زندگی نامه حضرت فاطمه زهرا ( از ولادت تا ازدواج فاطمه زهرا سلام الله علیها )
زندگی نامه حضرت فاطمه زهرا ( از ولادت تا ازدواج فاطمه زهرا سلام الله علیها )
هجرت به مدینه از ولادت تا ازدواج فاطمه زهرا سلام الله علیها
پیامبر صلی الله علیه و آله عازم هجرت به مدینه گشت. امام علی علیه السلام ۳ شب و ۳ روز در مکه ماند و طبق دستور پیامبر امانت های مردم را که به پیامبر سپرده بودند به صاحبان شان رسانید و سپس به سوی مدینه هجرت کرد. پیامبر در سرزمین قبا منتظر حضرت علی علیه السلام بود که علی در آن جا به آن حضرت پیوست.
فاطمه سلام اللّه علیها باید موقتاً از پدرش جدا بماند، تا زمانى که اجازه هجرت به او داده شود، در حالى که ۸ سال بیشتر از سن مبارکش نمى گذشت. ولى همان گونه که امیرمؤمنان على علیه السلام در لحظات حساس و بحرانى هجرت با خوابیدن در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله امتحان ایثار و فداکارى خود را داد و بدن خویش را در معرض شمشیر هاى دشمن گذارد، فاطمه علیهاالسلام نیز بدون جزع و بی تابى آمادگى خود را براى پذیرش این رسالت جدید اعلام داشت.
ولى دوران جدائى او نمى توانست زیاد طولانى باشد، و باید در کنار پدر هم چنان بماند. و در محیط مدینه هم چون مکه به دفاع خود ادامه دهد، و گرد و غبار اندوه و حوادث سخت را از قلب نورانى پدر بشوید، لذا از بعد از هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه، علی علیه السلام سفارش های پیامبر را در مکه انجام داد، امانت هایی را که مردم نزد رسول خدا گذاشته بودند، به صاحبان شان برگرداند و همراه با فاطمه از مکه خارج شدند حضرت فاطمه دختر رسول الله، فاطمه بنت اسد و مادر علی علیه السلام و فاطمه دختر زبیر. کفار قریش وقتی خبر هجرت علی علیه السلام را شنیدند، به دنبالش شتافتند تا در نزدیکی ضجنان به آن ها رسیدند.
دفاع در مقابل مشرکان
علی علیه السلام با شمشیر با آنان درگیر شد تا بالاخره ضربه ای سهمگین بر کتف یکی از آن ها که جناح نام داشت فرود آورد؛ به طوری که بدن او را دو پاره کرد و شمشیر به پشت اسب او رسید. در این هنگام کفار فرار را برقرار ترجیح دادند.
اما در این میان مشرکی به نام حویرث که رسول خدا را در مکه اذیت می کرد، جلو آمد و به شتری که فاطمه زهرا سلام الله علیها را حمل می کرد حمله کرد. شتر ترسید و فاطمه علیهاالسلام را به زمین زد و آن بانو که جسمی نحیف داشت، صدمه خورد.
امیرالمؤمنین نگاهی به صورت فاطمه علیها السلام انداخت و دید رنگ مبارکش زرد شده. به آن گروه حمله شدیدی برد و عده دیگری از آن ها را به قتل رساند و سپس نزد فاطمه علیهاالسلام برگشت و فرمود: «ای فاطمه، پاره تن رسول خدا! من زنده باشم و از صورت تو رنگ پریده باشد؟!»
فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت: «هر کس که تو پشتیبان او باشی، ضرری نبیند.»
فاطمه نه تنها در روزهاى عادى (هر چند پیامبر صلی الله علیه و آله روز عادى نداشت) بلکه در روزهاى جنگ و طوفانى نیز هم چون یک مرد شجاع در شعاعى که مأموریت داشت، از پیامبر صلی الله علیه و آله دفاع مى کرد.
هنگامى که غزوه احد پایان گرفت و تازه لشگر دشمن صحنه را ترک گفته بود و پیامبر صلی الله علیه و آله با دندان شکسته و پیشانى مجروح هنوز در میدان احد بود فاطمه سلام اللّه علیها با سرعت به «احد» آمد و با این که هنوز نوجوان کم سن و سالى بود فاصله میان «مدینه» و «احد» را با پاى پیاده و با شوق زیاد طى کرد، صورت پدر را با آب شستشو داد، خون را از چهره اش زدود، اما زخم پیشانى هم چنان خونریزى مى کرد.
