فضائل و مقامات فاطمه سلام الله علیها

فضائل و مقامات فاطمه سلام الله علیها

فضائل و مقامات فاطمه سلام الله علیها

مقدمه اى درباره فضایل ده گانه

در برابر فضائل عظیم اهل بیت‏ علیهم السلام و مقامات فوق العاده آن‏ ها در درگاه خداوند، همیشه این دغدغه خاطر براى بعضى از افراد که در متن مسائل نیستند وجود دارد که نکند این همه فضائل نتیجه خوش بینى فوق العاده دوستان، و برداشت هاى علاقمندان و عاشقان این مکتب باشد.

آن‏ ها چون به اهل بیت‏ علیهم السلام عشق مى‏ ورزند، و همه چیز را از همین دریچه مى‏ بینند، هر کسى هر فضیلتى را بگوید یا احتمال دهد به آن مؤمن مى‏ شوند، خواه سند معتبرى داشته باشد یا نه، و از قدیم گفته‏اند: اگر بر دیده مجنون نشینى‏ × به غیر از خوبى لیلى نبینى!

این جاست که براى رفع هر گونه سوءظن از این دور افتادگان، و اطمینان خاطر بیشتر دوستان و نزدیکان، به منابع دیگران مراجعه مى‏ کنیم، و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را در آئینه افکار و کتاب ها و نوشته‏ هاى معروف و مشهور و دست اول آن‏ ها مشاهده مى‏ کنیم.

و از آن جا که قبلا فضائل بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها را در بخش «زندگى فاطمه» مورد بررسى قرار داده‏ایم، هدف ما در این بخش «بررسى مقامات معنوى بزرگ بانوى اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر گرامى پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله در (کتب معروف اهل سنت) است» و قبل از ورود در اصل بحث ذکر «چند نکته» را لازم مى‏ دانیم:

  • ۱- جالب این که تقریبا تمام فضائل و مناقب و مقاماتى که در کتب شیعه درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده در کتب معروف اهل سنت نیز آمده است، و این راستى عجیب است، زیرا کمتر چیزى مى‏ توان یافت که در منابع معتبر شیعه باشد و در کتب آن‏ ها نیامده باشد.
  • ۲- در تمام این بخش از کتاب که به دست شما است حتى یک روایت از منابع شیعه نقل نشده، و در میان اهل سنت نیز به سراغ کتاب هائى رفته‏ایم که از معروفترین و مهمترین کتب حدیث و تاریخ و تفسیر آن‏ ها است.
  • ۳- از مسائلى که انسان را سخت در تعجب فرو مى‏ برد، این که مى‏ دانیم بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله طوفان عجیبى در جامعه اسلامى بر سر مسأله خلافت در گرفت، طوفانى که نتیجه آن تغییر محور خلافت از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله به سوى افراد دیگرى برد، آن‏ ها که از سوى خدا به عنوان جانشینى پیامبر صلی الله علیه و آله معرفى شده بودند کنار زده شدند، و دیگران جاى آن‏ ها را گرفتند.

منزوى شدن اهل بیت‏ علیهم السلام سبب شد که مقامات حاکم آن چه از فضائل و مناقب در شأن آن‏ ها بود، و طبعا شایستگى و اولویت آن‏ ها را براى مسأله خلافت اثبات مى ‏کرد، سانسور کنند.

زیرا ذکر این مناقب و فضائل براى همه سؤال انگیز بود که اگر آن‏ ها داراى چنین مقاماتى بوده‏اند پس چرا دیگران پیشى گرفته‏اند؟! چرا ما کسانى را که خدا و پیامبرش مقدم داشته‏اند، مقدم نداریم. آخر چرا مردم مسلمان از این فیض بزرگ محروم بمانند؟! چرا… و چرا؟! ولذا سانسور کردن این فضائل جزئى از حرکت سیاسى آن‏ ها بود.

و این مسأله در زمان حکومت «بنى امیه» و «بنى عباس» بسیار اوج گرفت، تا آن جا که تیغ هاى سانسور، نه مخفیانه و مرموز، که آشکارا، و برملا به کار افتاد، و نه فقط به محو فضائل اهل بیت: کوشیدند که براى اثبات فضیلت دیگران به جعل و نشر أکاذیب نیز پرداختند، حتى بعضى از صحابه (یا شبه صحابه) را براى این کار خریدند، و بهاى سنگینى براى آن پرداختند.

تا آن جا که درباره بعضى از آن‏ ها مانند «سمره بن جندب» چنین مى‏ خوانیم که معاویه یک صد هزار درهم به او داد که این دروغ بزرگ را جعل کند که آیه: «و من الناس من یعجبک قوله فی الحیاه الدنیا و یشهد اللّه على ما فی قلبه و هو الدّالخصام» / «بعضى از مردم کسانى هستند که گفتار آن‏ ها در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى‏ شود و خداوند بر آن چه آن‏ ها در دل دارند گوا است، در حالى که آن‏ ها سخت‏ ترین دشمنانند».(بقره/۲۰۴)

درباره «على بن ابی طالب علیه السلام» نازل شده! و آیه و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤوف بالعباد»: «و بعضى از مردم خود را در برابر خشنودى خداوند فدا مى‏ کنند، و خدا نسبت به بندگانش مهربان است».(بقره/۲۰۷)

درباره «ابن ملجم» نازل شده است! ولى او به این مبلغ راضى نشد، و معاویه هم چنان بر آن افزود تا «چهارصد هزار درهم» شد و قبول کرد!!!

به این ترتیب گفتن فضائل اهل بیت‏ علیهم السلام در منابر و مجالس ممنوع شناخته شد، و نظام حاکم ذکر آن‏ ها را یک جرم بزرگ سیاسى محسوب مى‏ کرد، و هر کس برخلاف نظر آن‏ ها در این راه گام برمى داشت مغضوب مى‏ گشت، یا به سیاه چال زندانش مى‏ افکندند، یا زبانش را از کامش بیرون مى‏ کشیدند، و یا بر چوبه دار آویزانش مى‏ ساختند.

تا آن جا که وقتى معاویه به مدین آمد صریحا «ابن عباس» صحابى و مفسر معروف را که در میان جامعه اسلامى موقعیت خاصى داشت از ذکر فضائل امیرمؤمنان على‏ علیه السلام بر حذر داشت.

ابن عباس گفت: تو مانع قرائت قرآن مى‏ شوى؟ (یعنى من آیاتى را مى‏ خوانم که در شأن على‏ علیه السلام وارد شده است) گفت: قرآن بخوان ولى آن را تفسیر مکن!

در چنین شرائطى مخصوصا با توجه به این که «وسائل ارتباط جمعى» در آن زمان تقریبا منحصر به همین منابر و خطبه‏هاى نماز جمعه بود مى ‏بایست همه این فضائل محو شده باشد.

ولى عجیب این است که فضائل و مناقب و مقامات اهل بیت‏ علیهم السلام در چنان جو خفقان بارى نه تنها از بین نرفت، بلکه کتاب هاى دوست و دشمن را پر کرد، و از همه شگفت آور این که در میان اسناد و مدارک این فضائل به اعترافات صریحى در این زمینه، از افرادى همچون «معاویه» و «عمروعاص» و یا بعضى از خلفاى پیشین، برخورد مى‏ کنیم که در صفحات تاریخى که به دست مورخان خود آن‏ ها نگاشته شده، ثبت است! و این نیست مگر مشیت و اراده الهى و یک اعجاز بزرگ از اهل بیت عصمت علیهم السلام.

  • ۴- محو کنندگان فضائل اهل بیت‏ علیهم السلام به قدرى در این راه تعصب به خرج داده‏اند که نه فقط شخص امیرمؤمنان على‏ علیه السلام و فرزندانش در لیست سیاه آن سیاه دلان قرار مى‏ گرفت، و تا آن جا که مى‏ توانستند در متزلزل ساختن موقعیت اجتماعى آن‏ ها کوشش کردند، بلکه هر کسى به نوعى با آن‏ ها ارتباط داشت نیز از این حملات کینه توزان مصون و محفوظ نماند.

