عایشه و نزول وحی و فتوا در مورد نمازها!!!!

عایشه و نزول وحی و فتوا در مورد نمازها!!!!

قسمت پانزدهم – عایشه و ابتداى نزول وحى  

در نوشتار دیگرمان یعنى «پیامبر در صحاح» درباره داستانسرائى عایشه از ابتداى نزول وحى -یعنى زمانى که او هنوز به دنیا نیامده بود- به تفصیل، مطالبى نوشتیم. در آنجا بیان شد که چگونه او با نقل این داستان سراسر کذب و خرافى، شأن ومقام و منزلت رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را پایین آورده و آن حضرت را انسانى معرفى مى‏کند که در نبوت خویش تردید داشت و نمى‏دانست آنچه که به او گفته شد وحى الهى بوده و به رسالت مبعوث شده است تا آنکه «ورقه بن نوفل» -پسر عموى خدیجه- به او گفت: نترس، تو به رسالت مبعوث شدى و آنچه که بر تو نازل شده وحى الهى بوده و آنکه تو دیدى همان جبرئیل است. حضرت خدیجه نیز او را دلدارى مى‏داد و… (۲).

در اینجا مى‏خواهیم به این نکته توجه دهیم که هدف عایشه از این داستانسرائى چه بوده است؟ او که در زمان بعثت هنوز به دنیا نیامده بود چگونه تمام ریزه کاریهاى این واقعه خرافى را مى‏دانست؟ آیا این رازى بود که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بعد از ۱۵ سال یا بیشتر به عایشه گفت؟ آیا مى‏توان پذیرفت که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به باب مدینه علمش که هر شب با او خلوتها داشت ونجواها مى‏کرد، نگفت که من در ابتدا در نبوت خویش مردد بودم و خدیجه مرا دلدارى مى‏داد و مرا نزد «ورقه بن نوفل» برد و او بود که به من آرامش بخشید و فهمیدم که واقعا به پیامبرى مبعوث شدم!

آیا عایشه نمى‏دانست که این داستان خرافى باعث پایین آوردن مقام رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در افکار و انظار دیگران مى‏شود؟ آیا یهودیان نمى‏گویند که پیامبر ما آنگاه که به رسالت مبعوث شد کسى لازم نبود که به او دلدارى دهد ولى پیامبر مسلمانان را باید دیگران ارشاد کنند؟ آیا مسیحیان به ما نمى‏گویند که پیامبر ما در آغوش مادرش نبوت خویش را اعلان کرد ولى پیامبر شما را یکى از دانشمندان ما به او گفت که تو پیامبرى و إلاّ او خود نمى‏دانست که در غار حرا چه گذشت؟

علما و محدثین اهل سنت چرا به این مطالب توجه نکرده و هر حدیثى را به صرف اعتماد به راوى، آن را نقل نموده و باعث وهن اسلام و رسول گرامى آن مى‏شوند؟ آیا هنوز هم علماى اهل سنت نفهمیدند که باید یا کتابهایشان را از


(۱) الفقه على المذاهب الاربعه.(۲) الف – صحیح بخارى، ج ۴، ص ۱۸۴، کتاب بدء الخلق، باب وقال رجل مؤمن…، وج ۶، ص ۲۱۵، تفسیر سوره علق، وج ۹ ص ۳۸ – ۳۷، کتاب الاکراه، باب فی التعبیر.

ب – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۴۲ – ۱۳۹، کتاب الایمان، باب ۷۳، ح ۵۴ – ۲۵۲٫

(۴۵)


اینگونه روایات تطهیر کنند یا لااقل با نوشتن مقالاتى در جراید خود، اینگونه مطالب را نقد کنند و بگویند که این روایات توهین به مقام شامخ پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است؟

جالب است که بیشتر اینگونه خرافات چه در مورد خداى تبارک و تعالى و چه در مورد پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و چه غیر آن در صحیحین دیده مى‏شود؛ همان دو کتابى که اهل سنت آن دو را «أصح الکتب بعد القرآن» مى‏دانند!

