شباهتهای امام زمان سلام الله علیه با یوسف پیامبر(قسمت سوم)

 

– هدايت

 

يوسف، هنگام غيبت – زندان – نيز از رسالتى كه در برابر مردم بر عهده داشت، غافل نشد . هنگامى كه دو يار زندانى يوسف، خواب خود را براى او بيان كردند و تعبير آن را از او خواستند، يوسف از فرصت‏به دست آمده استفاده كرد و پيش از بيان تعبير چنين گفت: يا صاحبى السجن ءارباب متفرقون خير ام الله الواحد القهار ما تعبدون من دونه الا اسماء سميتموها انتم و اباؤكم ما انزل الله بها من سلطان ان الحكم الا الله امر الا تعبدوا الا اياه ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لايعلمون . (36)

 

اى همراهان زندانى من! آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداوند يكتاى پيروز؟ اين معبودهايى كه غير از خدا مى‏پرستيد، چيزى جز اسم‏هايى (بى‏مسما) كه شما و پدران‏تان آن‏ها را (خدا) ناميده‏ايد، نيست . خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده است . حكم تنها از آن خداست . او فرمان داده است كه جز او را نپرستيد . اين است آيين پابرجا، ولى بيشتر مردم نمى‏دانند .

 

هر چند يوسف زهرا عليه السلام نيز در پس پرده‏ى غيبت است، اما لحظه‏اى از انجام رسالت‏خود (هدايت مردم) غفلت نمى‏ورزد و مردم از فيض او بهره‏مند مى‏شوند .

 

اولياى الهى از كوشش براى تحقق اهداف آسمانى خود هرگز دست نمى‏كشند; زيرا وظيفه‏ى حركت‏به سوى خداوند و تكامل، هيچ گاه از دوش مردمان برداشته نمى‏شود . اگر در زمانى و جايى، وظيفه‏ى حركت‏به سوى كمال از دوش كسى برداشته شود، آن گاه به همان ميزان، رسالت هدايت نيز از عهده‏ى متوليان هدايت‏برداشته شده است . البته هرگز چنين چيزى رخ نمى‏دهد; زيرا در اين صورت، آفرينش آدمى بيهوده مى‏شود . از اين‏رو، ممكن است ولى خدا ساكت‏باشد، اما هرگز ساكن نمى‏ماند . هم‏چنان‏كه ممكن است غايب باشد، اما هيچ‏گاه قاعد نمى‏ماند . امام هميشه در حال هدايت، سازندگى و پرورش است; گاه مخفيانه و گاه آشكارا . در كتاب‏هاى روايى، نمونه‏هاى فراوانى از هدايت‏هاى ويژه‏ى حضرت مهدى (عج) آمده است . براى نمونه به يكى از آن‏ها اشاره مى‏كنيم .

 

در عصر سفارت محمد بن عثمان، گروهى از شيعه درباره‏ى اين مساله اختلاف كردند كه آيا خداوند، آفرينش موجودات و روزى دادن به آن‏ها را به ائمه‏ى معصومين عليهم السلام واگذار كرده است‏يا نه؟ گروهى، آن را محال مى‏دانستند و گروهى ديگر بر اين باور بودند كه ائمه‏ى معصومين عليهم السلام از جانب خداوند، موجودات را مى‏آفرينند و روزى مى‏دهند . اختلاف اين دو گروه پايان نيافت تا اين‏كه به محضر محمد بن عثمان آمدند و پاسخ درست را از او جويا شدند . به سفارش او، نامه‏اى به امام عصر (عج) نوشته شد . حضرت نيز در پاسخ چنين مرقوم فرمودند:

 

ان الله تعالى هو الذى خلق الاجسام . . . اما الائمة عليهم السلام فانهم يسالون الله تعالى فيخلق و يسالونه فيرزق ايجابا لمسئلتهم و اعظاما لحقهم . (37)

 

خداوند، آفريننده‏ى اجسام است . . . ولى ائمه عليهم السلام از خداوند درخواست مى‏كنند . او نيز مى‏آفريند و روزى مى‏دهد . اين به دليل اجابت دعاى آنان و تكريم مقام ايشان است .

14- گواه

 

هنگامى كه پادشاه مصر، تعبير خوابش را خواست، هم‏بند پيشين يوسف، او را براى اين مهم معرفى كرد; زيرا در زندان، محاسن اخلاق و دانش تعبير خواب او را كه نوعى از علم غيب است، ديده بود .