چرا گروهى این همه اصرار دارند که على رغم آن همه شواهد تاریخى و آثارى که از ایمان ابوطالب عمو حامى پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله در دست است بگویند او کافر و مشرک از دنیا رفته؟! و نزول آیه شریفه «و هم ینهون عنه و ینئون عنه» (آن‏ ها دیگران را از او باز می دارند و خود از او دورى مى‏ کنند) را درباره ابوطالب بدانند؟

جز این که او پدر بزرگوار امیرمؤمنان على‏ علیه السلام بود. چرا اصرار دارند «ابوذر غفارى» آن مرد بزرگ و شجاع را «اشتراکى مذهبى» معرفى کنند، و در کتاب هاى خود او را به داشتن عقائد اشتراکى متهم سازند؟! جز این که او از یاران خاص على‏ علیه السلام و از معترضان به خلیفه سوم در مورد حیف و میل بیت المال بود. و امثال این چراها بسیار است!

آیا با این حال، وجود آن همه مناقب و فضائل در کتب مخالفان عجیب به نظر نمى رسد؟ و عبور احادیث فضائل اهل بیت‏ علیهم السلام از کانال زمان و محیطى که نهادن نام على بر فرزند جرمى نابخشودنى محسوب مى ‏شد معجزه نیست؟!

  • ۵- شگفت انگیزتر این که حذف سانسور فضائل اهل بیت‏ علیهم السلام منحصر به قرون نخستین اسلام، و عصر خلفاى بنى امیه و بنى عباس نبود، در عصر حاضر که به اصطلاح «عصر تحقیق و بررسى دقیق مسائل تاریخى» است، و معمولا کتاب هاى اسلامى چاپ و در کشورها و بلاد مختلف منتشر مى‏ گردد، و هر گونه تغییر و تحریف و سانسور مطالب موجب رسوائى بزرگى است، باز جمعى از «محققان متعصب»! (اگر تحقیق با تعصب قابل جمع باشد) دست از گرایش هاى اموى و عباسى برنداشته، و هنوز هم به سانسور و تغییر و تحریف مشغولند که مرحوم «علامه امینى» آن مرد محقق و متتبع بزرگ اسلام نمونه هائى از آن را در «الغدیر جلد ۲» آورده است که مثلا چگونه «طبرى» مورخ معروف در تاریخ خود مطلبى را که مربوط به داستان یوم الدار و آیه شریفه «وانذر عشیرتک الاقربین» و اعلام آمادگى از سوى على‏ علیه السلام براى یارى پیامبر صلی الله علیه و آله و اعلام وصى و وزیر بودن او از سوى پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله آمده است تحریف کرده، و از آن بدتر تحریف «محمد حسین هیکل» است که در تاریخ خود در یک چاپ حدیث را نقل کرده و در چاپ دیگر قسمت مهمى را به کلى ساقط کرده است!

اکنون با توجه به آن چه در بالا گفتیم سرى به منابع معروف و مشهور اهل سنت مى‏ زنیم، و مقامات و مناقب بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها را از دیدگاه احادیث آن‏ ها مورد بررسى قرار مى‏ دهیم، و همان گونه که گفتیم بناى ما بر این است که در این کتاب حتى یک حدیث از منابع و طریق شیعه (هر چند بسیار معتبر و دست اول، باشد) نقل نکنیم، و میدان سخن را تنها براى احادیث دیگران باز بگذاریم، تا روشن شود مقامات این بانو چنان روشن است که حتى پرده پوشان نتوانسته‏اند پرده بر آن بیفکنند.

در این نوشتار عمدتاً به سراغ ده مبحث مى‏ رویم که محورهاى اصلى مطلب را تشکیل مى‏ دهد:

  • ۱- او برترین بانوى جهان بود.
  • ۲- او بانوى بهشتى بود.
  • ۳- او محبوب پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله و پاره تن او بود.
  • ۴- او مقرب درگاه خدا بود، رضاى او رضاى خدا و خشم او خشم خدا بود.
  • ۵- او ایثار و فداکارى عجیبى داشت.
  • ۶- مقام علمى فاطمه‏ سلام الله علیها.
  • ۷- کرامات بانوى اسلام‏ سلام الله علیها.
  • ۸- نخستین کسى که وارد بهشت مى‏ شود او است.
  • ۹- نام هاى پر معنى فاطمه‏ سلام الله علیها.
  • ۱۰- هدیه پیامبر صلی الله علیه و آله به دخترش زهرا سلام الله علیها.

برترین بانوى جهان‏

ارزش انسان ها مسلماً یکسان نیست، بعضى از مقرب ترین فرشتگان الهى برترند، و بعضى از درنده‏ترین حیوانات پائین‏ تر، و آن چه به این انسان ارزش مى‏ دهد بر اساس معرفى قرآن و اسلام همان «علم و ایمان و تقوى و ملکات فاضله انسانى» است.

با توجه به این معیارها بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها برترین زنان جهان – در لسان پیامبر صلی الله علیه و آله – معرفى شده است.

در روایات فراوانى که در منابع معروف اهل سنت آمده تصریح شده است که فاطمه زهرا سلام الله علیها افضل زنان جهان بود، آن سخنى است که پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله آن را به تعبیرات مختلف بیان فرموده است:

۱- در یک جا مى‏ فرماید: «ان افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت خویلد و فاطمه بن محمد صلی الله علیه و آله و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم». / «برترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و مریم دختر عمران، و آسیه (همسر فرعون) دختر مزاحم است».

۲- در حدیث دیگرى مى‏ خوانیم پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله در بیمارى وفاتش هنگامى که بی تابى فاطمه را مشاهده کرد، فرمود: «یا فاطمه الاترضین ان تکونى سیده نساء العالمین، و سیده نساء هذه الامه، و سیده نساء المؤمنین؟» / «اى فاطمه! آیا راضى نیستى که تو برترین بانوى زنان جهان، و بانوى زنان این امت، و بانوى زنان باایمان باشى؟ در این جا افضلیت براى فاطمه‏ سلام الله علیها به صورتى مطلق ذکر شده و نام هیچ کس در کنار او مطرح نگردیده است.

۳- در حدیث دیگرى نیز از همان حضرت‏ صلی الله علیه و آله این معنى به صورت مطلق آمده است، در آن هنگام که فاطمه بیمار شده بود و پیامبر صلی الله علیه و آله این سخن را به جمعى از اصحاب گفت، آن‏ ها پیشنهاد کردند که از بانوى اسلام‏ سلام الله علیها عیادت کنند.

پیامبر برخاست و با جمعى از یاران به سوى خانه فاطمه‏ سلام الله علیها آمد، نخست از بیرون خانه صدا زد که دخترم خودت را بپوشان، چون جمعى از یاران به عیادت تو مى‏ آیند، و از آن جا لباس دخترش فاطمه‏ سلام الله علیها کافى نبود عباى خود را از پشت در به او داد!

پیامبر صلی الله علیه و آله و یاران وارد شدند، و بعد از عیادت از خانه بیرون آمدند و رو به یکدیگر کرده و از بیمارى فاطمه‏ سلام الله علیها اظهار تأسف مى‏ کردند، پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله رو به آن‏ ها کرد و فرمود: «اما انّها سیده النساء یوم القیامه» / بدانید او بانوى تمام زنان در قیامت است.

۴- در تعبیر دیگرى که در «صحیح بخارى» معروفترین منبع حدیث اهل سنت – آمده از قول «عایشه» مى‏ خوانیم: روزى فاطمه سلام اللّه علیها نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد، راه رفتنش درست مانند راه رفتن او بود، پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله فرمود: خوش آمدى دخترم!

سپس او را طرف راست و یا چپ خود نشاند، بعد رازى در گوش او گفت، و به دنبال آن فاطمه گریان شد. من (عایشه) گفتم چرا گریه مى‏ کنى؟ بار دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله راز دیگرى به او گفت، فاطمه‏ سلام الله علیها خندان شد. گفتم: من تا امروز شادى که این چنین با غم نزدیک باشد ندیده بودم، و از علت آن سؤال کردم.

فاطمه‏ سلام الله علیها گفت: من سرّ رسول خدا را فاش نمى کنم، و این مطلب ادامه داشت تا پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، آن گاه سؤال کردم، گفت: مرتبه اول پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه مى‏ داشت، امسال دوبار عرضه داشت، و من فکر مى‏ کنم فقط به این دلیل است که اجل من نزدیک شده، و تو اولین کسى خواهى بود که به من ملحق مى‏ شوى من هنگامى که این سخن را شنیدم گریه کردم.

سپس فرمود: ام ترضین ان تکونى سیده نساء اهل الجنه و نساء المؤمنین؟! / «آیا تو راضى نمى شوى که بانوى زنان اهل بهشت یا زنان با ایمان باشى»؟ هنگامى این سخن را شنیدم شاد و خندان شدم.

