حمله به خانه بي بي مظلومه فاطمه زهرا (س)

حمله به خانه بی بی مظلومه فاطمه زهرا (س)

حمله به خانه بی بی مظلومه فاطمه زهرا (س)

از جمله شبهات موجود بر علیه شیعیان از طرف اهل سنت و وهابیت ، انکار واقعه حمله عمر و بعض دیگر صحابه به خانه علی (ع) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) می باشد. 

آنان ضمن انکار این جریان و آوردن توجیهات غیر منطقی ، اسناد و مدارکی که دالّ بر صحت انجام این فاجعه است را منکر شده و از لحاظ رجالی مورد حمله قرار می دهند . و این امر تا حدی برای آنان متقن جلوه نموده که از این واقعه ، با نام ” افسانه آتش زدن خانه ” تعبیر می کنند.

چندی پیش کتابی به نام ( ظلامه الزهرا فی روایات اهل السنه ) (http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=71 ) چاپ شد که به بررسی تاریخی و سندی این واقعه و وفایع دیگر پرداخت ( بر اساس معیارهای اهل سنت در جرح و تعدیل ) .

لذا نظر به اینکه این کتاب به زبان عربی می باشد ، ما برخی از مدارک و مسانید آن را با ترجمه فارسی روایات بیان می کنیم تا مورد استفاده پژوهشگران شیعه و اهل سنت و وهابیت قرار گیرد.

ندامت ابوبکر از حمله به خانه وحی

در روایات اهل سنت وارد شده است که ابی بکر در هنگام احتضار و اواخر عمر خود ، از انجام چند کار احساس پشیمانی و ندامت کرد و آرزو می کرد که ایکاش این کارها را انجام نمیداد .

یکی از این کارها ، حمله به خانه وحی بود.بنا به نقل طبری ( محمد بن جریر ) در تاریخ الامم و الملوک ( مشهور به تاریخ طبری ) ج۲ ص ۶۱۹ ( چاپ موسسه الاعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان – سنه ۱۴۰۳ ه ق ) :

” قال أبو بکر رضى الله تعالى عنه أجل إنی لا آسى على شئ من الدنیا إلا على ثلاث فعلتهن وددت أنى ترکتهن وثلاث ترکتهن وددت أنى فعلتهن وثلاث وددت أنى سألت عنهن رسول الله صلى الله علیه وسلم فأما الثلاث اللاتی وددت أنى ترکتهن فوددت أنى لم أکشف بیت فاطمه عن شئ وإن کانوا قد غلقوه على الحرب ووددت إنی لم أکن حرقت الفجاءه السلمی وأنى کنت قتلته سریحا أو خلیته نجیحا ووددت أنى یوم سقیفه بنى ساعده کنت قذفت الامر فی عنق أحد الرجلین عمر وأبا عبیده فکان أحدهما أمیرا وکنت وزیرا …. ”

ما حصل معنا اینکه :

ابوبکر می گوید که ایکاش ۳ کار را ترک می کردم و انجام نمیدادم

۱-      ایکاش به خانه فاطمه ( سلام الله علیها ) کاری نداشتم و آن را نمی گشودم  ، اگر چه با اعلان جنگ آن را بر من بسته بودند .

۲-      ایکاش ( فجائه سلمی ) را می کشتم و یا آزادش می کردم ولی او را به آتش نمیسوزاندم

۳-      و ایکاش در روز سقیفه ، کار را بر عهده یکی از آن دو مرد ، عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح ، می گذاشتم تا او امیر میشد و من وزیر می شدم.

منابع زیادی از اهل سنت ، گواه بر صادر شدن این جملات از ابی بکر می باشند.