قسمت شانزدهم -… وصلاه العصر  

یکى از امورى که شیعه و سنى بر آن اتفاق دارند این است که قرآنى که در دست ما است همان است که بر رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نازل شده است، نه حرفى کمتر و نه حرفى بیشتر. اختلافى که بین آن دو فرقه است این است که اهل سنت شیعیان را متهم مى‏کنند که شما قائل به تحریف قرآن مى‏باشید ولى شیعه این اتهام را نه مى‏پذیرد و نه بر اهل سنت وارد مى‏کند. در بعض کتابهاى هر دو فرقه روایاتى دیده مى‏شود که نشان مى‏دهد قرآن تحریف شده است. شیعه در پاسخ مى‏گوید که چون این روایات با قرآن همخوانى ندارد و ما مأموریم که هر روایتى که مخالف قرآن باشد آن را به دور بریزیم لذا آن روایات از نظر ما مردود است. اما اهل سنت که بعض از آن روایات در صحاحشان مى‏باشد و آنان این کتابها – مخصوصا صحیحین – را مثل قرآن مى‏دانند، پاسخهائى مى‏دهند که با متن روایات مذکور مخالف است. نظیر آنچه که درقسمت پنجم (عایشه و رضاع کبیر) گذشت. نمونه دیگر آن، روایت زیر است:

«عن أبی یونس مولى عایشه انّه قال: أمرتنى عایشه أن اکتب لها مصحفا وقالت اذا بلغت هذه الایه فآذنى «حافظوا على الصلوات والصلاه الوسطى وصلاه العصر وقوموا لله قانتین. قالت: سمعتها من رسول اللّه».(۱)

ابو یونس غلام عایشه مى‏گوید که عایشه به من دستور داد تا مصحفى بنویسم و گفت: چون به این آیه رسیدى: «بر تمامى نمازها مخصوصا نماز وسطى محافظت کن» مرا خبر کن. من هم چنین کردم. او اینگونه به من املاء کرد (همان آیه با اضافه کردن «و نماز عصر» و تتمه آیه را خواند) و گفت: من از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اینگونه شنیدم.

با این حساب مطابق این گفته عایشه، باید کلمه «وصلاه العصر» از وسط آیه‏اى حذف شده باشد و این معنایى جز تحریف قرآن ندارد. توجه داشته باشید که این مطلب در صحیحترین کتابهاى روائى اهل سنت آمده است. با این حال ما نمى‏گوئیم که آنان قائل به تحریف قرآنند؛ بلکه مى‏گوئیم چرا آنان ادعا مى‏کنند که همه روایات صحاح، مخصوصا صحیحین، صحیح است؟ اگر آنان از این ادعا دست بردارند ما نیز کارى به آنها نداریم. در مورد تحریف قرآن از نظر روایات صحاح، مطالب دیگرى وجود دارد که به خواست خدا در جاى خود به آن خواهیم پرداخت.

قسمت هفدهم – عایشه و اتمام نماز در سفر  

یکى از مسائلى که بین شیعه و سنى اختلافى نیست این است که بر مسافر لازم است که نمازهاى چهار رکعتى را در


(۱) الف – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۳۷، کتاب المساجد ومواضع الصلاه، باب ۳۶، ح ۲۰۷٫ب – سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۰۲، کتاب تفسیر القرآن، ح ۲۹۸۲٫

ج – سنن أبی داود، ج ۱، ص ۱۱۲، کتاب الصلاه، باب فی وقت العصر، ح ۴۱۰٫

د – سنن نسائى، ج ۱، ص ۲۶۸، کتاب الصلاه، باب ۱۴، ح ۴۶۸٫

(۴۶)


سفر دو رکعتى بخواند. البته این مسأله نیز مانند بسیارى از مسائل، داراى فروعاتى است که میان شیعه و سنى و حتى بین فقهاى اربعه اهل سنت اختلافاتى وجود دارد. شیعه آن را بر مسافر ـ با شرائطش ـ واجب مى‏داند، و امّا فقهاى اربعه اهل سنّت: مالکیه و حنفیه آن را سنت مؤکد مى‏دانند، ولى شافعیه و حنابله آن را جایز مى‏شمارند.(۱) اما از نظر روایات صحاح:

۱ – «عن عایشه فرضت الصلاه رکعتین رکعتین فی الحضر والسفر فأقرت صلاه السفر وزید فی صلاه الحضر».