از بررسى مجموع این احادیث به خوبى روشن مى‏ شود که اگر در یک جا فاطمه سلام الله علیها یکى از چهار زن بزرگ جهان معرفى شده، هیچ منافاتى با این معنى ندارد که او از میان آن چهار زن برترین آن‏ ها است. شاهد این سخن علاوه بر آن چه از لابلاى احادیث گذشته استفاده مى‏ شد حدیث زیر است:

۵- در کتاب «ذخائر العقبى» از ابن عباس از پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله چنین نقل شده است: «اربع نسوه سیدات سادات عالمهن: مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و افضلهن عالما فاطمه سلام الله علیها» / «چهار زن بانوى بانوان جهان خود بودند، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و از همه آن‏ ها برتر فاطمه سلام الله علیها بود».

تعبیر به «افضلیت» مسایل زیادى را در بردارد، و بیانگر مقام علمى و تقوى و ایثار و فداکارى و سایر ملکات فاضله است.

قرآن صریحا مى‏ گوید: مریم با فرشتگان سخن مى‏ گفت و آن‏ ها نیز با او سخن مى‏ گفتند (آل عمران / ۴۲و۴۳ و آیات آغاز سوره مریم). و نیز مى‏ گوید: براى مریم غذاى بهشتى در کنار محرابش حاضر مى‏ شد (آل عمران آیه ۳۷). و نیز مى‏ گوید: مریم «صدیقه» بود (مائده/۷۵).

و مقامات دیگرى براى او، و زنان بزرگى مانند آسیه بیان مى‏ کند، پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله نیز مقامات بزرگى براى خدیجه بیان فرموده. روایات فوق یعنى روایات افضلیت فاطمه‏ سلام الله علیها همه این افتخارات و افزون بر آن را براى بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها اثبات مى‏ کند.

بانوى بهشتى‏

نخستین سنگ بناى وجود انسان «نطفه» او است، چرا که به هر حال نطفه است که قسمت مهمى از ارزش هاى وجودى انسان را در بر مى‏ دارد، و به همین دلیل در روایات اسلامى دستورهاى زیادى وارد شده که این سنگ زیر بنا درست نهاده شود.

هنگامى که به تاریخ زندگى بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها مراجعه مى‏ کنیم مى‏ بینیم او در این زمینه یک وضع استثنائى دارد که در تاریخ شخصیت هاى بزرگ جهان اعم از مرد و زن بى نظیر است. بهتر است این سخن را از زبان پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله بشنویم:

۶- ابن عباس مى ‏گوید: پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله زیاد فاطمه را مى‏ بوسید، روزى عایشه عرض کرد شما زیاد فاطمه را مى‏ بوسید؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: (این دلیلى دارد) در شب معراج هنگامى که جبرئیل مرا وارد بهشت کرد، از تمام میوه‏هاى بهشتى به من داد، و از عصاره آن‏ ها نطفه فاطمه در رحم خدیجه منعقد شد.

«فاذا اشتقت لتلک الثمار قبلت فاطمه، فاصبت من رائحتها جمیع تلک الثمار التى اکلتها» / «هنگامى که مشتاق آن میوه‏هاى بهشتى مى‏ شوم، فاطمه را مى‏ بوسم، و از بوى او بوى تمام میوه‏ها را که در آن شب خوردم استشمام مى ‏کنم»!!!

۷- این در حالى است که در بعضى از روایات تعبیر به خصوص «سیب» بهشتى شده، چنان که در همان کتاب «ذخائر العقبى» در حدیثى از گروهى از اصحاب نقل شده که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل سیبى از بهشت براى من آورد و خوردم و نطفه فاطمه از آن منعقد شد».

۸- در حدیث دیگرى این میوه «سفر جل» یعنى «به» معرفى شده است، چنان که در «مستدرک الصحیحین» از «سعد بن مالک» از پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله این معنى آمده است.

۹- باز در حدیث دیگرى این میوه بهشتى به عنوان یک میوه ناشناخته براى ما مردم دنیا، اما میوه‏هاى بسیار زیبا و خوشبو و جذاب، معرفى شده، چنان که دانشمند معروف «سیوطى» در کتاب «درالمنثور» از پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله نقل مى ‏کند: لما اسرى بى الى السمأ ادخلت الجنه فوقفت على شجره من اشجار الجنه لم ارفى الجنه احسن منها و لا ابیض و رقا و لا اطیب ثمره، فتناولت ثمره من ثمرتها، فاکلتها فصارت نطفه فى صلبى، فلما هبطت الى الارض واقعت خدیجه، فحملت بفاطمه، فاذا انا اشتقت الى ریح الجنه شممت ریح فاطمه: «در شب معراج مرا وارد بهشت کردند، و در برابر درختى از درختان بهشتى ایستادم که در تمام بهشت از آن زیباتر و برگ هائى از برگ هاى آن سفیدتر، و میوه‏اى از میوه آن خوش بوتر ندیدم، یکى از میوه‏هاى آن را برگرفتم، و تناول کردم، و نطفه‏اى در صلب من تشکیل شد و بعد از آن که به زمین هبوط کردم و با خدیجه هم بستر شده نطفه فاطمه‏ سلام الله علیها منعقد شد، لذا هنگامى که اشتیاق بوى بهشت پیدا مى‏ کنم بوى فاطمه را استشمام مى‏ کنم».

در واقع همان حدیث اول، مجموع این احادیث را تفسیر مى‏ کند، چرا که بر طبق آن، پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله از تمام میوه‏هاى بهشتى تناول کرده، و نطفه فاطمه از عصاره همه آن‏ ها تشکیل شده است، از این گذشته عالم بهشت با جهانى که ما در آن زندگى مى‏ کنیم به قدرى تفاوت و فاصله دارد که الفاظ ما قادر بر بیان حقایق آن نیست، و آن چه مى‏ گوئیم اشارات مختصرى به آن‏ ها است.

به هر حال یک بانوى بهشتى که داراى خلق و خوى بهشتى است، باید نطفه او را عصاره میوه‏هاى بهشتى تشکیل دهد، و این امتیازى است که این بانو بر همه زنان جهان دارد. او یک زن بهشتى بود، خلق و خویش بهشتى، قلب و جانش بهشتى، رنگ و رویش بهشتى، گفتار و سخنانش بهشتى، خلاصه سر تا پا بهشت بود.

آیا در تمام تاریخ بشر کسى را مى‏ توان یافت که چنین سند افتخارى که در این روایات آمده در تاریخچه زندگانیش ثبت شده باشد؟

فاطمه محبوب‏ ترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله

محبت و عشق، قوى‏ ترین جاذبه در میان دو موجود است. در قانون معروف جاذبه که بر عالم ماده حکومت مى‏ کند مى‏ خوانیم: «هر قد جرم اجسام زیادتر، و فاصله آن‏ ها کمتر باشد جاذبه آن‏ ها بیشتر است».

این قانون در جهان معنى و محبت هاى الهى نیز حاکم مى‏ باشد، هر قدر شخصیت ها والاتر و فاصله‏ها کمتر باشد این محبت و عشق قوی تر مى‏ گردد!

با این تفاوت که در جهان ماده گاهى اختلاف و تضاد باعث جاذبه است (مانند جاذبه دو الکتریسیته مثبت و منفى) در حالى که در جهان ارواح هر قدر سنخیت و شباهت بیشتر باشد این جاذبه نیرومندتر است، و تضاد باعث دورى است.

با توجه به این مقدمه کوتاه به سراغ احادیث مى‏ رویم، ببینیم پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله تا چه حد به دخترش فاطمه‏ سلام الله علیها اظهار علاقه مى‏ کرد و او را دوست مى‏ داشت؟

۱۰- در حدیثى از زبان «عایشه» مى‏ خوانیم که مى‏ گوید: «ما رأیت احدا اشبه کلاما و حدیثا من فاطمه برسول اللّه‏ صلی الله علیه و آله و کانت اذا خلت علیه رحب بها، و قام الیها، فاخذ بیدها فقبّلها، و اجلسها فى مجلسه».

«من هیچ کس را در سخن گفتن از فاطمه شبیه‏تر به رسول خدا صلی الله علیه و آله ندیدم، هنگامى که وارد بر پدر مى‏ شد به او خوش آمد مى‏ گفت، و در برابر دخترش فاطمه بر مى‏ خاست دست او را مى‏ گرفت و مى‏ بوسید، و او را جاى خود مى‏ نشاند».