قطعه حصیرى را سوزاند، و خاکستر آن را بر جاى زخم ریخت و مانع خونریزى شد، و عجیب تر این که براى جنگى که در روز بعد اتفاق مى افتاد. اسلحه براى پدر فراهم مى کرد.
در جنگ احزاب که از پر رنج ترین غزوات اسلامى بود، و در ماجراى فتح مکه در آن روز که سپاه پیروزمند اسلام با احتیاط هاى لازم آخرین سنگر شرک را از دست مشرکان گرفت و خانه را از لوث وجود بت ها پاک کرد، باز مى بینیم فاطمه سلام اللّه علیها در کنار پیامبر قرار گرفته، و به کنار خندق مى آید و براى پیامبر صلی الله علیه و آله که چند روز گرسنه مانده، غذاى ساده اى که از قرض نانى تجاوز نمى کرد، تهیه مى کند، و به هنگام فتح مکه براى او خمیه مى زند، آب براى شستشو و غسل آماده مى کند، تا گرد و غبار را از تنش بشوید و لباس پاکیزه اى بپوشد و رهسپار مسجدالحرام شود.
منبع: برترین بانوى جهان فاطمه زهرا سلام الله علیها
نویسنده: آیت الله مکارم شیرازى
وفات مادر
فاطمه علیهاالسلام پنج سال و دو ماه از عمر مبارک خود را در کنار مادر سپرى کرد. پنج سال که مملو بود از دنیاى عاطفه و محبت بین این مادر و فرزند علیهاالسلام.
انس فاطمه علیهاالسلام و خدیجه علیهاالسلام از زمانى آغاز شد که خدیجه علیهاالسلام نور فاطمه علیهاالسلام را در رحم خویش احساس کرد. آن زمان که از شدت تنهائى (به دلیل دورى کردن زنان قریش و بنى هاشم از او دلهره براى وجود مبارک رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى رفت تا در درون خدیجه علیهاالسلام صبر، گریبان چاک کند؛ صداى نازنین و آرامش بخش فاطمه علیهاالسلام مادر را آرام مى کرد. ارتباط و محبتى که بین هیچ مادر و دخترى برقرار نبوده و نخواهد بود.
پهنه ى این ارتباط عاطفى فقط به دوران باردارى خدیجه علیهاالسلام محدود نشد؛ بلکه تا آخرین لحظات حیات ایشان ادامه داشت. خدیجه علیهاالسلام آن چه را که یک مادر در طول زندگى مى بایست به دختر خویش بیاموزد، در این پنج سال به فاطمه علیهاالسلام آموزش داد. و شاید گاهى نیز این خدیجه علیهاالسلام بود که از دریاى بى کران فاطمه علیهاالسلام بهره مى برد.
براى فهم بهتر آن چه که ما آن را کودکى در زمان حیات مادر مى نامیم؛ نظر به رویدادهاى تاریخى و شرایط حاکم بر آن مقطع زمانى لازم و ضرورى است؛ از پنج سال همراهى فاطمه علیهاالسلام با مادر، دو سال اول همراه با تنش و اضطراب مدام در شعب ابى طالب گذشت. و چهار سال بعد همراه بود با، آزرده خاطری هاى خدیجه علیهاالسلام به خاطر عملکرد کفار و فشارهاى روانى حاکم بر خانه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم که همه و همه در روح لطیف و پراحساس دختر کوچک خانه وحى و ارتباط او با مادر اثر گذار بود.
در عین حال کهولت سن خدیجه علیهاالسلام نیز بر ارتباط بین این مادر و دختر بى تأثیر نبوده است. اما همین دوران کوتاه آن چنان عشقى از وجود مبارک مادر در دل فاطمه علیهاالسلام ایجاد کرده بود که، سال ها بعد از آن هرگاه نام خدیجه علیهاالسلام در حضور فاطمه علیهاالسلام مى آمد، اشک از چشمان نازنین فاطمه علیهاالسلام جارى مى شد. بى تابی هاى فاطمه علیهاالسلام بعد از فوت خدیجه علیهاالسلام نیز خود بیان گر این وابستگى عاطفى فاطمه علیهاالسلام به مادر مى باشد. «لم یوجد هامشاَ.»