۲ – «عن الزهرى عن عروه عن عایشه إنّ اول الصلاه اول ما فرضت رکعتین. فأقرت صلاه السفر وأتمت صلاه الحضر…».

۳ – عن ابن عباس قال: فرض اللّه الصلاه على لسان نبیکم فی الحضر اربعا وفی السفر رکعتین وفی الخوف رکعه»(۲).

روایات لزوم قصر نماز در سفر را همه ارباب صحاح نقل کرده‏اند (چنانچه در پاورقى ملاحظه فرمودید). حال مى‏خواهیم بدانیم که عایشه چه مى‏کرد:

زهرى از عروه و او از عایشه روایت مى‏کند که گفت: نماز مسافر شکسته و غیر مسافر تمام است. بعد زهرى مى‏گوید که من از عروه پرسیدم پس چرا عایشه خود در سفر نماز را تمام مى‏خواند؟ پاسخ داد که او همچون عثمان تأویل کرده (و اجتهاد نموده) است(۳).

ما در مبحث «خلفا در صحاح» درباره تمام خواندن عثمان و آنچه که مربوط به او بود گفتیم و لذا تکرار آن را لازم ندیدیم. آیا عایشه به پیروى از عثمان بر خلاف سنت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عمل نمود؟ آیا پیروى از سنت آن حضرت لازم است یا پیروى از سنت عثمان؟ (گر چه باید نام آن را بدعت گذاشت نه سنت).

عایشه کسى نبود که از عثمان پیروى کند. او یکى از مخالفین سرسخت عثمان بود و از عوامل مؤثر در تحریک مردم به مخالفت با او بود. لذا باید گفت که او به رأى خود عمل نموده و با علم و عمد، سنت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را زیر پا گذاشت.


(۱) الفقه على المذاهب الأربعه. (۲) روایات مربوط به لزوم قصر نماز در سفر را ـ که تعداد آن نیز زیاد است ـ در کتابهاى زیر بجوئید:

الف – صحیح بخارى، ج ۲، ص ۵۳ به بعد، کتاب الجمعه، باب ما جاء فی التقصیر، و چند باب بعد.

ب – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۷۸ به بعد، کتاب صلاه المسافرین و قصرها، باب أوّل.

ج – سنن ترمذی، ج ۲، ص ۴۲۸ به بعد، ابواب السفر، ح ۵۴۴ به بعد (در طى چند باب).

د – سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۳۳۸ به بعد، کتاب اقامه الصلاه والسنه فیها، باب ۷۳، ح ۶۸ – ۱۰۶۳٫

ه – سنن أبی داود، ابتداى جلد دوم، ح ۱۲۰۲ – ۱۱۹۸٫ (در ضمن دو باب).

و – سنن نسائى، ج ۳، ص ۱۱۶ به بعد، کتاب تقصیر الصلاه فی السفر، ح ۱۴۲۹ به بعد (طى چند باب) خلاصه ترجمه روایات متن چنین است که نمازهاى چهار رکعتى در سفر دو رکعتى خوانده مى‏شود.

(۳) الف – صحیح بخارى، ج ۲، ص ۵۵، کتاب الجمعه، باب ما جاء فی التقصیر، باب یقصر اذا خرج من موضعه.

ب – صحیح مسلم، همان، ح ۳٫

ج – سنن ترمذی، ج ۲، ص ۴۳۰، ابواب السفر، باب ۳۹، ح ۵۴۴٫

 

«… فقلت لعروه: ما بال عایشه تتم فی السفر؟ قال: إنها تأولت کما تأول عثمان».

(۴۷)


قسمت هیجدهم – صلاه الضحى  

یکى از نمازهائى که اهل سنت آن را مستحب مى‏دانند نماز ضحى است. «ضحى» زمان بعد از طلوع آفتاب تا قبل از ظهر را گویند. اینان مى‏گویند: مستحب است در این زمان دو رکعت یا بیشتر و تا ۸ رکعت نماز خوانده شود. در صحاح اهل سنت روایاتى نیز وارد شده که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گاهى آن را مى‏خواندند.