۱۱- در حدیث دیگرى آمده است که گیسوان او را مى‏ بوسید. (کان کثیراً ما یقبل عرف فاطمه)

۱۲- در حدیث دیگرى مى‏ خوانیم: در بسیارى از اوقات دهانش را مى‏ بوسید. (کان کثیرا ما یقبلها فى فمها)

۱۳- خلاصه آن قدر اظهار محبت به دخترش فاطمه مى‏ کرد که گویا «عایشه» نارحت شد، و گفت: اى رسول خدا صلی الله علیه و آله چرا وقتى فاطمه مى‏ آید این قدر او را مى‏ بوسى، و زبان خود را در دهان او مى‏ گذارى، گوئى مى‏ خواهى عسل به او بخورانى؟!

فرمود: بله، عایشه. هنگامى که مرا به معراج بردند… سپس داستان میوه بهشتى را نقل فرمود.

۱۴- هر زمان پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله به سفر مى‏ رفت آخرین کسى را که خداحافظى مى‏ کرد دخترش فاطمه‏ سلام الله علیها بود و هنگامى که از سفر باز مى ‏گشت نخستین کسى را که دیدار مى‏ کرد زهرا سلام اللّه علیها بود چنان که در «صحیح ابى داود» آمده است: «کان رسول الله‏ صلی الله علیه و آله اذا سافر کان آخر عهده بانسان من اهله فاطمه علیهاالسلام و اول من یدخل علیه اذا قدم فاطمه علیهاالسلام».

این حدیث را «احمد بن حنبل» در مسند خود نیز آورده است. ولى مى‏ دانیم محبت و مهربانى واقعى همیشه طرفینى است که یک سر مهربانى هم درد سر است، و هم کم عمق و کم ارزش، و همان گونه که گفتیم محبت و عشق حقیقى نشانه سنخیت است، و هنگامى که سنخیت برقرار شود جاذبه از دو طرف خواهد بود.

لذا همان گونه که در روایات اسلامى شدت علاقه پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله به فاطمه زهرا سلام الله علیها منعکس است، شدت علاقه فاطمه زهرا سلام الله علیها به آن حضرت‏ صلی الله علیه و آله نیز به وضوح دیده مى‏ شود، گواه این سخن احادیث زیر است.

۱۵- در صحیح «مسلم» مى‏ خوانیم: هنگامى که پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه بود، یک روز در کنار خانه کعبه مشغول نماز بود، ابوجهل و گروهى از یارانش در گوشه‏اى نشسته بودند در حالى که‏ در روز قبل شترى در آن جا ذبح شده بود.

ابوجهل گفت: کدامیک از شما حاضر است برود و بچه دان آلوده این شتر را بردارد و هنگامى که «محمد» در سجده است پشت شانه هایش بگذارد؟!

شقى ‏ترین آن‏ ها از جا برخاست، و آن را گرفت، و هنگامى که پیغمبر صلی الله علیه و آله سجده کرد پشت شانه‏هاى او افکند، و آن‏ ها از مشاهده این منظره بسیار خندیدند…!

کسى این ماجرا را به فاطمه‏ سلام الله علیها خبر داد، و او در حالى که دختر خردسالى بود آمد و آن را از شانه پدر برداشت و به کنارى افکند، رو به ابوجهل و یارانش کرد و به آن‏ ها بدگوئى کرد و ملامت و سرزنش نمود.

هنگامى که پیغمبر صلی الله علیه و آله نماز را پایان داد آن‏ ها را نفرین فرمود ولى آن‏ ها باز هم خندیدند، پیامبر مخصوصا «ابوجهل» و «عتبه» و «شیبه» و «ولید» و «امیه» و «عقبه» را به نام مورد نفرین قرار دارد (و همه آن‏ ها در روز جنگ بدر به هلاکت رسیدند).

آرى فاطمه زهرا سلام الله علیها از همان کودکى مجموعه‏اى از «محبت» و «شجاعت» بود و در دفاع از پدر در همه حال آماده بود.

۱۶- و نیز در همان کتاب ماجراى «غزوه احد» آمده است: «هنگامى که پیشانى پیامبر صلی الله علیه و آله و دندان هاى پیشین او شکست فاطمه سلام اللّه علیها به میدان احد آمد خون را از صورت مبارک پدر شست، على علیه السلام با سپر آب مى‏ آورد و فاطمه صورت پدر را شستشو مى‏ داد، ولى خون پیوسته فزون تر مى‏ شد، ناچار قطعه حصیرى را سوزاند و خاکستر آن را روى زخم قرار داد و خون ایستاد.

۱۷- «ابونعیم اصفهانى» در «حلیه الاولیاء» نقل مى‏ کند که پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله از یکى از غزوات باز مى‏ گشت، به مسجد آمد و دو رکعت نماز خواند، و همیشه دوست داشت چنین برنامه‏اى را عمل کند، سپس به خانه فاطمه‏ سلام الله علیها آمد، و قبل از دیدار با همسرانش با او دیدار کرد، فاطمه‏ سلام الله علیها به استقبال پدر شتافت، و پیوسته صورت و چشم هاى پدر را مى‏ بوسید، و گریه مى‏ کرد.

پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: چرا گریه مى‏ کنى؟ عرض کرد: مى‏ بینم رنگ و رویت دگرگون شده! فرمود: اى فاطمه (غم مخور) خداوند پدرت را به کارى مبعوث کرده که هیچ خانه‏اى و خیمه‏ اى در روى زمین باقى نخواهد ماند مگر این که عزت (اسلام) یا ذلت (شکست و خوارى) در آن وارد خواهد شد، و این دعوت تا آن جا که تاریکى شب پیش مى‏ رود پیش خواهد رفت (و سیاهی ها را در هم خواهد شکست، و با وجود آن تحمل مشکلات آسان است).

۱۸- در ماجراى جنگ خندق نیز آمده است: «هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله مشغول حفر خندق بود فاطمه‏ سلام الله علیها قطعه نانى براى پیامبر صلی الله علیه و آله آورد، و مى‏ خواست در دهان پیغمبر بگذارد».

پیامبر فرمود: فاطمه جانم این چیست؟ عرض کرد: قرص نانى براى فرزندان پختم این قطعه را براى شما آوردم. فرمود: دخترم! بدان این اولین طعامى است که بعد از سه روز به پدرت مى ‏رسد. چه جاذبه نیرومندى این پدر و فرزند را به هم پیوند مى‏ داد؟

جاذبه‏اى که در اعماق جان شان ریشه دوانده، محبتى که از تمام وجودشان سرچشمه گرفته، و عشق و علاقه‏اى که روح پاک آن دو را در ملکوت اعلى با هم متحد ساخته است. و چه افتخارى براى فاطمه زهرا سلام الله علیها از این برتر؟ افتخار و فضیلتى که درباره هیچ کس در تاریخ اسلام جز على بن ابی طالب علیه السلام دیده نمى شود.

مقام قرب فاطمه علیهاالسلام در پیشگاه خدا

مى‏ دانیم بالاترین قرب «فنا» است.

«فنا» به معنى فراموش کردن همه چیز، و همه کس، و حتى فراموش کردن خویشتن در برابر خداوند. یعنى انسان به مرحله‏اى برسد که جهان هستى را جز سرایى نبیند، و عالم آفرینش را جز سایه‏اى کم رنگ مشاهده نکند. همه جا خدا را ببیند، و همه جا در جستجوى او باشد. خویشتن را پروانه وار در آتش شمع وجود او بسوزاند، و هستى خویش را در هستى او محو و نابود ببیند. یکى از آثار رسیدن به این مقام «تسلیم مطلق» در برابر اراده او است، آن چه او مى‏ خواهد، بخواهد، و آن چه او مى‏ پسندد، بپسندد. هم رضاى او رضاى خدا باشد، و هم رضاى خدا رضاى او.

و با در دست داشتن این معیار به سراغ مقام عرفان بانوى اسلام، فاطمه زهرا سلام الله علیها و قرب او در درگاه خدا مى‏ رویم و این حقیقت را از زبان پیامبر بزرگ اسلام‏ صلی الله علیه و آله مى ‏شنویم:

۱۹- در کتاب هاى متعدد معروفى از اهل سنت و در روایات متعدد و فراوانى آمده است که پیغمبر به فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «ان اللّه یغضب لغضبک و یرضى لرضاک» / خداوند به خاطر تو خشمگین مى‏ شود و به خاطر رضاى تو راضى.