رحلت عمو و مادر بزرگوارشان در سال عام الحزن
قضاى الهى چنان بود که مرگ این زن فداکار – خدیجه نخسیتن بانوى مسلمان – با مرگ ابوطالب در یک سال اتفاق افتاد آن هم در فاصله اى کوتاه.(۱)
فاطمه علیهاالسلام چنان که از قرآن کریم درس گرفته است باید این آزمایش را هم ببیند مرگ خویشاوندان براى او آزمایش دیگرى است. باید برابر این دشوارى بردبارى نشان دهد و منتظر بشارت پروردگار باشد.(۲)
آن آزمایش ها آزمایش جسمانى بود و این امتحان، آزمایش قدرت نفسانى است. مادرش تنها غم خوار پدر در خانه بود و ابوطالب او را برابر دشمنان بیرونى حمایت مى کرد.
بابودن ابوطالب مشرکان مکه نمى توانستند قصد جان پدرش را بکنند. زیرا خویشاوندان او – تیره ى بنى هاشم – تیره اى بزرگ بودند اگر مکنت و مال آنان در حد بنى زهره، بنى مخزوم و یا بنى حرب نبود، هیچ قبیله اى در شرافت و بزرگوارى با آنان برابرى نمى کرد.
مهتران مکه و ثروتمندان شهر مى دانستند اگر به قصد جان محمد صلی الله علیه و آله برخیزند، بنى هاشم خاموش نمى نشینند، و بسا که تیره هاى دیگر نیز به حمایت آنان برخیزند. ناچار درون پر تلاطم خود را با آزار آرام مى کردند. دشنام، ریشخند، سنگ پرانى، دهن کجى، تهمت: حربه هائى که ناتوانان از آن استفاده مى کنند. تقدیر چنین بود که فاطمه علیهاالسلام شاهد همه ى این منظره ها باشد، و پس از تحمل این رنج ها آن دو صحنه ى دلخراش را نیز ببیند.
اکنون فاطمه دیگر دختر خانواده نیست. او جانشین عبداللَّه، عبدالمطلب، ابوطالب و خدیجه است. (اُمّأبیها) چه کنیه ى مناسبى! مام پدر. او باید وظیفه ى مادرش را عهده دار شود. باید براى پدرش هم دختر و هم مادر باشد.
وقایع درگذشت مادر
- وصیت حضرت خدیجه علیهاالسلام به حضرت زهرا علیهاالسلام در آخرین لحظات عمر
- سوز هجران مادر
- حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از فوت مادر
- مشکلات حضرت زهرا علیهاالسلام در خانه پدرى بعد از فوت مادر
وصیت حضرت خدیجه علیهاالسلام به حضرت زهرا علیهاالسلام در آخرین لحظات عمر
حضرت زهرا علیهاالسلام به همراه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در کنار خدیجه علیهاالسلام بود و او وصیت مى کرد که ناگهان اشک در دیدگانش حلقه زد و بغض گلویش را گرفت، و گویا مى خواست سخنى بگوید و نمى توانست. فاطمه علیهاالسلام را نزدیک تر خواند به طورى که فقط این دختر پنج ساله سخنش را بشنود.
فاطمه علیهاالسلام سرش را به صورت مادر نزدیک کرد، و خدیجه علیهاالسلام آرام به گوش دخترش گفت: زهرا جان خجالت کشیدم به پدرت بگویم. بعداً تو به پدر بگو: من کفن ندارم و به قدر خریدن کفن هم دینارى ندارم. به همسر عزیزم بگو مرا در عباى خود کفن کند!!
مادرم براى این که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله ناراحت نشود ناله نزد، ولى اشک جان سوز زهرا علیهاالسلام بیش از کلام مادرش جان پدر را آتش زد. پدر جلو آمد و در مقابل مادر نشست و فرمود: اى خدیجه، جبرئیل از سوى خدا وحی آورده که سلام مرا به خدیجه برسان و بگو: کفن خدیجه از طرف ما (از کفن هاى بهشتى) است. لم یوجد هامشاَ.