ما در این قسمت از نوشتارمان نمى‏خواهیم وارد این بحث شویم که آیا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نماز ضحى را مى‏خواندند یا نه، و آیا این عمل استحباب دارد یا نه؛ بلکه مى‏خواهیم از یکى از روایات عایشه چنین استفاده کنیم که او پیرو سنت پیامبر نبود. به این روایت توجه کنید:

«عن عایشه قالت: ما رأیت رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم سبح سبحه الضحى وإنى لاسبحها»(۱).

عایشه مى‏گوید: من ندیدم رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نماز ضحى بخواند و من مى‏خوانم (!).

سؤال ما این است که گفتار عایشه چه معنایى جز بدعت گذارى دارد؟ مگر معناى بدعت جز این است که انسان مثلا عبادتى انجام دهد که در سنت، اثرى از آن نباشد؟ مگر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نمى‏توانست به صورتى ـ با گفتار یا عمل ـ آن را بفهماند؟ پس اگر آن حضرت عبادتى را تشریع نکرد و مسلمانى آن را انجام دهد، این همان بدعت است که شکى در حرمت آن نیست. در صحیحین آمده است که وقتى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دستور دعائى به براء بن عازب مى‏دهد و در ضمن آن مى‏فرماید که بگو: «… وبنبیک الذى أرسلت…» و براء که آن را تکرار کرده و مى‏گوید: «… وبرسولک الذى أرسلت…» حضرتش مى‏فرماید: «لا، ونبیک الذى أرسلت»(۲) یعنى آنچه که پیامبر مى‏فرماید و اصولا سنت آن بزرگوار، آنقدر دقیق است که ما حق نداریم کلمه «نبى» را تبدیل به «رسول» بکنیم با آنکه در معنى تقریبا یکى است. آنگاه چگونه مى‏توانیم عبادتى را که آن حضرت انجام نداده از پیش خود انجام دهیم؟ حال ببینیم عایشه براى این عمل خود چه توجیهى مى‏نماید:

در ادامه آنچه که از او درباره نماز ضحى نخواندن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده آمده است که عایشه خود چنین مى‏گوید:

«… وإن کان رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم لیدع العمل وهو یحب أن یعمل به خشیه أن یعمل به الناس فیفرض علیهم»(۳).

او بعد از آنکه مى‏گوید که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نماز ضحى را نخواند ولى من مى‏خوانم، مى‏افزاید: رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گاهى عملى را انجام نمى‏داد ولى دوست داشت انجام دهد از ترس آنکه نکند مردم هم آن را انجام دهند و بر آنها واجب شود.

کدام عاقل مى‏تواند این استدلال را بپذیرد؟ اولا از کجا مى‏گویید که نماز ضحى از جمله آن اعمال است؟ و ثانیا مگر اینهمه اعمال مستحبى که از آن حضرت نقل شده -چه آنچه را که خود انجام مى‏داد، مانند نوافل یومیه، و چه به


(۱) الف – صحیح بخارى، ج ۲، ص ۷۳، کتاب الجمعه، باب من لم یصل الضحى و… .ب – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۹۷، کتاب صلاه المسافرین وقصرها، باب ۱۳، ح ۷۷٫

ج – سنن أبی داود، ج ۲، ص ۲۸، کتاب الصلاه، باب صلاه الضحى، ح ۱۲۹۳٫

(۲) الف ـ صحیح بخارى، ج ۱، ص ۷۱، کتاب الوضوء، باب فضل من بات على الوضوء، و ج ۸ ص ۵ – ۸۴، کتاب الدعوات، باب إذا بات طاهرا.

ب – صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲ – ۲۰۸۱، کتاب الذکر والدعا و…، باب ۱۷، ح ۵۶٫

(۳) الف – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۹۷، کتاب صلاه المسافرین وقصرها، باب ۱۳، ح ۷۷٫

ب – سنن أبی داود، ج ۲، ص ۲۸، کتاب الصلاه، باب صلاه الضحى، ح ۱۲۹۳٫

(۴۸)


آن دستور مى‏داد، مانند بعض دعاها- بر مردم واجب شد؟ بنابراین باید گفت: این هم توجیهى براى مخالفت با سنت است. 