منابع زیر ( با اختلاف کمی در الفاظ ) بیانگر این ندامت از قول ابوبکر می باشند

السقیفه وفدک – الجوهری – ص ۴۳ و  ص۷۵

شرح نهج البلاغه – ابن أبی الحدید – ج ۲ – ص ۴۶ – ۴۷

شرح نهج البلاغه – ابن أبی الحدید – ج ۶ – ص ۵۱

شرح نهج البلاغه – ابن أبی الحدید – ج ۲۰ – ص۲۴

تاریخ مدینه دمشق – ابن عساکر – ج ۳۰ – ص ۴۱۸ – ۴۱۹ – ۴۲۰ – ۴۲۱ – ۴۲۲ – ۴۲۳

میزان الاعتدال – الذهبی – ج ۳ – ص ۱۰۸ – ۱۰۹

لسان المیزان – ابن حجر – ج ۴ – ص ۱۸۸ – ۱۸۹

العقد الفرید – ابن عبد ربه –  ج ۴ –  ص۲۵۰  یا  ج۴ –  ص ۹۰ ( چاپهای دیگر )

الامامه والسیاسه – ابن قتیبه الدینوری ، تحقیق الزینی – ج ۱ – ص ۲۴

الامامه والسیاسه – ابن قتیبه الدینوری ، تحقیق الشیری – ج ۱ – ص ۳۶

تاریخ الیعقوبی – الیعقوبی – ج ۲ – ص ۱۳۷

تاریخ الإسلام – الذهبی – ج ۳ – ص ۱۱۷ – ۱۱۸

المعجم الکبیر – الطبرانی – ج ۱ – ص ۶۲

الأحادیث المختاره – ابی عبد الله الحنبلی –  ج ۱ – ص ۸۷
( وی راجع به این روایت می گوید : و هذا حدیث حسن عن ابی بکر … یعنی حدیث فوق از قول ابی بکر درست است . )

کنز العمال – المتقی الهندی – ج ۵ – ص ۶۳۱ – ۶۳۳

الاموال –  ابو عبید –  ج۱ –  ص ۳۰۴

مروج الذهب – المسعودی – ج۲ –  ص ۳۰۱ – ۳۰۲

بیشترین اشکال و شبهه مخالفان در رابطه با این روایت ، وجود شخصی به نام ( علوان بن داوود البجلی ) در سند این روایت است. ذهبی ، ابن حجر و عقیلی و بخاری ، وی را ( منکَر الحدیث ) می نامند.

توثیق ابن حِبّان برای علوان بن داوود :

ابن حِبّان در کتاب ( الثّقات ) ج۸ ص ۵۲۶ وی را جز افراد ثقه در نقل حدیث آورده است.

بررسی مقام علمی ابن حِبّان در نزد علمای اهل سنت :

ذهبی ( امام الجرح و التعدیل ) در کتاب ” الموقظه ” ص ۷۹ ( تحقیق عبدالفتاح ابوغده – چاپ المطبوعات الاسلامیه – چاپ ۴ سنه ۱۴۲۰ ه ق – بیروت ) می گوید :

” ینبوع معرفه الثقات : تاریخ البخاری ، ابن ابی حاتم و ابن حبان ”  یعنی : سرچشمه و منشا شناخت ثقات ( افراد مورد اطمینان در نقل حدیث ) تاریخ بخاری ، ابن ابی حاتم و ابن حبان می باشند .

در حقیقت منظور نظر ذهبی از بیان این کلام این است که اگر خواستید در مورد میزان راستگویی در نقل حدیث افراد و ثقه بودن آنان بررسی کنید تا بتوانید ضعیف را از قوی و ثقه تشخیص دهید ، به این مراجع مراجعه کنید.

نکته جالب این است ، ذهبی ، که خود در جرح و تعدیل سرآمد بوده و از بزرگان و اربابان علم رجال در نزد اهل سنت است افراد را به این مراجع ( از جمله ابن حبان ) راهنمایی می کند.

مضاف بر اینکه ، خود ذهبی در ” میزان الاعتدال ” ج۱ ص ۲۷۴ ( در ضمن ترجمه افلح بن یزید ) می گوید :

” ابن حبان ربما قصب الثقه حتی کانه لایدری ما یخرج من راسه ” بنابر این نقل ذهبی ، ابن حبان معروف به تشدد بوده ( سخت گیری ) و لذا به طریق اولی ، می توان به توثیقات او در مورد افراد اعتماد کرد.

