منزلت و جایگاه قرآن در نزد شیعه
منزلت و جایگاه قرآن در نزد شیعه
از نظر شیعه، قرآن یگانه کتاب آسمانى تحریف نشده است که هم اکنون به همان صورت اولیه در اختیار همه مسلمانان جهان قرار دارد.
قرآن تنها کتابى است که سراسر آن صحیح است. هیچ کتاب صحیحى جز قرآن در اختیار مسلمانان نیست و غیر از آن، همه کتابها، بدون استثنا، قابل نقد و بررسى هستند.
قرآن سند عقیده و شریعت است که باید مسلمانان هر دو را از آن کتاب دریافت کنند. اگر اختلافى در مسألهاى رخ داد، حَکَم و داور در مورد آن مسأله، قرآن است.
در سرتاسر تاریخ، در میان شیعیان، غیر از قرآن کنونى و موجود در تمام اعصار، قرآن دیگرى نبوده است و هم اکنون صدها هزار قرآن مخطوط و مطبوع در کتابخانههاى عمومى و خصوصى و خانههاى شیعیان موجود است و جز همین قرآنِ موجود در نزد همه مسلمانان، قرآنى حتى با اندکى اختلاف در میان آنان وجود ندارد.
نسبت تحریف به شیعه، افترایى ناجوانمردانه است که از ناآگاهى یا دشمنى با شیعه سرچشمه میگیرد. تنها وجود چند روایت در کتب حدیث که به ظاهر حاکى از تحریف است، دستاویز مخالفان قرار گرفته و شیعه را متّهم کردهاند که اعتقاد به تحریف دارد، در حالى که این روایات به خاطر تضاد با قرآن ، فاقد ارزش است و اگر بنا باشد وجود روایات تحریف در کتب حدیثى، دلیل بر چنین عقیدهاى باشد، مذاهب دیگر را نیز باید به تحریف متهم کرد؛ زیرا در کتابهاى حدیثى آنان روایات تحریف فراوان است و چنان که بارها گفتهایم، کتابهاى حدیثى، کتابهاى اعتقادى نیستند و اصول عقیدتى را باید از منابع قطعى مانند قرآن مجید، عقل روشن و قاطع و روایات متواتر و متضافر اخذ کرد.
در این بخش کلمات برخى از بزرگان شیعه را درباره عدم تحریف نقل میکنیم، امّا پیش از آن، به اثبات اصل عدم تحریف میپردازیم:
زمزمه تحریف قرآن مجید بیشتر از طرف مسیحیها و یهودیها ساز شده است. از آنجا که به شهادت مسلّم تاریخ، کتب آسمانى این دو قوم با گذشت زمان، دستخوش تحریف و تغییر گشته و اعتبار و ارزش اصلى خود را از دست داده است، آنان کوشش میکنند که قرآن کریم را نیز به شائبه تحریف آلوده سازند!
تاریخ با قاطعیت گواهى میدهد که نسخههاى «تورات» بارها در جریان حوادث مختلف تاریخى ـ خصوصاً در حمله بخت نصر به بیتالمقدس ـ از میان رفته و عدّهاى از رجال مذهبى یهود، آن را بعداً به رشته تحریر درآوردهاند.[۱]
به گواهى تاریخ، انجیلهاى چهارگانه نیز سالها پس از حضرت مسیح(ع) به وسیله عدّهاى به رشته تحریر درآمده و بدین ترتیب از انجیلى که به صورت یک کتاب آسمانى بر حضرت عیسی(ع) نازل شده، نشانى در دست نیست.[۲]
کسانى که تمام معارف و اصول مذهبى خود را بر اساس چنین کتابهایى بنیان گذاشتهاند; مایلند قرآن را نیز به همان سرنوشت متهم سازند. از این رو مدعى شدهاند که قرآن هم با گذشت زمان دستخوش تحریف شده است. در حالى که نحوه جمعآورى و نگهدارى قرآن کریم در تمام ادوار تاریخ اسلامى، اساساً با تاریخ تورات و انجیل در ادوار یهودیت و مسیحیت قابل مقایسه نیست.
تاریخ نشان میدهد که وضع قرآن کریم در هیچ کدام از ادوار اسلامى دچار ابهام و پیچیدگى نبوده است. در این باب باید به دو نکته که پاسخ بسیارى از سؤالات را در خود نهفته دارد، توجّه کنیم:
۱٫ قرآن کریم کتابى بود که در همه شؤون زندگى اجتماعى مسلمانان، انقلابى ایجاد کرد. قرآن زندگى سابق آنها را درهم کوبید و به جاى آن یک زندگى نوین، بر اساس ایمان و اصول انسانى پدید آورد. بنابراین، قرآن کتابى بود که با شؤون اصلى زندگى مسلمانان ارتباط داشت و آنها سیاست، اقتصاد، قوانین اخلاقى و حتّى آداب و رسوم معاشرت خانوادگى خود را از این کتاب آسمانى میگرفتند. در شبانه روز پنج بار در نمازها با آن سر و کار داشتند و بالاخره در همه حوادث روزمرّه، اوّل به قرآن و سپس به سنّت و روش پیامبر اکرم(ص) مراجعه میکردند.
