معاویه ملعون از دیدگاه امام علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام

معاویه از دیدگاه مولا علی بن ابیطالب

مولا امیرالمومنین علیه السلام در مواضع بسیاری تاکید فرموده اند که معاویه بی بصیرت، بی خرد، گمراه، گمراه کننده، گستاخ، جاهل، ملعون و منفور درگاه الهی می باشد. برای اختصار در اینجا بعضی از سخنان ایشان را بیان می کنیم.

در نامه‏اى از مولاى متقيان امير مؤمنان على عليه السلام به معاويه چنين آمده: از طرف تو اندرزى دراز و نامه‏اى مركب آلوده به من رسيد، نامه‏اى كه با گمراهيت نگاشته و با عقايد و نظريات تباهت امضا كرده و به پايان رسانده‏اى، نامه كسى كه نه بصيرتى دارد تا بتوان او را هدايت نمود و نه رهبرى تا او را ارشاد نماید، هواى نفسش او را خوانده و او آن دعوت را اجابت نموده است، و گمراهى او را كشانده و او به دنبالش كشيده شده است…(1)

در نامه‏ دیگری از امام علیه السلام به معاويه چنين نوشته است: اين گمراهى و بيراهه روى را كه در سالخوردگى و سپرى شدن عمرت در وجودت ريشه دارد، از وجود خودت ريشه كن ساز، زيرا تو امروز وضع جامه پوسيده‏اى را دارى كه هر گوشه‏اش را درست كنند، گوشه ديگرش واخواهد رفت. تو يك نسل پر شمار از مردم را گمراه كرده‏اى، و با بيراهه‏روى‏ات فريفته‏اى. (2)

اين قسمت ديگرى از نامه حضرتش به معاويه است: دير گاهى است كه تو و دوستدارانت كه دوستداران شيطان مطرودند، حق (يا اسلام و تعاليم قرآن) را افسانه‏هاى پيشينيان خوانده‏ايد و آن را به پشت افكنده‏ايد و در صدد بر آمده‏ايد كه با دست و زبانتان، مشعل خدا را خاموش گردانيد، اما خدا نور خويش را به كمال مى‏رساند گر چه كافران نخواهند و بدشان بيايد.(3)

اين هم قسمتى از نامه‏اى كه حضرتش به معاویه نوشته است: كارهاى بدى كه كرده‏اى، همراه با اطلاعى كه خداى متعال از وضع تو دارد سبب گشته كه خدا وضع و كار تو را به صلاح نيارد و دلت را آماده تبهكارى گرداند. اى پسر صخر! اى پسر ملعون! گمان کرده ای که بردباریت به اندازه کوه ها است. و علم و دانشت بین اهل شک تمییز و فصل می اندازد. در حالیکه تو ناتوان، سبکسری منافق، دارای قلبی پوشیده و گرفته و عقل کوچک، نابخرد و بزدل و رذل هستی.(4)

وقتى معاويه حضرتش را دعوت كرد اختلافشان را در پرتو قرآن حل و فصل نمايند، حضرت به او چنين نوشت: تو به حكم قرآن دعوت كرده‏اى، و من مى‏دانم تو نه اهل قرآنى و نه خواهان حكم و رأيش.(5)

در نامه ديگرى به او مى‏نويسد: تو اى معاويه! خوشگذران و عشرت طلبى و شيطان توانسته تو را در اختيار گيرد و در وجودت همچون خون در بدن، جريان يابد.(6)

امیرالمومنین علیه السلام در نامه‏اى به محمد بن ابی بكر و مردم مصر درباره معاویه مى‏نويسدند: از تبليغات آن‏ دروغگو پسر هند (کذاب بن هند) بر حذر باشيد.(7)

مولا علی علیه السلام در جواب محمد بن ابى بكر- كه نامه‏هائى را كه معاويه و عمرو عاص برايش نوشته بودند به خدمت امام علیه السلام فرستاده بود- چنين نوشتند: نامه معاويه زشتكارِ (فاجر) زشتكارزاده و عمرو زشتكارِ كافرزاده را خواندم. آن دو كه در نافرمانى خدا به هم علاقه مى‏ورزند، و در كار حكومت و رشوه خوارى در حكومت با هم توافق دارند.(8)

