آن گروه محکوم به ارتداد و خروج از دین شده و خونشان مباح و کشتن آنها جایز و بلکه واجب مى باشد ولذا مى بینیم که در طول تاریخ بیگناهانى به جرم شیعه بودن و قبول نداشتن خلفاى ثلاث و نه فحش و توهین به آنها -که ما آن را صحیح نمىدانیم- به فتواى علماى اهل سنت به قتل رسیدند و نمونه بارز آن شهادت شهید اول و نمونههاى زمان ما کشتار فجیع شیعیان به دست گروههایى از فرق اهل سنت در پاکستان و عراق مى باشد.
در بررسى خلفا در صحاح نوشتیم که وقتى مالک بن نویره حاضر به پرداخت زکات به ابوبکر نشد او و قومش به «اهل رده» معروف شده و روایاتى را که عدهاى از اصحاب را اهل جهنم مى داند بر آنها حمل مىکنند. ولى خالد بن ولید که مالک و عدهاى را به شهادت رساند و در همان شبِ کشتن مالک، با همسرش ازدواج کرد، او که از شمشیرش خون بیگناهان مىریخت، به لقب «سیف اللّه» مفتخر گشت. اما اگر کسى به أمیر الموءمنین علی بن أبی طالب علیهالسلام جسارت کرده یا با او به نبرد برخیزد یا بر منابر بر او لعنت کند نه تنها هیچ ایرادى نمىتوان بر او وارد کرد بلکه جایگاه او نیز بهشت برین است و اگر کسى به دشمنان على علیهالسلام جسارت کند یا با آنها مخالف باشد او نیز مهدور الدم بوده و قتل او نیز جایز بلکه لازم است.
حاکم در مستدرک از أبی عبد اللّه جدلى نقل مىکند که مىگوید: وارد بر أم سلمه شدم. به من گفت:
آیا در میان شما به رسول خدا صلىاللهعلیهوآله ناسزا گفته مىشود؟ گفتم: پناه بر خدا، یا کلمهاى مشابه آن، گفت: «سمعت رسول اللّه صلىاللهعلیهوسلم ، یقول: من سبّ علیا فقد سبّنى»، یعنى هر که على را ناسزا گوید مرا ناسزا گفته است. سند این روایت هم از نظر حاکم و هم از نظر ذهبى صحیح است.
آیا آنانکه آن حضرت را دشنام مىدادند باید از آنها تجلیل شود یا آنکه به جرم ناسزاگویى به رسول خدا صلىاللهعلیهوآله مطرود واقع شوند؟!
در روایتى دیگر – که این روایت نیز از نظر حاکم و ذهبى صحیح است – از ابوذر نقل مىکند که گفت: «قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوسلم : من أطاعنى فقد أطاع اللّه و من عصانى فقد عصى اللّه ومن أطاع علیّا فقد أطاعنى ومن عصى علیّا فقد عصانى». آیا آنانکه به جنگ با او برخاستند، نافرمانى خدا و رسولش را ننمودند؟
از إبن عباس نیز با سند صحیح روایت مىکند که وقتى مردى از اهل شام نزدش علی علیهالسلام را دشنام داد خطاب به او گفت: «یا عدو اللّه! آذیت رسول اللّه صلىاللهعلیهوسلم ». یعنى: اى دشمن خدا! رسول خدا صلىاللهعلیهوآله را آزردى. سپس با استشهاد به آیه ۵۷ از سوره احزاب که مىفرماید: «آنان که خدا و رسولش را بیازارند خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت کرده و بر ایشان عذابى خوار کننده مهیا کرده است». او را مشمول آن دانسته است.
(۵)
در روایتى دیگر از عمرو بن شاس اسلمى که از اصحاب حدیبیه بود نقل مىکند که مىگوید وقتى نزد رسول خدا صلىاللهعلیهوآله از علی علیهالسلام شکایت کردم حضرت فرمود: «یا عمرو! أما والله لقد آذیتنى. فقلت: أعوذ باللّه أن أوذیک یا رسول اللّه قال: بلى من آذى علیا فقد آذانى».(۱)
اینها و صدها نظایر این روایات به ما مىرساند که دشمنى و مخالفت و نبرد با أمیر الموءمنین علیهالسلام و هر نوع ایذاء آن بزرگوار به منزله دشمنى و مخالفت با رسول خدا صلىاللهعلیهوآله مىباشد.