قسمت پانزدهم – عایشه و ابتداى نزول وحى  

در نوشتار دیگرمان یعنى «پیامبر در صحاح» درباره داستانسرائى عایشه از ابتداى نزول وحى -یعنى زمانى که او هنوز به دنیا نیامده بود- به تفصیل، مطالبى نوشتیم. در آنجا بیان شد که چگونه او با نقل این داستان سراسر کذب و خرافى، شأن ومقام و منزلت رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را پایین آورده و آن حضرت را انسانى معرفى مى‏کند که در نبوت خویش تردید داشت و نمى‏دانست آنچه که به او گفته شد وحى الهى بوده و به رسالت مبعوث شده است تا آنکه «ورقه بن نوفل» -پسر عموى خدیجه- به او گفت: نترس، تو به رسالت مبعوث شدى و آنچه که بر تو نازل شده وحى الهى بوده و آنکه تو دیدى همان جبرئیل است. حضرت خدیجه نیز او را دلدارى مى‏داد و… (۲).

در اینجا مى‏خواهیم به این نکته توجه دهیم که هدف عایشه از این داستانسرائى چه بوده است؟ او که در زمان بعثت هنوز به دنیا نیامده بود چگونه تمام ریزه کاریهاى این واقعه خرافى را مى‏دانست؟ آیا این رازى بود که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بعد از ۱۵ سال یا بیشتر به عایشه گفت؟ آیا مى‏توان پذیرفت که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به باب مدینه علمش که هر شب با او خلوتها داشت ونجواها مى‏کرد، نگفت که من در ابتدا در نبوت خویش مردد بودم و خدیجه مرا دلدارى مى‏داد و مرا نزد «ورقه بن نوفل» برد و او بود که به من آرامش بخشید و فهمیدم که واقعا به پیامبرى مبعوث شدم!

آیا عایشه نمى‏دانست که این داستان خرافى باعث پایین آوردن مقام رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در افکار و انظار دیگران مى‏شود؟ آیا یهودیان نمى‏گویند که پیامبر ما آنگاه که به رسالت مبعوث شد کسى لازم نبود که به او دلدارى دهد ولى پیامبر مسلمانان را باید دیگران ارشاد کنند؟ آیا مسیحیان به ما نمى‏گویند که پیامبر ما در آغوش مادرش نبوت خویش را اعلان کرد ولى پیامبر شما را یکى از دانشمندان ما به او گفت که تو پیامبرى و إلاّ او خود نمى‏دانست که در غار حرا چه گذشت؟

علما و محدثین اهل سنت چرا به این مطالب توجه نکرده و هر حدیثى را به صرف اعتماد به راوى، آن را نقل نموده و باعث وهن اسلام و رسول گرامى آن مى‏شوند؟ آیا هنوز هم علماى اهل سنت نفهمیدند که باید یا کتابهایشان را از


(۱) الفقه على المذاهب الاربعه.(۲) الف – صحیح بخارى، ج ۴، ص ۱۸۴، کتاب بدء الخلق، باب وقال رجل مؤمن…، وج ۶، ص ۲۱۵، تفسیر سوره علق، وج ۹ ص ۳۸ – ۳۷، کتاب الاکراه، باب فی التعبیر.

ب – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۴۲ – ۱۳۹، کتاب الایمان، باب ۷۳، ح ۵۴ – ۲۵۲٫

(۴۵)


اینگونه روایات تطهیر کنند یا لااقل با نوشتن مقالاتى در جراید خود، اینگونه مطالب را نقد کنند و بگویند که این روایات توهین به مقام شامخ پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است؟

جالب است که بیشتر اینگونه خرافات چه در مورد خداى تبارک و تعالى و چه در مورد پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و چه غیر آن در صحیحین دیده مى‏شود؛ همان دو کتابى که اهل سنت آن دو را «أصح الکتب بعد القرآن» مى‏دانند!