۲۱- و نیز در همان کتاب در جاى دیگر مى‏ خوانیم: پیغمبر فرمود: «فانما هى فاطمه بضعه منى یریبنى ما ارابها و یؤذینى ما آذاها» / «فاطمه پاره تن من است آن چه او را آزار دهد مرا آزار مى‏ دهد و آن چه او را به زحمت افکند مرا به زحمت مى‏ افکند».

بدیهى است علاقه پدر و فرزندى هرگز نمى تواند چنین پدیده‏اى را توجیه کند، زیرا پیغمبر به عنوان «رسول اللّه» چیزى را اراده نمى کند جز آن چه خدا اراده کند و هماهنگى و رضاى فاطمه باخشنودى و رضاى خدا و پیامبر دلیلى جز محو اراده او در اراده و خواست خدا ندارد.

این نکته شایان دقت است که معمولا جمله «فاطمه بضعه منى» به معنى فاطمه پاره تن من است تفسیر و ترجمه مى‏ کنند، در حالى که در این جمله سخنى از تن در میان نیست، بلکه مفهوم حدیث این است که فاطمه‏ سلام الله علیها پاره‏اى از وجود و هستى پیامبر صلی الله علیه و آله است، هم از نظر جسمى و هم روحى، در خود روایات نیز شاهد بر این معنى داریم که به خواست خدا خواهد آمد.

زهد و ایثار فاطمه سلام الله علیها‏

با توجه به این که «حب دنیا سرچشمه همه گناهان» است، چنان که در حدیث معروف نبوى آمده «حب الدنیا رأس کل خطیئه» و همه تجربیات و مشاهدات ما نیز نشان مى‏ دهد که تمام تجاوزها، جنایت ها، ظلم ها، و ستم ها، دروغ ها، خیانت ها به خاطر همین دلبستگى شدید به «مال» و «مقام» و «شهوت» صورت مى‏ گیرد، روشن مى‏ شود که زهد و وارستگى پایه اصلى تقوى و پاکى و صلاح است.

ولى زهد به معنى ترک دنیا و رهبانیت و بیگانگى از اجتماع نیست، بلکه حقیقت زهد همان آزادگى و عدم اسارت در چنگال دنیا است.

زاهد کسى است که اگر تمام دنیا را در اختیار داشته باشد دلبسته و وابسته به آن نباشد، اگر یک روز ببیند رضاى خدا در این است که از همه آن چشم بپوشد به این معامله حاضر باشد، و از جان و دل بگوید «هر دو عالم را به دشمن بده که ما را دوست بس» و اگر یک روز حفظ آزادگى و شرف و ایمان در چشم پوشى از مال و جان زندگى بود فریاد «هیهات منا الذله» بلند کند.

و به گفته قرآن مجید زاهد کسى است که نه بر گذشته و آن چه از دست داده تأسف بخورد، و نه از آن چه فعلا در اختیار دارد زیاد خوشحال باشد. «لکیلا تأسوا على ما فاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم».(سوره حدید/ ۲۳)

با این فراز کوتاه به سراغ شخصیت فاطمه علیهاالسلام در این زمینه از دیدگاه احادیث پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله در کتب دیگران مى‏ رویم:

۲۳- «ابن حجر» و دیگران در روایتى از پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله نقل کرده‏اند: «او هنگامى که از سفر باز مى‏ گشت نخست به سراغ دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها مى ‏آمد، و مدتى نزد او مى‏ ماند، ولى یک بار براى فاطمه زهرا سلام الله علیها دو دست بند از نقره، و هم چنین یک گردن بند و دو گوشواره ساخته بودند، و پرده‏اى در اطاق آویزان کرده بود».

هنگامى که پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد و این منظره را دید بیرون آمد، در حالى که آثار غضب در چهره‏اش نمایان بود، به مسجد و بر منبر نشست. فاطمه سلام اللّه علیها دانست که ناخشنودى پیغمبر صلی الله علیه و آله به خاطر همان مختصر زینت است، همه را نزد پدر فرستاد تا در راه خدا صرف کند.

هنگامى که چشم پیامبر صلی الله علیه و آله به آن افتاد سه بار فرمود: «فعلت، فداها ابوها». فاطمه آن چه را که مى‏ خواستم انجام داد، پدرش به فدایش باد.

واضح است یک جفت دست بند نقره و گردن بند و گوشواره‏اى از نقره چندان بهائى ندارد، و از آن بى بهاتر پرده ساده‏اى است که انسان بر در اطاق بیاویزد، ولى پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله همین را دون شأن فاطمه مى‏ شمرد، و افتخار و فضیلیت او را در سجایاى انسانیش مى‏ دانست.

فاطمه‏ سلام الله علیها این درس را از محضر پدر به خوبى آموخت، هم زرق و برق دنیا را ترک گفت و خود را از اسارت آن رهائى بخشید، و هم آن چه را داشت در راه خدا و بندگان محروم صرف کرد.

در حدیثى که سابقا از «حلیه الاولیاء» (تحت شماره ۳) نقل کردیم، خواندیم که فاطمه زهرا علیهاالسلام حتى پوشش کافى در خانه براى آمدن میهمان هاى نامحرم نداشت که پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله عباى خود را به او داد تا خود را بپوشاند و آماده براى آمدن میهمانان جهت عیادت او در بیماریش گردد.

داستان جهیزیه فاطمه‏ سلام الله علیها و مراسم شب زفاف او که در نهایت سادگى برگزار شد دلیل روشن دیگرى بر زهد و وارستگى کامل او است.

خدمات او در خانه على علیه السلام تا آن جا که با یک دست گندم را براى پختن نان آسیاب مى‏ کرد، و با دست دیگرش طفلش را در آغوش مى‏ گرفت، همه شاهد گویاى مقام زهد او است، گواه این معنى حدیث زیر است.

۲۴- ابونعیم اصفهانى در «حلیه الاولیاء» چنین نقل مى‏ کند: «لقد طحنت فاطمه بنت رسول اللّه‏ صلی الله علیه و آله حتى مجلت یدها، و ربا، و اثر قطب الرحى فى یدها» / «فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله آن قدر با دست خود آسیاب کرد که دستش تاول زد، و ورم کرد، و آثار دستاس در دستش نمایان گشت».

۲۵- در «مسند احمد» که از معروف ترین منابع اهل سنت است از «انس بن مالک» چنین نقل شده که روزى «بلال» براى نماز صبح دیر به خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد، رسول اللّه‏ صلی الله علیه و آله فرمود: چرا دیر آمدى؟ عرض کرد: از کنار خانه فاطمه علیهاالسلام مى‏ گذشتم در حالى که با دست خود آسیا مى‏ کرد، و کودکش گریان بود، گفتم اگر اجازه فرمائى من آسیا مى‏ کنم و شما کودک را آرام کنید، و اگر اجازه فرمائید من کودک را آرام مى‏ کنم و شما آسیا کنید.

او گفت: من نسبت به فرزندم از تو مهربانترم (و من مشغول آسیا کردن شدم و او کودش را آرام کرد) و این امر باعث تأخیرم شد. پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله فرمود: «فرحمتها رحمک اللّه». «تو نسبت به فاطمه رحم و محبت کردى خداوند تو را مشمول رحمت کند»!

فضائل اخلاقى بانوى اسلام از جمله شجاعت و شهامتش در مقام دفاع از پدرش پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله در مقابل مشرکان مکه، و آمدنش به میدان احد، براى بستن زخم هاى پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله مطلبى است که بر کسى پوشیده نیست، و در احادیث گذشته اسناد و مدارک آن آمد.

او از لحظه تولد در مسیر عبودیت و بندگى خدا بود و این امر تا لحظه پایان عمرش ادامه داشت، حدیث زیر شاهد گویاى این معنى است.

۲۶- در «ذخائر العقبى» در داستان تولد بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها و انعقاد نطفه او از میوه بهشتى و آمدن زنان با شخصیت جهان هم چون مریم و حوا به هنگام تولد او آمده است: «فولدت فاطمه علیهاالسلام فوقعت حین وقعت على الارض ساجده» / «به این گونه فاطمه متولد شد و در حین تولد براى خدا سجده کرد».