بنابراین تکلیف کسانى که با علی علیهالسلام مخالفت کرده و حتى به جنگ با حضرتش برخاستند معلوم گردیده است. اما مىبینیم اهل سنت با جعل روایاتى آنقدر آن را کوچک و بى اهمیت دانسته و به عوام بى خبر از همه جا چنان وانمود کردند که عایشه -یعنى فرمانده جنگ جمل و عامل کشتار هزاران فریب خورده- در قیامت، همسر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله بوده و أعلى علیین بهشت جایگاه اوست. آرى؛ اگر زکات مال را به ابوبکر ندهند مرتدند ولى اگر به جنگ علی علیهالسلام بروند در بهشت برینند! اهل سنت چه توجیهى بر این گفتارشان دارند؟
ما در این نوشتار برآنیم که بدانیم در پس روایاتى که در فضائل عایشه نقل شده چه مطالبى وجود دارد و آیا مىتوان آنچه را که اینان درمدح یکى از دشمنان علی علیهالسلام گفتهاند پذیرفت؟
شیعه و سنى معتقدند که حضرت خدیجه اوّل زنى است که به پیامبرى رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله ایمان آورد. فداکاریهاى او و خدماتى که انجام داد بر کسى پوشیده نیست. آنگاه که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در خارج منزل احتیاج به آب و غذا داشت خدیجه براى حضرتش فراهم مىکرد. در یکى از این دفعات جبرئیل امین به پیامبر گفت: اى پیامبر! این خدیجه است که با ظرف آب و غذا آمده است. چون نزد تو رسید از جانب پروردگارش و نیز از جانب من به او سلام برسان و او را به منزلى در بهشت از زبرجد و مروارید بشارت بده که محلى است آرام و بدون هیچگونه سختى.(۲)
در مقابل این روایت که یکى از ناقلان آن خود عایشه است؛ به خاطر حسادتى که نسبت به خدیجه داشت – که به زودى متعرض آن خواهیم شد – لازم بود مشابه آن را براى خود نیز وضع کند که در اینجا تنها راوى آن خودش است. او مىگوید: «چون پیامبر صلىاللهعلیهوآله از خندق برگشت و سلاح را زمین گذاشت و غسل کرد، جبرئیل آمد در حالى که بر سرش غبار بود»(۳). منظور ما از نقل این گفته عایشه این است که معلوم شود عایشه اگر واقعا جبرئیل را مىدید با توجه
(۱) چهار روایت متن، در ج ۳ مستدرک از ص ۱۳۰ إلى ص ۱۳۲ وبه شمارههاى ۴۶۱۵ و۴۶۱۷ و۴۶۱۸ و۴۶۱۹ وهمه آنها مورد تأیید ذهبى نیز مىباشد. ترجمه قسمت عربى آنها چنین است:«اتى جبرئیل النبى صلىاللهعلیهوسلم فقال: یا رسول اللّه! هذه خدیجه قد اتت معها اناء فیه ادام أو طعام أو شراب. فإذا هى اتتک فاقرأ علیها السلام من ربّها ومنّى وبشّرها ببیت فی الجنّه من قصب لا صخب فیه ولا نصب».
أوّل ـ از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم شنیدم که مىگفت: هر که على را دشنام دهد مرا دشنام داده است.
دوم ـ رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: هر که مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که نافرمانى من کند نافرمانى خدا کرده است وهر که على را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است وهر که نافرمانى على کند مرا نافرمانى کرده است.
سوم ـ اى دشمن خدا! رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را آزردى.
چهارم ـ اى عمرو! بدان که به خدا قسم مرا آزردى. گفتم: پناه مىبرم به خدا که شما را آزرده باشم اى رسول خدا!
فرمود: آرى، هر که على را بیازارد مرا آزرده است.
(۲) الف ـ صحیح بخارى، ج ۵، ص ۴۸، کتاب فضائل أصحاب النبى، باب تزویج النبى صلىاللهعلیهوسلم خدیجه وفضلها.
ب ـ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۸۷، کتاب فضائل الصحابه، باب ۱۲، ح ۷۱٫
ترمذی نیز قسمت اخیر آن را در ج ۵ سنن، ص ۶۵۹، کتاب المناقب، باب ۶۲، ح ۳۸۷۶ نقل کرده است. متن عربى آن چنین است:
(۳) صحیح بخارى ج ۴ ص ۲۵ باب فضل الجهاد و السیر، باب الغسل بعد الحرب و الغبار.
«لمّا رجع یوم الخندق ووضع السلاح واغتسل فأتاه جبرئیل وقد عصب رأسه الغبار…».