قسمت شانزدهم -… وصلاه العصر  

یکى از امورى که شیعه و سنى بر آن اتفاق دارند این است که قرآنى که در دست ما است همان است که بر رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نازل شده است، نه حرفى کمتر و نه حرفى بیشتر. اختلافى که بین آن دو فرقه است این است که اهل سنت شیعیان را متهم مى‏کنند که شما قائل به تحریف قرآن مى‏باشید ولى شیعه این اتهام را نه مى‏پذیرد و نه بر اهل سنت وارد مى‏کند. در بعض کتابهاى هر دو فرقه روایاتى دیده مى‏شود که نشان مى‏دهد قرآن تحریف شده است. شیعه در پاسخ مى‏گوید که چون این روایات با قرآن همخوانى ندارد و ما مأموریم که هر روایتى که مخالف قرآن باشد آن را به دور بریزیم لذا آن روایات از نظر ما مردود است. اما اهل سنت که بعض از آن روایات در صحاحشان مى‏باشد و آنان این کتابها – مخصوصا صحیحین – را مثل قرآن مى‏دانند، پاسخهائى مى‏دهند که با متن روایات مذکور مخالف است. نظیر آنچه که درقسمت پنجم (عایشه و رضاع کبیر) گذشت. نمونه دیگر آن، روایت زیر است:

«عن أبی یونس مولى عایشه انّه قال: أمرتنى عایشه أن اکتب لها مصحفا وقالت اذا بلغت هذه الایه فآذنى «حافظوا على الصلوات والصلاه الوسطى وصلاه العصر وقوموا لله قانتین. قالت: سمعتها من رسول اللّه».(۱)

ابو یونس غلام عایشه مى‏گوید که عایشه به من دستور داد تا مصحفى بنویسم و گفت: چون به این آیه رسیدى: «بر تمامى نمازها مخصوصا نماز وسطى محافظت کن» مرا خبر کن. من هم چنین کردم. او اینگونه به من املاء کرد (همان آیه با اضافه کردن «و نماز عصر» و تتمه آیه را خواند) و گفت: من از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اینگونه شنیدم.

با این حساب مطابق این گفته عایشه، باید کلمه «وصلاه العصر» از وسط آیه‏اى حذف شده باشد و این معنایى جز تحریف قرآن ندارد. توجه داشته باشید که این مطلب در صحیحترین کتابهاى روائى اهل سنت آمده است. با این حال ما نمى‏گوئیم که آنان قائل به تحریف قرآنند؛ بلکه مى‏گوئیم چرا آنان ادعا مى‏کنند که همه روایات صحاح، مخصوصا صحیحین، صحیح است؟ اگر آنان از این ادعا دست بردارند ما نیز کارى به آنها نداریم. در مورد تحریف قرآن از نظر روایات صحاح، مطالب دیگرى وجود دارد که به خواست خدا در جاى خود به آن خواهیم پرداخت.

قسمت هفدهم – عایشه و اتمام نماز در سفر  

یکى از مسائلى که بین شیعه و سنى اختلافى نیست این است که بر مسافر لازم است که نمازهاى چهار رکعتى را در


(۱) الف – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۳۷، کتاب المساجد ومواضع الصلاه، باب ۳۶، ح ۲۰۷٫ب – سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۰۲، کتاب تفسیر القرآن، ح ۲۹۸۲٫

ج – سنن أبی داود، ج ۱، ص ۱۱۲، کتاب الصلاه، باب فی وقت العصر، ح ۴۱۰٫

د – سنن نسائى، ج ۱، ص ۲۶۸، کتاب الصلاه، باب ۱۴، ح ۴۶۸٫

(۴۶)


سفر دو رکعتى بخواند. البته این مسأله نیز مانند بسیارى از مسائل، داراى فروعاتى است که میان شیعه و سنى و حتى بین فقهاى اربعه اهل سنت اختلافاتى وجود دارد. شیعه آن را بر مسافر ـ با شرائطش ـ واجب مى‏داند، و امّا فقهاى اربعه اهل سنّت: مالکیه و حنفیه آن را سنت مؤکد مى‏دانند، ولى شافعیه و حنابله آن را جایز مى‏شمارند.(۱) اما از نظر روایات صحاح:

۱ – «عن عایشه فرضت الصلاه رکعتین رکعتین فی الحضر والسفر فأقرت صلاه السفر وزید فی صلاه الحضر».