نقل حدیث از منکرین حدیث در صحیح بخاری

با بررسی سندی احادیث موجود در صحیح بخاری در می یابیم که محمد بن اسماعیل بخاری نیز از افرادی که ( منکر الحدیث ) بودند ، حدیث نقل کرده است. و قطعا این سوال پیش می آید که چگونه ، بخاری ، علوان بن داوود را منکر الحدیث می داند ولی با این وجود از کسانی که منکر الحدیث هستند حدیث نقل می کند.!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟

۱-      حسان بن حسان و هو حسان بن ابی عباد البصری نزیل مکه ….، قال ابو حاتم منکر الحدیث .( ابن حجر در ادامه می گوید ) (قلت) روی عنه البخاری حدیثین ….. الخ.  ( مقدمه فتح الباری ص ۳۹۴ – چای دار احیاء التراث العربی – بیروت – سنه ۱۴۰۸ ه ق )

۲-      احمد بن شبیب بن سعید الحبطی روی عنه البخاری …… قال ابوالفتح الازدی منکر الحدیث .  ( مقدمه فتح الباری ص ۳۸۳ – چای دار احیاء التراث العربی – بیروت – سنه ۱۴۰۸ ه ق )

۳-   عبدالرحمن بن شریح بن عبدالله بن محمود المغافری ….. و شذ ابن سعد فقال منکر الحدیث ( طبقات الکبری – ج۷ ص ۵۱۶ – چاپ دار صاد بیروت ) .. مع ذلک ابن حجر وی را جزء راویان حدیث در صحیح بخاری آورده است . ( مقدمه فتح الباری ص ۴۱۶ – چای دار احیاء التراث العربی – بیروت – سنه ۱۴۰۸ ه ق )

از آنجا که قصد ما نقل مختصر اقوال است و هدف بیان صحت سند روایت ابی بکر به لحاظ رجالی می باشد ، قبل از بیان نظر علمای رجال در مورد رجال سند این روایت ، مبحث ( علوان بن داوود ) را با سخنی از “عبدالله  بن عُدَی  ” ( عالم بزرگ جرح و تعدیل اهل سنت ) به پایان می رسانیم.

ابن عدی در مقدمه کتاب خود به نام ” الکامل فی ضعفاء الرجال ” می گوید:

”  و ذاکر فی کتابی هذا کل من ذکر بضرب من الضعف ، ومن اختلف فیهم فجرحه البعض وعدله البعض الآخر ، ومرجح قول أحدهما مبلغ علمی من غیر محاباه ، فلعل من قبح أمره أو حسنه تحامل علیه أو مال إلیه . وذاکر لکل رجل منهم مما رواه ما یضعف من أجله ، أو یلحقه بروایته ، وله اسم الضعف لحاجه الناس إلیها ، لأقربه على الناظر فیه . وصنفته على حروف المعجم لیکون أسهل على من طلب راویا منهم ، و لا یبقى من الرواه الذین لم أذکرهم إلا من هو ثقه أو صدوق … الخ ”

(الکامل – عبد الله بن عدی – ج ۱ – ص ۱ و ۲ خطبه الکتاب – چاپ دارالفکر بیروت – سنه ۱۴۰۹ ه ق – تحقیق  یحیی مختار غزاوی )

آنچنان که معلوم است سیره ابن عدی بر این است که در کتاب خود نام افرادی را بیاورد که به لحاظ رجالی ، ضعیف بوده اند و اگر نام کسی را ذکر نکرده است ، لاجرم حکم بر ثقه بودن و صدوق بودن می توان داد .

و با مطالعه این کتاب می بینیم که نامی از ( علوان بن داوود ) بعنوان ضعیف الحدیث نیامده است .لذا با مطالعه این مختصر که بیان شد ، می فهمیم که نمی توان روایت ابی بکر را صِرف وجود علوان بن داوود در سند آن ، رد کرد.