 

ما نيز در برابر مدعيان مهدويت‏يا مدعيان ارتباط با حضرت مهدى (عج) بايد هوشيار باشيم و بى‏دليل به افراد اعتماد نكنيم . ادعاى افراد را بايد تنها پس از ديدن دليل قطعى بپذيريم . سيره‏ى عملى حضرت مهدى (عج) و سفيران ايشان نشان مى‏دهد كه آنان هميشه ديگران را تشويق مى‏كردند تا از مدعيان، دليل بخواهند . نمونه‏هاى فراوانى از اين حقيقت در كتاب‏هاى حديثى به چشم مى‏خورد . از جمله، حسين بن على بن محمد معروف به ابن على بغدادى مى‏گويد: در بغداد، زنى از من پرسيد: مولاى ما كيست؟ يكى از اهالى قم پاسخ داد: ابوالقاسم بن روح، وكيل حضرت است . پس نشانى او را به زن داد . وى نزد ابوالقاسم آمد و به او گفت: اى شيخ! همراه من چيست؟ شيخ فرمود: هرچه با خود دارى، در دجله بيانداز . آن‏گاه نزد من بيا تا به تو باز گويم . زن رفت و آن‏چه با خود داشت، در دجله انداخت و بازگشت . ابوالقاسم به خدمت‏كار خود دستور داد كه آن جعبه را بياورد . سپس به آن زن گفت: اين همان جعبه‏اى است كه با تو بود و تو در دجله انداختى . من به تو بگويم در آن چيست‏يا تو مى‏گويى؟ زن گفت: شما بگوييد . شيخ گفت: يك جفت دست‏بند طلا، يك حلقه‏ى بزرگ گوهردار، دو حلقه‏ى كوچك كه هر كدام يك گوهر دارد و دو انگشتر فيروزه و عقيق در اين جعبه هست . سپس جعبه را گشود و هر چه را در آن بود، نشان داد، زن به آن‏ها نگريست و گفت: اين همان است كه من آوردم و در دجله انداختم . آن‏گاه از تعجب بى‏هوش شد!

 

اين‏كه ابوالقاسم بن روح، پرسش زن را انكار نكرده و پاسخ گفته است، نشان مى‏دهد كه مردم موظف بوده‏اند كه سخن كسى را بى‏دليل نپذيرند . سفيران حضرت مهدى (عج) نيز با دادن پاسخ مثبت‏به خواسته‏ى آنان، اين روش را امضا كرده‏اند . هنگامى كه چنين روشى در رويارويى با مدعيان با مدعيان نيابت و وكالت، پسنديده و بلكه لازم است، به طريق اولى، در برابر مدعيان مهدويت، چنين خواهد بود .

15- قدرشناسى

 

خدمت عزيز مصر و همسرش به يوسف – رها كردن او از بردگى و پرورش دادن وى در دامان مهر و محبت‏خود – سبب شد تا كه يوسف هنگام گرفتارى و قحطى، به كمك آنان بشتابد و از او بهره برند:

 

و قال الذى اشتراه من مصر لامراته اكرمى مثواه عسى ان ينفعنا . (38)

 

و آن كس كه او را از سرزمين مصر خريد (عزيز مصر) به همسرش گفت: مقام وى را گرامى‏دار، شايد براى ما سودمند باشد .

 

به يقين، خدمت‏گزارى به آستان يوسف زهرا عليه السلام كه برجسته‏ترين شكل آن، زمينه‏سازى براى ظهور و تحقق بخشيدن به اهداف و آرمان‏هاى ايشان است، برخوردارى از عنايت‏هاى ويژه‏ى آن عزيز را در پى خواهد داشت . آيا مى‏توان پنداشت كه يوسف زهرا عليه السلام در بخشش به اندازه‏ى يوسف يعقوب نباشد؟ هرگز!

 

يكى از علماى اصفهان مى‏گويد: در ايام جوانى براى سخن‏رانى به جلسه‏اى دعوت شدم . ميزبان به من گفت: در همسايگى ما، منزلى است كه چند خانواده‏ى بهايى در آن زندگى مى‏كنند، پس در سخن‏رانى، مراعات فرماييد . من بى‏توجه به گفته‏ى او، ده شب درباره‏ى بطلان مرام بهاييت‏سخن‏رانى كردم . شب آخر پس از سخن‏رانى، هنگامى كه به سوى مدرسه به راه افتادم، چند نفر نزد من آمدند و با احترام و پافشارى به منزل خود بردند . پس از بستن در، صحنه عوض شد . آنان بر من آشفتند و با تندى، به من گفتند كه چرا عليه ما سخن گفتى و مى‏خواستند مرا بكشند . هر چه تلاش كردم، از قصد خود چشم نپوشيدند . ناگزير اجازه خواستم تا براى آخرين بار، وضو بگيرم و نمازى بخوانم . به نماز ايستادم و قصد كردم در سجده‏ى آخر، هفت مرتبه ذكر المستغاث بك يا صاحب الزمان را بگويم . در اين هنگام، در خود به خود باز شد و مردى سوار بر اسب به اندرون آمد . بى آن‏كه آنان بتوانند كارى بكنند، آن مرد، دست مرا گرفت، از خانه بيرون برد و به مدرسه رساند . پس از رفتن آن مرد، تازه به خود آمدم كه: اين شخص كه بود؟ ولى ديگر دير شده بود . فرداى آن شب، آن گروه بهايى نزد من آمدند و شهادتين گفتند . (39)