(۶)
به اینکه گرد و غبار و امثال آن در فرشتگان تأثیر ندارد او را بىصفت غبار آلودگى مىدید. او پنداشت که آنها مثل انسانند که غبار آلود یا دود اندود شده و یا در باران خیس شوند و امثال این تأثیرات. بنابراین مىتوان یقین کرد که روایت زیر را در مقابل آنچه که درباره خدیجه کبرى گفتیم، در تعریف خود وضع کرده است. مىگوید: پیامبر صلىاللهعلیهوآله به او گفت: «اى عایشه این جبرئیل است که بر تو سلام مىفرستد»(۱). چنانچه ملاحظه فرمودید این روایت را که راوى آن تنها أبو سلمه بن عبد الرحمن از عایشه نقل مىکند همه أرباب صحاح نوشتند بر خلاف روایت مربوط به خدیجه که تنها بخارى آن را نقل کرده است که البته چند نفر از اصحاب آن را حدیث کردند که یکى از آنها عایشه بوده است. دیگر از روایاتى که در مدح حضرت خدیجه نقل شده است این حدیث است:
«خیر نسائها مریم ابنه عمران و خیر نسائها خدیجه»(۲).
مسلم از قول یکى از راویان -وکیع- مىنویسد که منظور آسمان و زمین است. بنابراین معناى حدیث چنین مىشود: «بهترین زنان آسمان مریم و بهترین زنان زمین خدیجه است». ممکن است که اینگونه ترجمه شود: «بهترین زنان آسمان و زمین این دو زن مىباشند». در مقابل این روایت، صاحبان صحاح -غیر از ابو داود- با نقل روایاتى عایشه را بهترین زنان معرفى کردهاند. این روایات ۴ دستهاند:
یعنى مردان زیادى کامل شدند و از زنان تنها آسیه زن فرعون و مریم دختر عمران به کمال رسیدند و فضل عایشه بر سایر زنها مانند فضل ثرید بر سایر غذاها است. توجه داشته باشید که این حدیث در باب فضل خدیجه علیهاالسلام نوشته
(۱) الف – صحیح بخارى ج ۴ ص ۱۳۶ کتاب بدء الخلق باب ذکر الملائکه و ج ۸ ص ۵۵، کتاب الادب باب من دعا صاحبه فنقص من اسمه حرفا و ص ۶۸ و ۶۹، کتاب الاستئذان باب تسلیم الرجال علی النساء و… ، و باب اذا قال فلان یقرئک السلام. (در این باب فقط همین روایت است). «… هذا جبریل یقرأ علیک السلام…».
ب – صحیح مسلم، ج ۴ ص ۱۸۹۵ و ۱۸۹۶، کتاب فضائل الصحابه، باب ۱۳، ح ۹۰ و ۹۱٫
ج – سنن ترمذی، ج ۵ ص ۵۳، کتاب الاستئذان، باب ۵، ح ۲۶۹۳، و نیز ص ۶۶۲، کتاب المناقب، باب ۶۳، ح ۳۸۸۱ و ۳۸۸۲٫
د – سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۲۱۸، کتاب الادب، باب ۱۲، ح ۳۶۹۶٫
ه – سنن أبی داود، ج ۴، ص ۳۵۹، کتاب الادب، باب فی الرجل یقول فلان یقرئک السلام، ح ۵۲۳۲٫
و – سنن نسائى، ج ۷، ص ۷۲، کتاب عشره النساء، باب ۳، ح ۳۹۵۸ إلى ۳۹۶۰٫
(۲) الف – صحیح بخارى، ج ۴، ص ۲۰۰، کتاب بدء الخلق، باب واذ قالت الملائکه یا مریم…، وج ۵، ص ۴۷، فضائل اصحاب النبى صلىاللهعلیهوسلم ، باب تزویج النبى صلىاللهعلیهوسلم خدیجه و فضلها… .
ب – صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۸۶، کتاب فضائل الصحابه، باب ۱۲، ح ۶۹٫
ج ـ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۶۵۹، کتاب المناقب، باب ۶۲، ح ۳۸۷۷٫
(۳) الف – صحیح بخارى، ج ۴، ص ۱۹۲ و ۲۰۰، کتاب بدء الخلق، بابهاى: «قول الله تعالى وضرب اللّه مثلا للذین آمنوا…» و «قوله تعالى اذ قالت الملائکه یا مریم…»، وج ۵، ص ۳۶، باب فضل عایشه، وج ۷، ص ۹۷، کتاب الاطعمه، باب الثرید.