بررسی رجال حدیث

در زیر ، نام افرادی که در سند این روایت هستند و همچنین نظرات علمای رجال اهل سنت در مورد آنان را بیان می کنیم.

۱ – توثیق یونس بن عبد الاعلی
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الکاشف فی معرفه من له روایه فی کتب السته – الذهبی – ج ۲ – ص ۴۰۳
۶۴۷۱ – . یونس بن عبد الأعلى أبو موسى الصدفی ، أحد الأئمه ، عن ابن عیینه ، والولید بن مسلم ، وعنه مسلم ، والنسائی ، وابن ماجه ، والطحاوی ، وأبو الطاهر المدینی ، ثقه محدث مقرئ من العقلاء النبلاء ، مات ۲۶۴
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تقریب التهذیب – ابن حجر – ج ۲ – ص ۳۴۹
۷۹۳۶ –   یونس بن عبد الأعلى بن میسره الصدفی أبو موسى المصری ثقه ، من صغار العاشره مات سنه أربع وستین وله ست وتسعون سنه / م س ق .

۲ –  توثیق یحیی بن عبدالله
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تهذیب التهذیب – ابن حجر – ج ۱۱ – ص ۲۰۸ – ۲۰۹
۳۸۸ –  خ م ق ( البخاری ومسلم وابن ماجه ) یحیى بن عبد الله بن بکیر القرشی المخزومی مولاهم أبو زکریاء المصری الحافظ . وقد ینسب إلى جده . روى عن مالک واللیث وبکر بن مضر وحماد بن زید وعبد الله ابن سوید المصری وعبد الله بن لهیعه ومغیره بن عبد الرحمن الحزامی ویعقوب ابن عبد الرحمن القاری وعبد العزیز الدراوردی وعوف بن سلیمان القاضی ومفضل بن فضاله وضمره بن ربیعه وجماعه . روى عنه البخاری وروى مسلم وابن ماجه له بواسطه محمد ابن عبد الله هو الذهلی ومحمد بن عبد الله بن نمیر ومحمد بن إسحاق الصغانی وسهل ابن زنجله وحرمله بن یحیى وأبو زرعه الرازی وأبو عبید القاسم بن سلام ومات قبله ابنه عبد الملک بن یحیى بن بکیر ویحیى بن معین ودحیم ویونس بن عبد الأعلى الصدفی وبقی ابن مخلد وإسماعیل سمویه ویحیى بن أیوب بن بادی العلاف ومحمد بن إبراهیم البوشنجی وأبو علی الحسن بن الفرج الغزی وآخرون . قال أبو حاتم یکتب حدیثه ولا یحتج به وکان یفهم هذا الشأن وقال النسائی ضعیف وقال فی موضع آخر لیس بثقه وذکره ابن حبان فی الثقات . وقال مات فی النصف من صفر سنه إحدى وثلاثین ومائتین وقال ابن یونس کان مولده سنه أربع وخمسین ومائه . قلت : وقال أبو داود سمعت یحیى بن معین یقول أبو صالح أکثر کتبا ویحیى بن بکیر أحفظ منه وقال الساجی قال ابن معین سمع یحیى بن بکیر الموطأ بعرض حبیب کاتب اللیث وکان شر عرض کان یقرأ على مالک خطوط الناس ویصفح ورقتین ثلاثه وقال یحیى سألنی عنه أهل مصر فقلت لیس بشئ . وقال الساجی هو صدوق روى عن اللیث فأکثر وقال ابن عدی کان جار اللیث ابن ‹ صفحه ۲۰۹ › سعد وهو أثبت الناس فیه وعنده عن اللیث ما لیس عند أحدکم وقال مسلمه بن قاسم تکلم فیه . لان سماعه من مالک إنما کان بعرض حبیب وقال الخلیلی کان ثقه وتفرد عن مالک بأحادیث وقال البخاری فی تاریخه الصغیر ما روى ابن بکیر عن أهل الحجاز فی التاریخ فانی أنفیه وقال ابن قانع مصری ثقه .