در نامه‏اى به زياد بن ابيه، چنين مى‏فرمايند: همانا به تحقیق معاويه مانند شيطان مطرود است، كه به انسان از جلو و پشت و از چپ و راست، رو مى‏آورد. بنابر اين از او بر حذر باش و پرهیز کن و باز هم بر حذر باش و باز هم برحذر باش و السلام.(9)
اسناد:

(1) العقد الفريد ج2ص233، الكامل للمبرّد ج1ص157، كتاب صفّين ص64، الإمامة و السياسة ج1ص77، نهج البلاغة ج2ص5، شرح ابن أبي الحديد ج1ص252و ج3ص302، الغدیر ج10ص212.

(2) نهج البلاغة ج2ص41، شرح ابن أبي الحديد ج4ص50، الغدیر ج10ص212.

(3) شرح ابن أبي الحديد ج4ص51 و ج3ص411، الغدیر ج10ص213.

(4) شرح ابن أبي الحديد ج3ص411 و ج4ص51

(5) كتاب صفّين ص556، نهج البلاغة ج2ص56، شرح ابن أبي الحديد ج1ص118.

(6) كتاب صفّين ص422، نهج البلاغة ج2ص11، شرح ابن أبي الحديد ج3ص412.

(7) شرح ابن أبي الحديد ج2ص26، جمهرة الرسائل ج1ص540.

(8) تاریخ طبری ج6ص58، شرح ابن ابی الحدید ج2ص32.

(9) شرح ابن ابی الحدید ج4ص68.

 

معاویه از دیدگاه امام حسن علیه السلام

امام حسن مجتبى علیه السلام نواده پيامبر اکرم صلی الله علیه و اله در نامه‏اى به معاويه مى‏فرمايد: …تو پسر يكى از قبائل مشرك و مهاجمى و پسر سرسخت‏ترين قرشیی كه با پيامبر اکرم با كتاب آسمانيش دشمنى ورزيده است. خدا به حسابت خواهد رسيد و به دادگاه الهى كشانده خواهى شد. بخدا سوگند بزودى در برابر پروردگارت قرار خواهى گرفت و آنگاه تو را به خاطر كارهائى كه كرده‏اى، كيفر خواهد داد.(1)

همچنی وقتی معاويه به كوفه آمد، به نطق برخاست در حالى كه حسن و حسین علیهما السلام پائين منبر نشسته بودند. و نام مولا علی و امام حسن علیهما السلام را آورده و به ایشان جسارت كرد. امام حسين علیه السلام برخاست تا جوابش را بدهد و جسارت را به او برگرداند، امام حسن علیه السلام دستش را بگرفت و بنشاند و خود به نطق ايستاده و فرمود:

هان! اى كه از على نام بردى! من حسنم و پدرم على است، و تو معاويه‏اى و پدرت صخر، مادرم فاطمه و مادرت هند، جدم رسول خدا صلی الله علیه واله است و جدت عتبة بن ربيعه، مادر بزرگم خديجه است و مادر بزرگت قتيله. خدا از ميان ما دو نفر، آن را كه آوازه و شهرتی محدودتر و حسب و نسبى پست‏تر دارد و در گذشته و حال شرارتى بيشتر داشته و كفر و نفاقى بيشتر، لعنت فرمايد. جماعت‏هائى از مردم مسجد گفتند: آمين!(2)
اسناد:

(1) مقاتل الطالبيين ص22، شرح ابن أبي الحديد ج4ص12، جمهرة الرسائل ج2ص9.

(2) شرح ابن ابی الحدید ج4ص16 و ج16ص46، المستطرف ج1ص157 و ج1ص130، الاتحاف ص10 و36

 

معاویه از دیدگاه امام حسین علیه السلام

امام حسين علیه السلام به معاويه مى‏نويسد: نامه‏ات رسيد….مگر تو نبودى كه “حجر” و ياران عابد و سر به راه حق سپرده‏اش را كشتى، همانان را كه از بروز بدعت نگران و بيتاب مى‏گشتند و امر به معروف و نهى از منكر مى‏كردند؟! آنان را پس از تعهدات محكم و تضمين‏هاى مطمئن، به طرز ظالمانه و تجاوز كارانه كشتى، در برابر خدا گستاخى ورزيدى و عهدى را كه در برابرش، با او بسته بودى به چيزى نشمردى.