من از کار مردم مدینه که زنان خود را بعد از وفات به صورت ناخوشایندى براى دفن مى ‏برند، و تنها پارچه‏اى بر او مى‏ افکنند که حجم بدن از پشت آن نمایان است ناخرسندم.

اسماء گفت: من در سرزمین حبشه چیزى دیده‏ام که با آن جنازه مردگان را حمل مى‏ کردند، سپس شاخه‏هائى از درخت نخل را برداشت و به صورت تابوت مخصوصى در آورد که پارچه‏اى را روى چوب هاى آن مى‏ افکندند، و بدن را درون آن مى‏ گذاردند، به گونه‏اى که بدن پیدا نبود.

هنگامى که فاطمه بانوى بزرگ اسلام‏ سلام الله علیها آن رامشاهده کرد فرمود: «بسیار خوب و عالى است» (و هنگامى که من از دنیا رفتم مرا با آن بردارید)…

و در ذیل همین حدیث آمده است: «هنگامى که فاطمه‏ سلام الله علیها چشمش به آن افتاد تبسم فرمود، و این تنها تبسم او بعد از وفات پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله بود»!

مقام علمى فاطمه سلام الله علیها

محبت اولیاى خداوند نسبت به افراد یک محبت ساده نیست، حتماً از عواملى سرچشمه مى‏ گیرد که مهمترین آن‏ ها علم و ایمان و تقوى است، علاقه فوق العاده پیامبر صلی الله علیه و آله به دخترش فاطمه زهرا دلیلى است بر وجود این امتیازات بزرگ در این بانوى نمونه جهان.

از این گذشته وقتى او مى‏ فرماید: «فاطمه برترین زنان جهان» یا «برترین زنان بهشت» است، که مدارک آن در بحث هاى گذشته بیان شد، این خود دلیل بر این است که او از نظر علمى نیز سر آمد همه زنان جهان بود. وانگهى آیا فردى که به مقامات والاى علم و دانش نرسیده است ممکن است رضاى او رضاى خدا، و غضب او غضب پرودرگار و پیغمبر باشد؟ که در روایات پیشین به آن اشاره شده بود.

علاوه بر همه این ها روایات مهمى در منابع معروف اسلامى وارد شده است که از مقام ارجمند علمى این بانوى بزرگ پرده برمى دارد مانند احادیث زیر:

۲۸- ابونعیم در حدیثى از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل مى‏ کند که روزى به یارانش کرد و فرمود: «ما خیر للنساء؟»: «چه چیز براى زنان از همه بهتر است؟»

یاران ندانستند در جواب چه بگویند. على علیه السلام به سوى فاطمه سلام الله علیها آمد و این مطلب را به اطلاع او رسانید. بانوى اسلام گفت: چرا نگفتى: خیر لهن ان لایرین الرجال و لایرونهن. از همه بهتر این است که نه آن‏ ها مردان بیگانه را ببینند و نه مردان بیگانه آن‏ ها را (با آن‏ ها جلسات خصوصى نداشته باشند).

على علیه السلام بازگشت و این پاسخ را به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد. پیامبر فرمود: «من علمک هذا» / چه کسى این پاسخ را به تو آموخت؟!

عرض کرد: فاطمه سلام الله علیها‏. فرمود: «انّها بضعه منى» «او پاره وجود من است».

این حدیث نشان مى‏ دهد که امیرمؤمنان على‏ علیه السلام با آن مقام عظیمى که در علوم و دانش داشت که دوست و دشمن همه به آن معترفند و باب مدینه علم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بود گاهى از محضر همسرش فاطمه‏ سلام الله علیها استفاده علمى مى‏ کرد.

این سخن پیغمبر صلی الله علیه و آله که بعد از بیان احاطه علمى فاطمه سلام الله علیها مى ‏گوید: «او پاره‏اى از وجود من است».

بیانگر این واقعیت است که منظور از «بضعه» تنها پاره تن و جسم نیست، که بسیارى در تفسیر حدیث گفته‏اند، بلکه فاطمه پاره‏اى از روح پیامبر صلی الله علیه و آله و علم و دانش و اخلاق و ایمان و فضیلت او نیز بود، و پرتوى از آن خورشید و شعله‏اى از آن مشکات محسوب مى‏ شود.

۲۹- در «مسند احمد» از «ام سلمه» (یا طبق روایتى ام سلمى) چنین آمده: «وقتى فاطمه سلام اللّه علیها بیمار شد همان بیمارى که به وفاتش منتهى مى‏ گشت، من از او پرستارى مى‏ کردم، روزى حالتش را از همه روز بهتر دیدم، على علیه السلام به دنبال کارى رفته بود فاطمه‏ سلام الله علیها به من فرمود: آبى بیاور تا غسل کنم، آب آوردم و او غسل کرد، غسلى که بهتر از آن ندیده بودم، سپس فرمود: لباس هاى تازه‏اى براى من بیاور، لباس ها را آوردم، و به او دادم، و او پوشید».

سپس فرمود: بسترم را در وسط اطاق بیفکن، من این کار را کردم، او دراز کشید و رو به قبله کرد، و دستش را زیر صورتش گذاشت، سپس فرمود: اى ام سلمه «ام سلمى» من الان از دنیا مى‏ روم (و به ملکوت اعلى مى‏ شتابم) در حالى که پاک شده‏ام، کسى روى مرا نگشاید. «این سخن گفت و چشم از جهان پوشید»!

این حدیث به خوبى نشان مى‏ دهد که فاطمه از لحظه مرگش آگاه و باخبر بوده، و بى آن که نشانه‏هاى آن در او باشد، آماده رحلت از این جهان گشت، و از آن جا که هیچ کس لحظه مرگ را جز به تعلیم الهى نمى داند این نشان مى‏ دهد که از سوى خدا به او الهام مى‏ شد. آرى، روح او با عالم غیب مربوط بود. و فرشتگان آسمان با او سخن مى‏ گفتند.

به علاوه مطابق روایات گذشته حتى او از مریم دختر عمران و مادر حضرت عیسى مسیح برتر بود، و همین امر کافى است، زیرا قرآن با صراحت مى‏ گوید مریم با فرشتگان خدا سخن مى‏ گفت (آیات متعددى در این زمینه در سوره مریم و آل عمران وجود دارد). بنابراین فاطمه سلام الله علیها دخت گرامى پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به طریق اولى باید بتواند با فرشتگان آسمان هم سخن شود.

کرامات فاطمه زهراء سلام الله علیها

هنگامى که روح انسان قوى شود، و پرتوى از صفات الهى در جان او بیفتد، و به مقام قرب او نائل گردد، اراده‏اش «به فرمان خدا» در جهان تکوین اثر مى‏ گذارد و آن چه را او مى‏ خواهد همان مى‏ شود.

این همان ولایت تکوینى است که اولیاء اللّه از آن برخوردار بودند، این همان چیزى است که سرچشمه کرامات مختلف است و معجزات انبیاء عالى آن است، فاطمه زهرا سلام الله علیها از عنایت الهى سهم وافرى داشت و روایت زیر شاهد این مدعاست:

۳۰- بسیارى از مفسران اهل سنت مانند «زمخشرى» در «کشاف» و «سیوطى» در «درالمنثور» در ذیل آیه شریفه: «کلما دخل علیها زکریا المحراب و جدعندها رزقا قالت أنّى‏ لک هذا قالت هو من عنداللّه یرزق من یشأ بغیر حساب».

«هر زمان زکریا وارد محراب مریم مى‏ شد غذاى مخصوصى در آن جا مى‏ دید، از او مى‏ پرسید این را از کجا آورده ى؟! و او مى‏ گفت: این از ناحیه خدا است، خداوند هر کس را بخواهد بى حساب روزى مى‏ دهد».(آل عمران/۳۷)

از «جابر بن عبدالله» نقل کرده‏اند: که رسول خدا صلی الله علیه و آله چند روز بود غذائى نخورده بود، و کار بر او مشکل شد، و به منزل همسرانش سر زد هیچ کدام غذایى نداشتند، سرانجام به سراغ دخترش فاطمه سلام اللّه علیها آمد و فرمود: دخترم غذایى دارى من تناول کنم زیرا گرسنه‏ام؟

عرض کرد: نه به خدا سوگند، هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله از نزد او خارج شد، زنى از همسایگان دو قرص نان و مقدارى گوشت براى فاطمه سلام الله علیها هدیه آورد، و او آن را گرفت و در ظرفى گذاشت و روى آن را پوشید و گفت: به خدا سوگند رسول اللّه صلی الله علیه و آله را بر خودم و فرزندانم مقدم مى‏ دارم! و این در حالى بود که همه گرسنه بودند.