سوز هجران مادر
خدیجه علیهاالسلام از دنیا رفت و این در حالى بود که فاطمه علیهاالسلام پنج سال و دو ماه و بیست روز بیشتر نداشت. در این زمان تحمل درد یتیمى براى فاطمه علیهاالسلام بسیار سخت بود.
چون حضرت خدیجه علیهاالسلام از دنیا رفت پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به همراهى اصحاب او را با احترام بسیار تشییع کردند و براى خاک سپارى به قبرستان حجون آوردند. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به احترم خدیجه علیهاالسلام و به منظور شکستن رسمى از رسوم جاهلیت خود به درون قبر رفت و خدیجه علیهاالسلام را که یادگار سال ها رنج و مجاهدت بود به خاک سپرد.
امام صادق علیه السلام مى فرمایند: فاطمه علیهاالسلام از نبود مادر دلتنگى مى نمود. و از همگان سراغ مادر مى گرفت. ناامید به سراغ پدر رفت، دامان پدر را گرفته و به دور پدر مى گشت، که «یا ابتاه أین اُمى»؟ اى پدر جان مادرم کجاست؟ پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم خواست تا پاسخ دختر کوچک خود را بدهد، اما چگونه به فاطمه اش خبر دهد که از این به بعد مادر را نخواهد دید؟! و از آغوش گرم و پرعطوفت مادرى چون خدیجه علیهاالسلام محروم خواهد بود؟ در همین لحظات فرشته وحی که در همه لحظات سخت یاری گر خاندان رسالت بود؛ نازل شد و از طرف پروردگار جل و علا براى فاطمه علیهاالسلام پیام آورد که:
«ان ربک یأمرک ان تقرأ على فاطمه السلام» اى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم پروردگار فرمان مى دهد که بر فاطمه علیهاالسلام سلام برسانى و به او بگوئى که: «ان أمُّک فى بیت من قصب کعابه من ذهب و عمده من یاقوت احمر بین آسیه امرأه فرعون و مریم بنت عمران…» / مادرت در کاخى از مروارید که اطاق هایش از طلا و ستون هایش از یاقوت سرخ است جاى دارد. او در کنار آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران دو زن از زنان برگزیده عالم میهمان نِعَم پروردگار است.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم پیغام پروردگار را به فاطمه علیهاالسلام ابلاغ کرد، فاطمه علیهاالسلام که دریاى معرفت و دانش و بینش بود. با شنیدن پیغام پروردگار آرام گرفت. و فرمود: «ان اللَّه هو السلام و منه السلام و الیه السلام.»(۳) / پروردگار من خود سر منشاء و آغاز سلام است، سلام مخصوص اوست و به او باز مى گردد. سپس سر را به دامان پدر گذارد و رضایت خود را بر رضاى پروردگار اعلام کرد.
فاطمه علیهاالسلام بعد از فوت مادر سه سال در خانه پدر زندگى کرد. در این زمان خواهران فاطمه علیهاالسلام و فاطمه بنت اسد رضى اللَّه عنها و بعضى از زنان بنى هاشم در خدمتش ملازم بودند.(۴)
اما بیشتر از دیگران این فاطمه بنت اسد رضى اللَّه عنها بود که، همراهى فاطمه علیهاالسلام و تا حدودى کفالت آن حضرت را بر عهده داشت. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به خواهران فاطمه علیهاالسلام و زنان بنى هاشم سفارش فرموده بود تا در همراهى با فاطمه علیهاالسلام کوتاهى نکرده، آرامش بخش او باشند. و تا حد امکان او را در غم از دست دادن مادر بزرگوارش تسلیت گو بوده و نگذارند عدم وجود مادر را احساس کند.
اما فاطمه علیهاالسلام با کسى جز رسول خدا انس نمى گرفت و بیشتر اوقات خود را به عبادت مشغول بود.