مگر تو قاتل “عمرو بن حمق” نيستى، همان كه از كثرت عبادت صورت و پيشانيش پينه بسته و نقش برداشته بود…مگر تو نيستى كه زياد را در دوره اسلام، با خويشتن منسوب گردانيدى و ادعا كردى پسر ابو سفيان است؛ در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمان صادر كرده كه فرزند متعلق به بستر (و مادر) است و مرد زناكار را سنگ پاداش است؟! آنگاه او را بر مسلمانان مسلط ساختى تا بكشدشان و دست و پايشان را قطع كند و بر تنه درخت به دار آويزدشان؟! پناه بر خدا اى معاويه! گوئى تو از اين امت نيستى و ايشان از تو نيستند.

مگر تو آن “حضرمى” را نكشتى كه در باره‏اش زياد به تو گزارش داده بود كه داراى دين على علیه السلام است. و دين على همان دينى است كه پسر عمويش (رسول خدا صلى اللّه عليه واله) داشته است و همان دين كه تو به نامش بدان مقام كه هستى نشسته‏اى و اگر آن نبود بالاترين افتخارات تو و اجدادت كوچيدن بود! كوچيدن تابستانه و كوچيدن زمستانه…من فتنه‏اى (و شرايط انحراف به كفرى) سهمگين‏تر از حكومتت بر امت نمى‏يابم و نمى‏شناسم.

من به خدا قسم كارى بهتر از جهاد عليه تو نمى‏شناسم. بنابر اين هر گاه به انجام آن برخيزم مايه تقرب به پروردگار من است…از خدا بترس اى معاويه! و بدان كه خدا را ديوانى است كه هر كار خرد و كلانى را به حساب و ثبت و آمار مى‏كشد. و بدان كه خدا فراموش نمى‏كند كه تو به مجرد گمان بردن به كسى او را مى‏كشى و به محض وارد آمدن اتهامى دستگير مى‏سازى، و پسركى را به حكومت نشانده‏اى كه باده مى‏نوشد و سگبازى مى‏كند. تو را مى‏بينم كه خويشتن به گناه و عذاب در انداخته‏اى و دينت را تباه كرده‏اى و رعيت را نابود ساخته‏اى.
اسناد: الإمامة و السياسة ج1ص131 و در چاپ دیگر ص148، جمهرة الرسائل ج2ص67، الغدیر ج10ص230.

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

شیعه در کتب اهل سنت
1
جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل سنت (4) / نخستين فردى كه به پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله ملحق مى گردد

جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل سنت (4) / نخستين فردى كه به پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله ملحق مى گردد نخستين فردى كه به پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله ملحق مى گردد سرانجام، هنگام وفات پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله فرا رسيد، حضرتش در …

شیعه در کتب اهل سنت
جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل سنت (3) / فاطمه (س)، خشم و خشنودى فاطمه (س)، خشم و خشنودى خداست

جایگاه و منزلت حضرت زهرا علیها السلام از دیدگاه اهل سنت (3) / فاطمه علیها السلام، خشم و خشنودى فاطمه علیها السلام، خشم و خشنودى خداست   خشم و خشنودى فاطمه عليها السلام، خشم و خشنودى خداست در حديث زيبايى، پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله، دختر گرامى خود را …

شیعه در کتب اهل سنت
جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل سنت (2) / فاطمه (س)، پاره تن پيامبر خدا (ص)

جایگاه و منزلت حضرت زهرا علیها السلام از دیدگاه اهل سنت (2) / فاطمه عليها السلام، پاره تن پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله   در حديث ديگرى كه در منابع معتبر شيعه و سنّى آمده است، پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله مى فرمايد: «فاطمة بضعة منّي من أغضبها أغضبني» …