۲ – «عن الزهرى عن عروه عن عایشه إنّ اول الصلاه اول ما فرضت رکعتین. فأقرت صلاه السفر وأتمت صلاه الحضر…».

۳ – عن ابن عباس قال: فرض اللّه الصلاه على لسان نبیکم فی الحضر اربعا وفی السفر رکعتین وفی الخوف رکعه»(۲).

روایات لزوم قصر نماز در سفر را همه ارباب صحاح نقل کرده‏اند (چنانچه در پاورقى ملاحظه فرمودید). حال مى‏خواهیم بدانیم که عایشه چه مى‏کرد:

زهرى از عروه و او از عایشه روایت مى‏کند که گفت: نماز مسافر شکسته و غیر مسافر تمام است. بعد زهرى مى‏گوید که من از عروه پرسیدم پس چرا عایشه خود در سفر نماز را تمام مى‏خواند؟ پاسخ داد که او همچون عثمان تأویل کرده (و اجتهاد نموده) است(۳).

ما در مبحث «خلفا در صحاح» درباره تمام خواندن عثمان و آنچه که مربوط به او بود گفتیم و لذا تکرار آن را لازم ندیدیم. آیا عایشه به پیروى از عثمان بر خلاف سنت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عمل نمود؟ آیا پیروى از سنت آن حضرت لازم است یا پیروى از سنت عثمان؟ (گر چه باید نام آن را بدعت گذاشت نه سنت).

عایشه کسى نبود که از عثمان پیروى کند. او یکى از مخالفین سرسخت عثمان بود و از عوامل مؤثر در تحریک مردم به مخالفت با او بود. لذا باید گفت که او به رأى خود عمل نموده و با علم و عمد، سنت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را زیر پا گذاشت.


(۱) الفقه على المذاهب الأربعه. (۲) روایات مربوط به لزوم قصر نماز در سفر را ـ که تعداد آن نیز زیاد است ـ در کتابهاى زیر بجوئید:

الف – صحیح بخارى، ج ۲، ص ۵۳ به بعد، کتاب الجمعه، باب ما جاء فی التقصیر، و چند باب بعد.

ب – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۷۸ به بعد، کتاب صلاه المسافرین و قصرها، باب أوّل.

ج – سنن ترمذی، ج ۲، ص ۴۲۸ به بعد، ابواب السفر، ح ۵۴۴ به بعد (در طى چند باب).

د – سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۳۳۸ به بعد، کتاب اقامه الصلاه والسنه فیها، باب ۷۳، ح ۶۸ – ۱۰۶۳٫

ه – سنن أبی داود، ابتداى جلد دوم، ح ۱۲۰۲ – ۱۱۹۸٫ (در ضمن دو باب).

و – سنن نسائى، ج ۳، ص ۱۱۶ به بعد، کتاب تقصیر الصلاه فی السفر، ح ۱۴۲۹ به بعد (طى چند باب) خلاصه ترجمه روایات متن چنین است که نمازهاى چهار رکعتى در سفر دو رکعتى خوانده مى‏شود.

(۳) الف – صحیح بخارى، ج ۲، ص ۵۵، کتاب الجمعه، باب ما جاء فی التقصیر، باب یقصر اذا خرج من موضعه.

ب – صحیح مسلم، همان، ح ۳٫

ج – سنن ترمذی، ج ۲، ص ۴۳۰، ابواب السفر، باب ۳۹، ح ۵۴۴٫

 

«… فقلت لعروه: ما بال عایشه تتم فی السفر؟ قال: إنها تأولت کما تأول عثمان».

(۴۷)


 

قسمت هیجدهم – صلاه الضحى  

یکى از نمازهائى که اهل سنت آن را مستحب مى‏دانند نماز ضحى است. «ضحى» زمان بعد از طلوع آفتاب تا قبل از ظهر را گویند. اینان مى‏گویند: مستحب است در این زمان دو رکعت یا بیشتر و تا ۸ رکعت نماز خوانده شود. در صحاح اهل سنت روایاتى نیز وارد شده که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گاهى آن را مى‏خواندند.