در این صورت، کتابى که تا این اندازه با زندگى مردم آمیخته و تا این حد مورد مراجعه و استفاده آنها بوده، چگونه ممکن است مورد تحریف واقع شود و افکار عوام یا خواص متوجّه آن نگردد؟
احتمال این، که در قرآن تحریف واقع شده و کسى متوجّه آن نگردیده، به مانند این است که احتمال دهیم در قانون اساسى ملّت بزرگى، تغییرى ایجاد شود، ولى کسى متوجّه آن نگردد. آیا ممکن است موادّ قانون اساسى یک ملّت دستخوش تحریف شود، ولى مردم نفهمند و سر و صداى آن بلند نشود؟ نقش قرآن در زندگى اجتماعى مسلمانان، به مراتب بیش از نقش یک قانون اساسى در زندگى ملّتهاى امروز بوده، و بدین ترتیب آن چنان افکار متوجّه آن بود که اگر کمترین تحریف در آن رخ میداد، با عکس العمل شدیدى مواجه میگردید و اعتراضها از هر ناحیه شروع میشد.
۲٫ تاریخ مربوط به جمعآورى قرآن در زمان پیامبر اکرم (ص) و اهمیت فوق العاده وویژهاى که آن حضرت و مسلمانان به حفظ و کتابت قرآن نشان میدادند، ثابت میکند که حتّى کم شدن کلمهاى از قرآن کریم به هیچوجه امکان نداشته است.
به شهادت تاریخ، در زمان پیامبر خدا(ص) عدّه زیادى از مسلمانان دانشمند که تعداد آنان را تا چهل و سه نفر نوشتهاند[۳] به دستور آن حضرت هر آیه و یا سورهاى را به محض نزول، مینوشتند و این نوشتهها با اهتمام و کوشش هرچه تمامتر در میان مسلمانان نگهدارى میشد. معروفترین آنها که اهتمامشان به نوشتن قرآن به مراتب بیش از دیگران بود، حضرت على بن ابى طالب(ع) و زید بن ثابت بودند و بدین ترتیب از قرآنهایى که به وسیله این افراد نوشته میشد، نسخههاى متعدّدى در میان مسلمانان وجود داشت که در قرائت و استفاده از قرآن، مرجع شبانهروزى همه مسلمانان بود.
علاوه بر این، عدّه زیادى از مسلمانان، آیات و سورههاى قرآن را از بر کرده بودند. اینها در کار حفظ قرآن بسیار دقیق بودند و سعى داشتند حتّى کلمهاى از این کتاب آسمانى را فروگذار نکنند. این عدّه که به آنها «قاریان» گفته میشد، پیوسته مورد مراجعه و استفاده مردم در قرائت قرآن بودند.
توجّه مسلمانان و قاریان به حفظ و نگهدارى قرآن به حدّى بود که روزى میان «اُبى بن کعب» و «عثمان» خلیفه وقت درباره آیه «وَالَّذِینَ یکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّه وَلاَ ینْفِقُونَها فِى سَبیلِ اللّه» اختلافى رخ داد، عثمان مدّعى بود که وحى الهى «الّذین» است ـ بدون واو ـ و باید این کلمه (و) از نسخههاى قرآن حذف گردد، ولى «ابی» میگفت ما از رسول خدا این آیه را همان طور که در قرآنها موجود است شنیدهایم. بگو مگو میان دو نفر درگرفت. ناگهان «اُبی» با شدّت هر چه تمامتر گفت: «هر کس بخواهد این حرف را از قرآن بردارد، شمشیر بر میگیرم و خون او را میریزم!» پافشارى «اُبی» سبب شد که خلیفه حرف خود را پس بگیرد.[۴]
وقتى بحث بر سر تغییر یک حرف از قرآن به چنین ماجرایى منجر شود، آیا میتوان گفت که قرآن دستخوش تحریف شده و آیاتى از آن حذف گردیده است؟
علاوه بر دو مطلب اساسى فوق، باید توجّه داشت که در آیات متعدّدى از قرآن کریم، به مسأله عدم تحریف قرآن و این که این کتاب آسمانى از تغییر و تبدیل مصون خواهد بود، تصریح شده است; آنجا که میفرماید:
«إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ».[۵]
«ما قرآن را نازل کردیم و به طور قطع نگهدار آنیم!».
علما و دانشمندان اسلامى نیز در کتابهاى تفسیر و کلام تصریح کردهاند که دانشمندان مسلمان اجماع دارند که در قرآن تحریفى رخ نداده و اگر احیاناً در میان دانشمندان کسى پیدا شده که معتقد به موضوع تحریف بوده، بر اثر پارهاى از اخبار مجعول است که بعضى از مغرضین در کتب احادیث وارد کردهاند. بدیهى است این گونه اخبار از درجه اعتبار ساقط است و یا اخبارى بوده که معنى و مفهوم واقعى آن را کشف نکردهاند.
پى نوشتها :
[۱] . به کتابهاى «قاموس کتاب مقدس» و «الهدى الى دین المصطفی» مراجعه شود.
[۲] . به کتابهاى «قاموس کتاب مقدس» و «الهدى الى دین المصطفی» مراجعه شود.
[۳] . تاریخ القرآن زنجانى، فصل ششم، ص ۲۰٫
[۴] . الدر المنثور:۴/۳۷۹٫
[۵] . سوره حجر، آیه ۹٫
منبع :سایت آیت الله العظمى جعفر سبحانى