مشکلات حضرت زهرا علیهاالسلام در خانه پدرى بعد از فوت مادر
از مشکلات و گرفتاری هایى که چهره زیبا و روشن زندگى را بر دخت سرفراز پیامبر تیره مى ساخت، این بود که آن گران مایه عصرها و نسل ها به برخى از زن پدرهایى گرفتار آمده بود که دچار ضعف شخصیت و عقده حقارت بودند. به همین جهت نسبت به موهبت ها و برترى ها و شکوه و عظمت فاطمه علیهاالسلام حسد مى ورزیدند، به ویژه که با چشم خود نظاره مى کردند که چگونه پیشواى بزرگ توحید و عدالت، دخت بى همتاى خویش را زیر باران عواطف و احساسات و الطاف بى همانند خود مى گیرد و بى نظیرترین مهرها و محبت ها را نثار او مى کند. درست این جا بود که شعله هاى حسد آنان زبانه مى کشید و آن بحران درونى و روانى خویش را به گونه اى بروز و ظهور مى دادند.
علامه مجلسى از امام صادق علیه السلام در این مورد آورده است که: روزى پیامبر وارد خانه شد و دید که «عایشه» پرخاشگرانه به دخت گرانمایه اش فریاد مى کشد که، «اى دختر خدیجه! به خدا قسم تو مى پندارى که مادرت بر ما برترى داشته است!» او چه برترى بر ما داشته است؟ او هم همانند ما زن بود و همسر پیامبر!!!
پیامبر گرامى سخن «عایشه» را شنید. هنگامى که چشم فاطمه علیهاالسلام به چهره نورافشان پدر افتاد، باران اشک از دیدگان فروبارید اما لب نگشود. پیامبر پیش تر رفت و فرمود: دختر گرانمایه محمد! چرا گریه مى کنى؟ او در پاسخ پدر گفت: «عایشه» از مادرم سخن به میان آورد و او را تحقیر کرد…
پیامبر گرامى خشمگین شد و فرمود: هان اى «حمیرا» بس کن، بس، و از روش خویش دست بردار که خداوند در بانوى پرمهر و محبتى که فرزند آورد، خیر و برکت قرار داده است و خدیجه که درود و مهر خدا بر او باد، براى من چنین بانویى بود.
خدا از او به من فرزندانى چون «طاهره»، «قاسم»، «رقیه»، «امکلثوم» و «زینب» را ارزانى داشت و تو کسى هستى که خدا تو را نازا خواسته و فرزندى براى من نزادهاى.
آرى متأسفانه «عایشه» موضع گیری هاى ناپسند و نادرستى در برابر بانوى بانوان «فاطمه» علیهاالسلام از خود به نمایش نهاد و این رویارویى ها نشانگر حسادت و کینهتوزى ژرف و ریشهدار اوست. به گونه اى که از دیگران همسران پیامبر هرگز نه چنین رویارویى ها و موضع گیری هایى در برابر دخت سرفراز پیامبر، دیده شد و نه چنین سخنانى شنیده شد.
از آن جمله:
۱- به هنگامه مطالعه ماجراى غمبار «فدک» خواهى خواند که: همین بانو در برابر پدرش «ابوبکر» به ناروا گواهى داد که پیامبران از خود چیزى به ارث نمى گذارند تا بدین وسیله دخت گرانمایه ى پیامبر را از ارث پدرش محروم سازد.
۲- و نیز از لغزش هاى نابخشودنى او این است که هنگامى که خبر جان سوز شهادت فاطمه به او رسید، تبسم کرد.
۳- و در بخش هاى آینده کتاب خواهد آمد که دخت ارجمند پیامبر به «اسماء» سفارش کرد که به «عایشه» اجازه ندهد تا در واپسین ساعات زندگى اش در این سرا در کنار بستر حضور یابد و نیز اجازه ندهد تا در کنار پیکر مطهرش حاضر گردد. و این نشانگر ناخشنودى و خشم آن حضرت از رفتار و کردار ناهنجار نام برده است.
و مى دانیم که پیامبر فرمود: «ان اللَّه یغضب لغضب فاطمه و یرضى لرضاها.» / «خداوند با خشم فاطمه خشمگین مى گردد و با خشنودى او خشنود.»
یادآورى مى گردد که در روایتى که گذشت تصریح شده است که همه دختران بانوى بزرگ حجاز «خدیجه»، از پیامبر گرامى بودند و نه از شوهر دیگر، و تنها این روایت نیست که این نکته را بیان مى کند بلکه دلائل بسیار دیگرى نیز هست که همه آنان دختران حقیقى پیامبر گرامى بودند.