حسن و حسین را به سراغ پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد و از او دعوت کرد به خانه بیاید، عرض کرد فدایت شوم چیزى خداوند براى ما فرستاده است و من آن را براى شما ذخیره کرده‏ام.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بیاور، و او ظرف غذا را نزد حضرت آورد، هنگامى که پیغمبر سر ظرف را برداشت مملو از نان و گوشت بود، هنگامى که فاطمه آن را دید در تعجب فرو رفت، و فهمید این نعمت و برکتى است از سوى خدا، شکر او را به جا آورد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد.

پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: دخترم! این را از کجا آورده‏اى؟! عرض کرد: «هو من عنداللّه ان اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب» / این از سوى خدا است، خداوند هر کس را بخواهد بى حساب روزى مى‏ دهد!

پیامبر صلی الله علیه و آله شکر خدا را بجا آورد و این جمله را فرمود: الحمداللّه الذى جعلک شبیهه بسیده نساء بنى اسرائیل / شکر مى‏ کنم خدائى را که تو را شبیه مریم بانوى زنان بنى اسرائیل قرار داد هنگامى که روزى خوبى نصیب او مى‏ شد از او سؤال مى‏ کردند این از کجاست؟ مى‏ گفت: از نزد خدا است.

«ان اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب». / سپس پیغمبر صلی الله علیه و آله به سراغ على علیه السلام فرستاد، او آمد، و همگى از آن غذا خوردند، و بقیه همسران پیامبر نیز خوردند و همه سیر شدند، و هنوز ظرف غذا پر بود!

فاطمه علیهاالسلام مى ‏گوید: من از آن براى تمام همسایگان فرستادم و خدا در آن برکت و خیر زیادى قرار داد. و این نمونه‏اى از کرامات آن بانوى بزرگوار بود.

هنگامى که روح انسان قوى شود، و پرتوى از صفات الهى در جان او بیفتد، و به مقام قرب او نائل گردد، اراده‏اش «به فرمان خدا» در جهان تکوین اثر مى‏ گذارد و آن چه را او مى‏ خواهد همان مى‏ شود.

این همان ولایت تکوینى است که اولیاء اللّه از آن برخوردار بودند، این همان چیزى است که سرچشمه کرامات مختلف است و معجزات انبیاء عالى آن است، فاطمه زهرا سلام الله علیها از عنایت الهى سهم وافرى داشت و روایت زیر شاهد این مدعاست:

۳۰- بسیارى از مفسران اهل سنت مانند «زمخشرى» در «کشاف» و «سیوطى» در «درالمنثور» در ذیل آیه شریفه: «کلما دخل علیها زکریا المحراب و جدعندها رزقا قالت أنّى‏ لک هذا قالت هو من عنداللّه یرزق من یشأ بغیر حساب».

«هر زمان زکریا وارد محراب مریم مى‏ شد غذاى مخصوصى در آن جا مى‏ دید، از او مى‏ پرسید این را از کجا آورده ى؟! و او مى‏ گفت: این از ناحیه خدا است، خداوند هر کس را بخواهد بى حساب روزى مى‏ دهد».(آل عمران/۳۷)

از «جابر بن عبداللّه» نقل کرده‏اند: که رسول خدا صلی الله علیه و آله چند روز بود غذائى نخورده بود، و کار بر او مشکل شد، و به منزل همسرانش سر زد هیچ کدام غذایى نداشتند، سرانجام به سراغ دخترش فاطمه سلام اللّه علیها آمد و فرمود: دخترم غذایى دارى من تناول کنم زیرا گرسنه‏ام؟

عرض کرد: نه به خدا سوگند، هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله از نزد او خارج شد، زنى از همسایگان دو قرص نان و مقدارى گوشت براى فاطمه سلام الله علیها هدیه آورد، و او آن را گرفت و در ظرفى گذاشت و روى آن را پوشید و گفت: به خدا سوگند رسول اللّه صلی الله علیه و آله را بر خودم و فرزندانم مقدم مى‏ دارم! و این در حالى بود که همه گرسنه بودند.

حسن و حسین را به سراغ پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد و از او دعوت کرد به خانه بیاید، عرض کرد فدایت شوم چیزى خداوند براى ما فرستاده است و من آن را براى شما ذخیره کرده‏ام.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بیاور، و او ظرف غذا را نزد حضرت آورد، هنگامى که پیغمبر سر ظرف را برداشت مملو از نان و گوشت بود، هنگامى که فاطمه آن را دید در تعجب فرو رفت، و فهمید این نعمت و برکتى است از سوى خدا، شکر او را بجا آورد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد.

پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: دخترم! این را از کجا آورده‏اى؟! عرض کرد: «هو من عنداللّه ان اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب» / «این از سوى خدا است، خداوند هر کس را بخواهد بى حساب روزى مى‏ دهد»!

پیامبر صلی الله علیه و آله شکر خدا را بجا آورد و این جمله را فرمود: «الحمداللّه الذى جعلک شبیهه بسیده نساء بنى اسرائیل». / شکر مى‏ کنم خدائى را که تو را شبیه مریم بانوى زنان بنى اسرائیل قرار داد هنگامى که روزى خوبى نصیب او مى‏ شد از او سؤال مى‏ کردند این از کجاست؟

مى‏ گفت: از نزد خدا است. «ان اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب». سپس پیغمبر صلی الله علیه و آله به سراغ على علیه السلام فرستاد او آمد، و همگى از آن غذا خوردند، و بقیه همسران پیامبر نیز خوردند و همه سیر شدند، و هنوز ظرف غذا پر بود!

فاطمه علیهاالسلام مى ‏گوید: من از آن براى تمام همسایگان فرستادم و خدا در آن برکت و خیر زیادى قرار داد. و این نمونه‏اى از کرامات آن بانوى بزرگوار بود.

نخستین کسى که وارد بهشت مى‏ شود

ورود در بهشت آن کانون عظیم رحمت الهى، دلیل روشنى بر سعادت یک انسان است، و اگر کسى پیش از همه وارد شود برترین فضیلت براى او اثبات مى‏ شود.

در روایات معروف اهل سنت این افتخار از زبان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله براى فاطمه علیهاالسلام ثبت شده است:

۳۲- در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است که فرمود: «اول شخص یدخل الجنه فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و مثلها فى هذه الامه مثل مریم فى بنى اسرائیل»؛ نخستین کسى که وارد بهشت مى‏ شود فاطمه دختر محمد است، و او در میان این امت همچون مریم در میان بنى اسرائیل است.

از این گذشته از روایات معروف اسلامى استفاده مى‏ شود که ورود این بانوى بزرگ در صحنه محشر، و روانه شدن از آن جا به بهشت، با تشریفات بسیار باشکوهى که بیانگر عظمت فوق العاده مقام او است انجام مى‏ گیرد، به احادیث زیر با هم گوش فرا مى‏ دهیم.

۳۳- على‏ علیه السلام از پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله چنین نقل مى‏ کند: «تحشر ابنتى فاطمه یوم القیامه و علیها حله الکرامه قد عجنت بماء الحیوان، فتنظر الیها الخلائق فیتعجبون منها».

«دخترم فاطمه در قیامت محشور مى‏ شود در حالى که لباس کرامتى که با آب حیات عجین شده در تن دارد، و خلائق به سوى او مى‏ نگرد، و از مقام والاى او در شگفتى فرو مى‏ روند»!

سپس در ذیل این حدیث مى‏ افزاید: «فتزف الى الجنه کالعروس لها سبعون الف جاریه»: «سرانجام او را با احترام تمام همانند عروس در حالى که هفتاد هزار از حوریان بهشتى اطراف او را گرفته‏اند به بهشت مى‏ برند».

۳۴- در حدیث دیگرى از عایشه از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در این زمینه مى‏ خوانیم: «اذا کان یوم القیامه نادى مناد یا معشر الخلائق طأطئوا رؤسکم حتى تجوز فاطمه بنت محمد»: «هنگامى که روز قیامت برپا شود منادى صدا مى‏ زند اى مردم سرهاى خود را به زیر افکندى تا فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله بگذرد»!