ب – صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۸۶، کتاب فضائل الصحابه، باب ۱۲، ح ۷۰٫
ج – سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۰۹۱، کتاب الاطعمه، باب ۱۴، ح ۳۲۸۰٫
د – سنن ترمذی، ج ۴، ص ۲۴۲، کتاب الاطعمه، باب ۳۱، ح ۱۸۳۴٫
ه – سنن نسائى، ج ۷، ص ۷۰، کتاب عشره النساء، باب ۳، ح ۳۹۵۳٫
(۷)
شده که ربطى به آن بزرگ بانوى اسلام ندارد.
دوم – از انس و روایتى از نسائى از عایشه
یعنى: نزد رسول خدا صلىاللهعلیهوآله رفتم و پرسیدم: محبوبترین مردم نزد تو کیست؟ گفت: عایشه. گفتم: از مردان؟ گفت: پدرش. گفتم پس از آندو؟ گفت: عمر… .
چهارم – از عبد اللّه بن زیاد اسدى که مىگوید از عمار شنیدم که گفت: عایشه همسر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در دنیا و آخرت مىباشد. او داستانى بدینصورت نقل مىکند:
«لما سار طلحه وزبیر وعایشه إلى البصره بعث على علیهالسلام عمار بن یاسر وحسن بن على علیهالسلام فقد ماعلینا الکوفه فصعد المنبر… وقام عمار اسفل من الحسن فاجتمعنا الیه فسمعت عمارا یقول: إنّ عایشه قد سارت إلى البصره ووالله إنّها لزوجه نبیکم فی الدنیا والآخره ولکن الله تبارک وتعالى ابتلاکم لیعلم ایاه تطیعون أم هى»(۴).
یعنى: چون طلحه و زبیر و عایشه به بصره رفتند، على علیهالسلام ، عمار وامام حسن علیهالسلام را به کوفه فرستاد… شنیدم که عمار مىگفت: عایشه به بصره رفت و به خدا قسم که او همسر پیامبرتان در دنیا و آخرت مىباشد و لکن خدا شما را
(۱) الف – صحیح بخارى، ج ۵، ص ۳۶، باب فضل عایشه، وج ۷، ص ۹۸ و ۱۰۰، کتاب الاطعمه، باب الثرید، وباب ذکر الطعام.
ب – صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۹۵، کتاب فضائل الصحابه، باب ۱۳، ح ۸۹٫
ج – سنن ترمذی، ج ۵، ص ۶۶۴، کتاب المناقب، باب ۶۳، ح ۳۸۸۷٫
د – سنن ابن ماجه، همان، ح ۳۲۸۱٫
ه – سنن نسائى، همان، ح ۳۹۵۴٫
(۲) توجه داشته باشید که قبل از او ابوبکر و عمر هر یک فرماندهى جنگ مزبور را به عهده داشتند؛ ولى از میدان گریختند. بعد از آن دو عمرو بن العاص به فرماندهى منصوب شد وابوبکر و عمر تحت فرمانش قرار گرفتند. او نیز چون آن دو کارى از پیش نبرد. سرانجام أمیر المؤمنین علیهالسلام به فرمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرماندهى را به دست گرفت و با پیروزى برگشت.
(۳) الف – صحیح بخارى، ج ۵، ص ۲۰۹، غزوه ذات السلاسل.
بد نیست بدانید که آقاى بخارى درباره جریان غزوه مذکور فقط همین یک روایت را ذکر کرده که آن هم هیچ ربطى به آن جنگ ندارد!
ب – صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۵۶، کتاب فضائل الصحابه، باب أوّل، ح ۸٫
ج – سنن ترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، کتاب المناقب، باب ۶۳، ح ۳۸۸۵ و ۳۸۸۶، او در حدیث شماره ۳۸۹۰ آن را از انس نیز نقل کرده است که مىگوید از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله پرسیده شد… که ظاهرا سؤال کننده همان عمرو بن العاص مىباشد که انس اسم او را نبرد. بنابراین نمىتوان آن را روایتى دیگر دانست.
(۴) صحیح بخارى، ج ۹، ص ۷۰، کتاب الفتن، باب بعد از باب الفتنه التى تموج…، وباب بعد از آن (هر دو باب بى نام مىباشند).
ترمذی نیز ذیل حدیث را که تعریف از عایشه مىباشد در کتاب المناقب، ح ۳۸۸۹، آورده است.
(۸)
آزمود تا معلوم شود از او اطاعت مىکنید یا از عایشه.
در بررسى این چهار دسته روایت که مضمون همه آنها برترى دادن عایشه بر همه زنها مىباشد، باید گفت که یا راویان اخبار دروغ گفته و آن را به رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نسبت دادند یا -العیاذ بالله- رسول خدا صلىاللهعلیهوآله بى حساب از افراد تعریف مىکرد. از یک طرف جنگ با على علیهالسلام را به منزله جنگ با خود دانسته و از طرفى عایشه را همسر خود در بهشت مىداند.