رحلت عمو و مادر بزرگوارشان در سال عامالحزن
قضاى الهى چنان بود که مرگ این زن فداکار – خدیجه نخسیتن بانوى مسلمان – با مرگ ابوطالب در یک سال اتفاق افتاد آن هم در فاصلهاى کوتاه.(۵)
فاطمه علیهاالسلام چنان که از قرآن کریم درس گرفته است باید این آزمایش را هم ببیند مرگ خویشاوندان براى او آزمایش دیگرى است. باید برابر این دشوارى بردبارى نشان دهد و منتظر بشارت پروردگار باشد.(۶)
آن آزمایش ها آزمایش جسمانى بود و این امتحان، آزمایش قدرت نفسانى است. مادرش تنها غمخوار پدر در خانه بود و ابوطالب او را برابر دشمنان بیرونى حمایت مى کرد. با بودن ابوطالب مشرکان مکه نمى توانستند قصد جان پدرش را بکنند. زیرا خویشاوندان او – تیره ى بنى هاشم – تیره اى بزرگ بودند اگر مکنت و مال آنان در حد بنى زهره، بنى مخزوم و یا بنى حرب نبود، هیچ قبیلهاى در شرافت و بزرگوارى با آنان برابرى نمى کرد. مهتران مکه و ثروتمندان شهر مى دانستند اگر به قصد جان محمد صلی الله علیه و آله برخیزند، بنى هاشم خاموش نمى نشینند، و بسا که تیرههاى دیگر نیز به حمایت آنان برخیزند. ناچار درون پر تلاطم خود را با آزار آرام مى کردند. دشنام، ریشخند، سنگ پرانى، دهن کجى، تهمت: حربههائى که ناتوانان از آن استفاده مى کنند. تقدیر چنین بود که فاطمه علیهاالسلام شاهد همه ى این منظرهها باشد، و پس از تحمل این رنج ها آن دو صحنهى دلخراش را نیز ببیند.
اکنون فاطمه دیگر دختر خانواده نیست. او جانشین عبداللَّه، عبدالمطلب، ابوطالب و خدیجه است. (اُمّأبیها) چه کنیه مناسبى! مام پدر. او باید وظیفهى مادرش را عهدهدار شود. باید براى پدرش هم دختر و هم مادر باشد.
حضرت زهرا سلام اللَّه علیها بعد از فوت مادر
فاطمه علیهاالسلام بعد از فوت مادر سه سال در خانه ى پدر زندگى کرد. در این زمان خواهران فاطمه علیهاالسلام و فاطمه بنت اسد رضى اللَّه عنها و بعضى از زنان بنى هاشم در خدمتش ملازم بودند.(۷)
اما بیشتر از دیگران این فاطمه بنت اسد رضى اللَّه عنها بود که، همراهى فاطمه علیهاالسلام و تا حدودى کفالت آن حضرت را بر عهده داشت. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به خواهران فاطمه علیهاالسلام و زنان بنى هاشم سفارش فرموده بود تا در همراهى با فاطمه علیهاالسلام کوتاهى نکرده، آرامش بخش او باشند. و تا حد امکان او را در غم از دست دادن مادر بزرگوارش تسلیت گو بوده و نگذارند عدم وجود مادر را احساس کند.
اما فاطمه علیهاالسلام با کسى جز رسول خدا انس نمى گرفت و بیشتر اوقات خود را به عبادت مشغول بود.
پی نوشت
(۱). اما به نقل از شیخ کلینى، ابوطالب یک سال پس از مرگ خدیجه درگذشت (اصول کافى، ج۱، ص۴۴).
(۲). و بشرالصابرین. الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا للَّه و انا الیه راجعون (البقره: ۱۵۵- ۱۵۶).
(۳). بحارالانوار ج ۱۶ ص ۱٫
(۴). ریاحین الشریعه، ج ۱٫
(۵). اما به نقل از شیخ کلینى، ابوطالب یک سال پس از مرگ خدیجه درگذشت.(اصول کافى ج ۱ ص ۴۴).
(۶). و بشرالصابرین. الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا للَّه و انا الیه راجعون (سوره بقره: ۱۵۵- ۱۵۶).
(۷). ریاحین الشریعه، ج ۱٫
منبع:سایت یا زهرا سلام الله علیها
بسیار عالی
باید بریم توی سایتی که درباره ی حضرت خدیجه باشد