۳ –  توثیق اللیث
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الکاشف فی معرفه من له روایه فی کتب السته – الذهبی – ج ۲ – ص ۱۵۱
۴۶۹۱ –  اللیث بن سعد أبو الحارث ، الإمام ، مولى بنی فهم ، سمع عطاء ، وابن أبی ملیکه ، ونافعا ، وعنه قتیبه ، ومحمد بن رمح ، وأمم ، ثبت من نظراء مالک ، قیل : کان مغله فی العام ثمانین ألف دینار ، فما وجبت علیه زکاه ! عاش إحدى وثمانین سنه ، مات ۱۷۵ فی شعبان . ع .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تقریب التهذیب – ابن حجر – ج ۲ – ص ۴۷ – ۴۸
۵۷۰۲ –   اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی أبو الحارث المصری ثقه ثبت فقیه إمام مشهور من السابعه مات فی شعبان سنه خمس وسبعین / ع .

۴-  علوان بن داوود
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الثقات – ابن حبان – ج ۸ – ص ۵۲۶
علوان بن داود البجلی من أهل الکوفه یروى عن مالک بن مغول روى عنه عمر بن عثمان الحمصی

۵ –  توثیق صالح بن کیسان
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الکاشف فی معرفه من له روایه فی کتب السته – الذهبی – ج ۱ – ص ۴۹۸
۲۳۵۸ –  صالح بن کیسان المدنی رأى ابن عمر وسمع عروه والزهری وعنه ابن عیینه وإبراهیم بن سعد والداروردی ثقه جامع للفقه والحدیث والمروءه قال أحمد : هو أکبر الزهری بخ بخ . ع
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تقریب التهذیب – ابن حجر – ج ۱ – ص ۴۳۱
۲۸۹۵ –  صالح بن کیسان المدنی أبو محمد أو أبو الحارث مؤدب ولد عمر ابن عبد العزیز ثقه ثبت فقیه من الرابعه مات بعد سنه ثلاثین أو بعد الأربعین / ع

۶ –  توثیق عمر بن عبدالرحمن بن عوف
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الثقات – ابن حبان – ج ۵ – ص ۱۴۶
عمر بن عبد الرحمن بن عوف الزهری یروى عن جماعه من أصحاب النبی صلى الله علیه وسلم روى عنه ابنه حفص بن عمر
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تقریب التهذیب – ابن حجر – ج ۱ – ص ۷۲۲
۴۹۵۲ –  عمر بن عبد الرحمن بن عوف الزهری المدنی مقبول من الثالثه / د

۷ – توثیق عبدالرحمن بن عوف
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تقریب التهذیب – ابن حجر – ج ۱ – ص ۵۸۵
۳۹۸۷ –  عبد الرحمن بن عوف بن عبد عوف بن عبد بن الحارث بن زهره القرشی الزهری أحد العشره أسلم قدیما ومناقبه شهیره مات سنه اثنتین وثلاثین وقیل غیر ذلک . / ع

 

———————————————————————————————–

 

اعتراف طبری

از جمله منابعی که در آن تهدید به آتش زدن خانه وحی از طرف عمر ، به صراحت وارد شده است ، تاریخ الامم و الملوک ( تاریخ طبری ) تالیف ابی جعفر محمد بن جریر طبری متوفی سال ۳۱۰ ه ق می باشد.

آشنایی مختصر با صاحب کتاب

محمد بن جریر طبری از بزرگان و اکابر عامه می باشد. وی دارای تالیفات زیاد در موضوعات مختلف می باشد .

از جمله کتب معروف وی ، می توان به تاریخ الامم و الملوک ( تاریخ طبری ) ، تفسیر جامع البیان ( تفسیر طبری ) ، المنخب من ذیل المذیل ( در مورد تاریخ صحابه و تابعین ) ، صریح السنه ، کتاب الولایه ( در اثبات طرق حدیث غدیر خم – بنا به نقل ابن کثیر دمشقی ، این کتاب در ۲ مجلد ضخیم تنظیم شده بود . ” البدایه و النهایه ج۱۱ ص ۱۶۷ ” ) .