حدیث عبد اللّه بن زیاد اسدى نیز بسیار ناشیانه جعل شده است؛ زیرا از یک طرف مىگوید: عایشه در اعلا علیین بهشت است و از یک طرف همه آنانیرا که در رکاب او با لشگر أمیر المؤمنین علیهالسلام مىجنگیدند غیر مطیع خدا مىداند! البته ما نیز مىگوئیم که هرکس با عایشه همکارى کرد با خدا مخالفت کرد. اینان را چه مىشود. اگر کسى به حکومت وقت زکات ندهد مرتد بوده ولى اگر علاوه بر آن به جنگ با آن برخیزد در بالاترین درجات بهشت است.
البته ما علت اینهمه تعریف و تمجید از عایشه را دشمنى او با أمیر المؤمنین علیهالسلام مىدانیم نه اینکه او از فضائل انسانى بهرهمند و از رذائل اخلاقى دور بوده است. به خواست خدا در همین نوشتار و با استفاده از همین صحاح شمهاى از اخلاق و رفتار او را بیان مى کنیم تا اهل انصاف بدانند:
«آنکه چون پسته دیدمش همه مغز | پوست بر پوست بود همچو پیاز». |
عموم دانشمندان اهل سنت بویژه صاحبان صحاح منتهاى کوشش خود را به کار بردند تا از نقل معایب دشمنان اهل بیت خوددارى کنند و در عوض تا آنجا که توانستند براى آنها فضائلى برشمردند.
اما مىبینیم در لابلاى آنچه که خود آوردند حقایقى آشکار گشته است که بسیار جالب است. ما آنچه را که اینان درباره «عایشه در صحاح» نوشتند، در ضمن ۲۴ قسمت نقل مى کنیم:
آنگاه که به فرماندهى غزوه (صحیح آن سریه است نه غزوه) ذات السلاسل منصوب شد(۲) او چنین مىگوید: «… فاتیته فقلت: أى الناس أحب الیک؟ قال: عایشه. قلت: من الرجال؟ قال: أبوها. قلت ثمّ من؟ قال: عمر…»(۳).
در این روایت فقط ذیل حدیث اول آمده است: «… فضل عایشه على النساء…»(۱).
«قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوسلم : کمل من الرجال کثیر ولم یکمل من النساء إلّا آسیه امرأه فرعون و مریم بنت عمران وإن فضل عایشه على النساء کفضل الثرید على سائر الطعام»(۳).
در بررسیهاى قبل نتیجه گرفتیم که چنین نیست اینکه دانشمندان اهل سنت نام شش کتاب روائى خود را «صحیح» نهاده ـ و مخصوصا روى دو کتاب از آنها آنچنان معتقدند که گوئى هیچ روایت غیر صحیح در آن نمىباشد ـ واقعا روایات مندرج در آن کتابها تماما صحیح باشد. از جمله، مدحى که آنان از عایشه ام المؤمنین در صحاح سته (و غیر صحاح) نمودهاند، چنین نیست که واقعیت داشته باشد. اینان آنچنان شخصیتى از او به تصویر کشیدهاند که گوئى فرشتهاى به صورت انسان در آمده و سرانجام نیز فرشته گونه همدوش نبى مکرم اسلام صلىاللهعلیهوآله در اعلا علیین بهشت خواهد بود. اما وقتى به روایات همین صحاح با دقت و تحقیقى منصفانه بنگریم، در لابلاى آن تعریفها مطالبى مى بینیم که همه آن رشته ها را پنبه نموده و همه آن بافتهها را مى شکافد و بدتر از آن متوجه خواهیم شد که صاحبان صحاح، از عایشه چهرهاى زشت به تصویر کشیده و او را زنى معرفى مى نمایند که در آتش حسد مىسوزد و رسول خدا صلىاللهعلیهوآله را مىآزارد و به او جسارت مى کند و او را به خشم مىآورد و در عدالت او تردید دارد و براى تبرئه خود داستان جعلى افک را مىتراشد و حتى در حضور مرد اجنبى وضو مى گیرد و سایر آنچه که شما با مطالعه این نوشتار از آن آگاه خواهید شد. از خداوند بزرگ مى خواهیم که به ما توفیق دهد که پردههاى تعصب جاهلانه را دریده و به مصداق کریمه «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ» احسن گفتهها را پیروى کنیم و به مجرد شنیدن صداى مخالف، حکم تکفیر را صادر ننمائیم.