و در حدیث دیگرى بعد از ذکر همین معنى آمده است: «فتمرمع سبعین الف جاریه من الحور العین کمر البراق»!: «فاطمه علیهاالسلام با هفتاد هزار حور العین به سرعت برق از آن جا عبور مى‏ کند»(و به سوى بهشت مى‏ شتابد)

۳۶- و عجیب تر این که در کتاب تاریخ بغداد در حدیثى از رسول اللّه صلی الله علیه و آله مى ‏خوانیم: در آن شب که مرا به معراج بردند دیدم این جمله‏ها بر در بهشت نوشته شده بود. «لا اله الاّ اللّه، محمد رسول اللّه، على حبیب اللّه، و الحسن و الحسین صفوه اللّه و فاطمه خیره اللّه، على باغضهم لعنه اللّه».

«خداوندى جز خداى یگانه نیست، محمد رسول خدا، و على محبوب پروردگار است، حسن و حسین برگزیدگان خدایند، و فاطمه منتخب خداوند است، بر دشمنان آن‏ ها لعنت خدا باد». بیش باد، و کم مباد!

نام هاى پرمعناى فاطمه سلام الله علیها‏

نام ها معمولا بیان گر چگونگى صاحبان نام است، البته اگر نام گذارى به وسیله شخصى حکیم انجام گیرد، از احادیث بر مى آید که نام گذارى فاطمه زهرا علیهاالسلام وسیله حکیم على الاطلاق یعنى خداى عالم انجام گرفته است.

از سوى دیگر فاطمه از ماده «فطم» (بر وزن حتم) به معنى باز گرفتن کودک از شیر مادر است، سپس به هر گونه بریدن و جدائى اطلاق شده است. اکنون ببینیم روایات اسلامى در این زمینه چه مى‏ گوید؟

۳۷- در حدیثى از پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله آمده است که فرمود: «انما سماها فاطمه لان اللّه فطمها و محبیها عن النار» / «او را فاطمه نام نهاده، زیرا خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ بازداشته است».

از این تعبیر استفاده مى‏ شود که نام گذارى بانوى اسلام به این نام، از سوى خداوند صورت گرفته، و مفهومش این است که خدا وعده داده است او و کسانى که او را دوست دارند و در خط مکتب او باشند هرگز به دوزخ نروند.

۳۸- در حدیث دیگرى در «ذخائر العقبى» از على علیه السلام مى ‏خوانیم: که رسول اللّه صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمود: «یا فاطمه اتدرین لم سمیت فاطمه»؟ اى فاطمه آیا مى‏ دانى چرا فاطمه نامیده شده‏اى؟

على‏ علیه السلام مى ‏گوید: من گفتم اى رسول خدا شما بفرمائید چرا نام او فاطمه است؟ فرمود: «ن اللّه عزوجل قد فطمها و ذریتها عن النار یوم القیامه» / «خداوند بزرگ او و فرزندانش را از آتش دوزخ در قیامت باز مى‏ دارد».

بدیهى است منظور از فرزندان در این جا فرزندانى است که در خط این مادر بزرگ باشند، نه هم چون پسر نوح که خطاب شد: «انه لیس من اهلک» / «او از خاندان تو نیست».

و به همین دلیل در بعضى از روایات از احادیث «ذریه» و «محبان» هر دو باهم ذکر شده‏اند، و این که گمان کنیم مفهوم روایات فوق این است که اگر آن‏ ها مرتکب انواع گناهان شوند و حتى کافر و مشرک باشند از عذاب الهى در قیامت در امانند اشتباه بزرگى مرتکب شده‏ایم که با هیچک از معیارهاى اسلامى نمى سازد، زیرا خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که اصل این شجره طیبه است صریحاً در قرآن مجید به این خطاب مخاطب شده است.

«لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین». / «اگر (به فرض محال) مشرک شوى اعمال صالح تو نابود مى‏ شود و از زیان کاران خواهى بود».(زمر/۶۵)

و در جاى دیگر مى‏ فرماید: «اگر او بر ما دروغ ببندد ما او را به سختى مى‏ گیریم و مجازات مى‏ کنیم و رگ قلب او را قطع مى‏ نمائیم». آیا فرع زائد بر اصل ممکن است، آیا فرزندان رسول خدا از او برترند؟!

البته هرگز پیغمبر نه راه شرک پوئید، و نه العیاذ باللّه دروغى بر خدا بست، در حقیقت یک درس بزرگ براى همه امت است، تا بقیه حساب خود را برسند. و این منافات با مقام شامخ سادات و ارزش فوق العاده آن‏ ها در امت اسلامى ندارد.

از سوى دیگر در میان عرب معمول است که علاوه بر اسم کنیه‏اى نیز براى افراد انتخاب مى‏ کنند اگر مرد باشد – با – «اب» شروع مى ‏شود و اگر زن باشد با «ام».

در روایات اسلامى در میان کنیه‏هاى فاطمه زهرا کنیه عجیبى دیده مى‏ شود که چشم انداز دیگرى از عظمت فوق العاده زهرا را ترسیم مى‏ کند، به حدیث زیر گوش فرا دهید:

۳۹- در «اسدالغابه» آمده است: «کانت فاطمه تکنى ام ابیها»: (کنیه فاطمه «ام ابیها» (مادر پدرش!) بود). این معنى در کتاب «استیعاب» از امام صادق‏ علیه السلام نیز نقل شده است.

این تعبیر عجیب که نظیر آن درباره هیچ یک از زنان اسلام دیده نشده، نشان مى‏ دهد که این دختر با وفا آن چنان نسبت به پدرش محبت مى‏ کرد که گوئى «یک مادر» براى او بود.

مى‏ دانیم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در همان کودکى مادر خود را از دست داد، ولى این دختر از همان خردسالى از هیچ گونه محبت و دلسوزى درباره پدر بزرگوارش فروگذار نکرد. هم دخترى دلسوز و فداکار، و هم مادرى مهربان و ایثارگر و هم یارى وفادار محسوب مى‏ شد که شواهد آن را در روایات گذشته خواندیم.

هدیه پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام

غیر از هدایاى فوق العاده معنوى که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها داد که هر کدام از دیگرى گران بهاتر و پر ارزش تر بود که بعضى از آن‏ ها در تاریخ ضبط شده مانند تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها و بعضى را ما نمى‏ دانیم یک هدیه ظاهرا مادى نیز به او داد و عجب این که این هدیه نیز به فرمان خدا صورت گرفت چنان که در حدیث زیر آمده است:

۴۰- «سیوطى» در درالمنثور نقل مى‏ کند: هنگامى که آیه شریفه «و آت ذالقربى حقه»: «حق ذى القربى (نزدیکان) را ادا کن» پیغمبر صلی الله علیه و آله فاطمه سلام الله علیها را صدا زد و سرزمین «فدک» را به او واگذار کرد.

البته چنان که در فصل «ماجراى غم‏انگیز فدک» مى‏ آید، بخشیدن فدک به فاطمه سلام الله علیها یک مسأله ساده نبود، پشتوانه‏اى بود براى مسأله ولایت على علیه السلام و سندى براى تحکیم و تثبیت مقام والاى این خانواده، و از این نظر یک هدیه معنوى نیز محسوب مى‏ شد.

ولى نظام حاکم که این مطلب را به خوبى درک کرده بود بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله تقریبا بدون هیچ گونه فاصله زمانى، به استناد یک حدیث مجعول، فدک را از فاطمه زهرا سلام الله علیها گرفت و جزء بیت المال کرد که خود داستانى بسیار طولانى و دردناک و عبرت انگیزى دارد و مى‏ تواند به عنوان یک سند مهم اسلامى براى تجزیه و تحلیل تاریخ صدر اسلام و طوفان هاى بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله مورد استناد قرار گیرد.

براى توضیح بیشتر به همان بحث مراجعه فرمائید.

«خداوندا»! ما را با محبت این بانوى بزرگ و پدر و همسر و فرزندانش علیهم الصلوه و السلام زنده بدار، و با محبت آن‏ ها محشور گردان. «بارالها» به ما توفیق پیروى از مکتبشان، و اهتداء به نور هدایت شان، و اقتداء به سنت پربارشان مرحمت فرما.

«و اجعلنا ممن یأخذ بحجزتهم، و یمکث فى ظلهم، و یهتدى بهداهم. آمین یا رب العالمین‏».

منبع:برترین بانوی جهان فاطمه زهرا سلام الله علیها

نویسنده:آیت الله مکارم شیرازی

نظر دهيد