ابن کثیر در مورد ابن جریر طبری چنین می گوید :

”  وکان حافظا لکتاب الله ، عارفا بالقراءات کلها ، بصیرا بالمعانی ، فقیها فی الاحکام ، عالما بالسنن وطرقها وصحیحها وسقیمها ، وناسخها ومنسوخها ، عارفا بأقوال الصحابه والتابعین ومن بعدهم ، عارفا بأیام الناس وأخبارهم . وله الکتاب المشهور فی تاریخ الأمم والملوک ، وکتاب التفسیر لم یصنف أحد مثله. ”

( البدایه و النهایه – ابن کثیر – ج۱۱ ص ۱۶۶ )

تاریخ طبری از جمله معتبرترین کتب تاریخی اهل سنت می باشد . آنچنان که بسیاری از علمای اهل سنت من جمله ابن خلدون ( در تاریخ ابن خلدون ) ، ابن اثیر ( در الکامل فی التاریخ ) ، ابن کثیر ( در البدایه و النهایه ) و … از مطالب وی مستقیما استفاده کرده اند.

نکته جالب در مورد این عالم اهل تسنن این است که وی در تفسیر آیه ۶ سوره مائده ، بیان کرده است که باید پاها را مسح کرد . ( تفسیر جامع البیان – طبری – ج ۶ ص ۱۷۷ ) و ابن کثیر در البدایه و النهایه ج ۱۱ ص ۱۶۷ نیز به این نظر طبری اشاره کرده و البته توجیهاتی دارد که دیدن آن خالی از لطف نیست.

اعتراف طبری در خصوص تهدید عمر به آتش زدن خانه وحی

طبری در تاریخ خود ج۲ ص ۴۴۳  ( باب السنه الحادیه عشره من الهجره )  با سند خود بیان می کند که :

” حدثنا ابن حمید قال حدثنا جریر عن مغیره عن زیاد بن کلیب قال أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحه والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لأحرقن علیکم أو لتخرجن إلى البیعه فخرج علیه الزبیر مصلتا بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه. “

یعنی :

حدیث کرد ما را ابن حمید ، گفت حدیث کرد ما را جریر بن مغیره از زیاد بن کلیب که گفت : عمر بن خطاب به منزل علی ( علیه السلام ) آمد در حالیکه طلحه و زبیر و مردانی از مهاجرین در آنجا بودند . پس گفت : به خدا قسم که شما را به آتش می کشم مگر اینکه برای بیعت خارج ( از خانه ) بیرون آیید. زبیر با شمشیر بر او وارد شد . پس شمشیر را از دستش انداختند و و بر وی هجوم آورده و او را گرفتند.

ترجمه سند روایت :

توثیق محمد بن حمید بن حیان التمیمی ، ابو عبدالله الرازی ( ابن حمید ) استاد طبری

یوسف المزی در تهذیب الکمال ج ۲۵ ص ۱۰۰ ( ذیل رقم ۵۱۶۷ )  از قول ابا زرعه می گوید :

من فاته ابن حمید یحتاج ان ینزل فی عشره آلاف حدیث .

و در ج۲۵ ص ۱۰۱ بیان می کند که ابوبکر ابن خیثمه گفت : از یحیی بن معین در مورد محمد بن حمید رازی سوال شد. ابن معین گفت : ثقه ، لیس به باس ، رازی کَیّس.

( البته تضعیف ابن حمید بوسیله جوزجانی و … که در تهذیب التهذیب آمده است ، مردود می باشد زیرا که اساتید رجال اهل سنت مانند ابن معین و ابوزرعه ، وی را توثیق کرده اند.)