ما در این قسمت از نوشتارمان نمى‏خواهیم وارد این بحث شویم که آیا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نماز ضحى را مى‏خواندند یا نه، و آیا این عمل استحباب دارد یا نه؛ بلکه مى‏خواهیم از یکى از روایات عایشه چنین استفاده کنیم که او پیرو سنت پیامبر نبود. به این روایت توجه کنید:

«عن عایشه قالت: ما رأیت رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم سبح سبحه الضحى وإنى لاسبحها»(۱).

عایشه مى‏گوید: من ندیدم رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نماز ضحى بخواند و من مى‏خوانم (!).

سؤال ما این است که گفتار عایشه چه معنایى جز بدعت گذارى دارد؟ مگر معناى بدعت جز این است که انسان مثلا عبادتى انجام دهد که در سنت، اثرى از آن نباشد؟ مگر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نمى‏توانست به صورتى ـ با گفتار یا عمل ـ آن را بفهماند؟ پس اگر آن حضرت عبادتى را تشریع نکرد و مسلمانى آن را انجام دهد، این همان بدعت است که شکى در حرمت آن نیست. در صحیحین آمده است که وقتى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دستور دعائى به براء بن عازب مى‏دهد و در ضمن آن مى‏فرماید که بگو: «… وبنبیک الذى أرسلت…» و براء که آن را تکرار کرده و مى‏گوید: «… وبرسولک الذى أرسلت…» حضرتش مى‏فرماید: «لا، ونبیک الذى أرسلت»(۲) یعنى آنچه که پیامبر مى‏فرماید و اصولا سنت آن بزرگوار، آنقدر دقیق است که ما حق نداریم کلمه «نبى» را تبدیل به «رسول» بکنیم با آنکه در معنى تقریبا یکى است. آنگاه چگونه مى‏توانیم عبادتى را که آن حضرت انجام نداده از پیش خود انجام دهیم؟ حال ببینیم عایشه براى این عمل خود چه توجیهى مى‏نماید:

در ادامه آنچه که از او درباره نماز ضحى نخواندن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده آمده است که عایشه خود چنین مى‏گوید:

«… وإن کان رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم لیدع العمل وهو یحب أن یعمل به خشیه أن یعمل به الناس فیفرض علیهم»(۳).

او بعد از آنکه مى‏گوید که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نماز ضحى را نخواند ولى من مى‏خوانم، مى‏افزاید: رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گاهى عملى را انجام نمى‏داد ولى دوست داشت انجام دهد از ترس آنکه نکند مردم هم آن را انجام دهند و بر آنها واجب شود.

کدام عاقل مى‏تواند این استدلال را بپذیرد؟ اولا از کجا مى‏گویید که نماز ضحى از جمله آن اعمال است؟ و ثانیا مگر اینهمه اعمال مستحبى که از آن حضرت نقل شده -چه آنچه را که خود انجام مى‏داد، مانند نوافل یومیه، و چه به


(۱) الف – صحیح بخارى، ج ۲، ص ۷۳، کتاب الجمعه، باب من لم یصل الضحى و… .ب – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۹۷، کتاب صلاه المسافرین وقصرها، باب ۱۳، ح ۷۷٫

ج – سنن أبی داود، ج ۲، ص ۲۸، کتاب الصلاه، باب صلاه الضحى، ح ۱۲۹۳٫

(۲) الف ـ صحیح بخارى، ج ۱، ص ۷۱، کتاب الوضوء، باب فضل من بات على الوضوء، و ج ۸ ص ۵ – ۸۴، کتاب الدعوات، باب إذا بات طاهرا.

ب – صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲ – ۲۰۸۱، کتاب الذکر والدعا و…، باب ۱۷، ح ۵۶٫

(۳) الف – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۹۷، کتاب صلاه المسافرین وقصرها، باب ۱۳، ح ۷۷٫

ب – سنن أبی داود، ج ۲، ص ۲۸، کتاب الصلاه، باب صلاه الضحى، ح ۱۲۹۳٫

(۴۸)


آن دستور مى‏داد، مانند بعض دعاها- بر مردم واجب شد؟ بنابراین باید گفت: این هم توجیهى براى مخالفت با سنت است.

نظر دهيد