ذهبی ( امام الجرح و التعدیل ) در تذکره الحفاظ ج ۲ ص ۴۹۱ می گوید :” حدث عنه ابو داوود و الترمذی و ابن ماجه و … ”

ذهبی در سیر اعلام النبلاء ج ۱۱ ص ۵۰۳ و ۵۰۴ درباره وی می گوید : ” حدث عنه ابو داوود و الترمذی و القزوینی فی کتبهم و احمد بن حنبل و ابو زرعه و …. و محمد بن هارون الرویانی و خلق کثیر .”

” و قال ابو قریش الحافظ : قلت لمحمد بن یحیی : ما تقول فی محمد بن حمید ؟ فقال : الا ترانی احدث عنه .”

توثیق جریر ( جریر بن عبدالحمید ) متوفی سنه ۱۸۸ ه ق

” ۲۵۷ – ۲۶ / ۶ ع – جریر بن عبد الحمید الحافظ الحجه أبو عبد الله الضبی الکوفی محدث الری . ولد سنه عشر ومائه . وسمع من منصور بن المعتمر وحصین بن عبد الرحمن وبیان بن بشر وسهیل والأعمش وعده . وقرأ القرآن على حمزه . حدث عنه على ابن المدینی وإسحاق وقتیبه ویوسف بن موسى القطان وأحمد بن حنبل وعلی بن حجر وعثمان بن أبی شیبه ومحمد بن حمید وخلق کثیر . رحل إلیه المحدثون لثقته وحفظه وسعه علمه . قال ابن معین سمعته یقول : عرض على بالکوفه ألفا درهم یعطونی مع القراء فأبیت ثم جئت اطلب ما عندهم . قال یحیى بن معین : طلب جریر الحدیث خمس سنین فقط . توفى جریر بالری فی سنه ثمان وثمانین ومائه رحمه الله تعالى وحدیثه عال فی جزء ابن عرفه. “

( تذکره الحفاظ – ذهبی – ج۱ ص ۲۷۱ و ۲۷۲ )

یوسف المزی در تهذیب الکمال ج۴ ص ۵۴۴ در مورد وی می گوید : ” و قال محمد ابن سعد : کان ثقه کثیر العلم ، یرحل الیه &quot.

توثیق مغیره ( المغیره ابن مقسم الضبی )

یوسف المزی در تهذیب الکمال ج ۲۸ ص ۳۹۹ در باره وی می گوید :

” و قال عبید بن یعیش ، عن ابی بکر بن عیاش : ما رایت احدا افقه من مغیره ، فلزمته. “

و در همان جلد در ص ۴۰۰ می گوید :

” و قال احمد بن سعد بن ابی مریم ، عن یحیی بن معین : ثقه ، مامون.”

ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب ج ۱۰ ص ۲۴۱ درباره وی می گوید :” و قال النسائی : مغیره ثقه &quot. ……  ” و ذکره ابن حبان فی الثقات “

توثیق زیاد بن کلیب التمیمی الحنظلی ، ابو معشر الکوفی

ابن حبان در الثقات ج۶ ص ۳۲۷ درباره وی می گوید :

” زیاد بن کلیب أبو معشر النخعی من أهل الکوفه یروى عن الشعبی وإبراهیم النخعی روى عنه یونس بن عبید وخالد الحذاء وشعبه وکان من الحفاظ المتقنین مات سنه سبع عشره ومائه.”

یوسف المزی در تهذیب الکمال ج ۹ ص ۵۰۵ درباره وی می گوید : ” قال احمد بن عبدالله العجلی : کان ثقه فی الحدیث . قدیم الموت.”

و در همان جلد ص ۵۰۶ درباره وی می گوید : ” و قال النسائی : ثقه ”  ….. روی له مسلم ، و ابو داود ، و الترمذی ، و النسائی.

ذهبی در  الکاشف فی معرفه من له روایه فی کتب السته  ج ۱  ص ۴۱۲ درباره وی می گوید :

” ۱۷۰۵ – زیاد بن کلیب أبو معشر التمیمی عن إبراهیم والشعبی وعنه منصور وأبو بشر وابن أبی عروبه حافظ متقن توفی ۱۱۹ . م د ت س . &quot.

منبع: وبلاگ شبهای پیشاور

نظر دهيد