16- دفع بلا

 

يوسف، سپر دفع بلاى برادران خود و اهل مصر شد . هرچند برادران يوسف در حق وى ستم كردند و شرط برادرى را به جا نياوردند، ولى يوسف از كمك و دستگيرى آنان فروگذار نكرد . يوسف زهرا عليه السلام نيز سپر دفع بلا از شيعيان هستند .

 

قال ظريف ابونصر الخادم:

 

قال لى صاحب الزمان (عج) : ا تعرفنى قلت: نعم . قال: من انا؟ فقلت: انت‏سيدى و ابن سيدى . فقال ليس عن هذا سالتك . قال ظريف فقلت جعلنى الله فداك فسرلى . فقال انا خاتم الاوصياء و بى يدفع الله البلاء عن اهلى و شيعتى .

 

ظريف مى‏گويد:

 

به محضر امام عصر (عج) وارد شدم . ايشان فرمودند: آيا مرا مى‏شناسى؟ عرض كردم: آرى . فرمودند: من كه هستم؟ عرض كردم: شما آقاى من و فرزند آقاى من هستيد . فرمودند: منظورم اين نبود . عرض كردم: فدايت‏شوم منظورتان چيست؟ فرمودند: من آخرين اوصيا هستم و خداوند براى وجود من، بلا را از اهلم و شيعيانم، برطرف مى‏كند . (40)

 

براى نمونه، عنايت‏حضرت مهدى (عج) به شيعيان بحرين را از زبان محدث نورى مى‏شنويم:

 

در روزگار گذشته، فرمانروايى ناصبى بر بحرين حكومت مى‏كرد، كه وزيرش در دشمنى با شيعيان آن‏جا، گوى سبقت را از او ربوده بود . روزى وزير بر فرمانروا وارد شد و انارى را به دست‏حاكم داد، كه به صورت طبيعى اين واژه‏ها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا الله، محمد رسول الله و ابوبكر و عمر و عثمان و على خلفاء رسول الله‏» . فرمانروا از ديدن آن بسيار در شگفت‏شد و به وزير گفت: اين، نشانه‏اى آشكار و دليلى نيرومند بر بطلان مذهب تشيع است . نظر تو درباره‏ى شيعيان بحرين چيست؟ وزير پاسخ داد: به باور من، بايد آنان را حاضر كنيم و اين نشانه را به ايشان ارايه دهيم . اگر آن را پذيرفتند كه از مذهب خود دست مى‏كشند وگرنه آنان را ميان گزينش سه چيز مخير مى‏كنيم:

 

1- پاسخى قانع كننده بياورند .

 

2- جزيه بدهند .

 

3- يا اين‏كه مردان‏شان را مى‏كشيم، زنان و فرزندان‏شان را اسير مى‏كنيم . و اموال‏شان را به غنيمت مى‏بريم .

 

فرمانروا، راى او را پذيرفت و دانشمندان شيعه را نزد خود فراخواند . آن‏گاه انار را به ايشان نشان داد و گفت: اگر براى اين پديده، دليلى روشن نياوريد، شما را مى‏كشم و زنان و فرزندان‏تان را اسير مى‏كنم يا اين‏كه بايد جزيه بدهيد . دانشمندان شيعه، سه روز از او مهلت‏خواستند . آنان پس از گفت‏وگوى فراوان به اين نتيجه رسيدند كه از ميان خود، ده نفر از صالحان و پرهيزگاران بحرين را برگزينند . آن‏گاه از ميان اين ده نفر نيز سه نفر را برگزيدند و به يكى از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوى صحرا برو و به امام زمان (عج) استغاثه كن و از او، راه رهايى از اين مصيبت را بپرس; زيرا او، امام و صاحب ماست .

 

آن مرد چنين كرد، ولى پاسخى از حضرت نديد . شب دوم نيز نفر دوم را فرستادند . او نيز پاسخى دريافت نكرد . شب آخر، نفر سوم را كه مردى پرهيزگار بود، به بيابان فرستادند . او به صحرا رفت و با گريه و زارى از حضرت، درخواست كمك كرد . چون آخر شب شد، شنيد مردى خطاب به او مى‏گويد: اى محمد بن عيسى! چرا تو را به اين حال مى‏بينم و چرا به سوى بيابان بيرون آمده‏اى؟ محمد بن عيسى از او مى‏خواهد كه او را رها كند و به حال خود واگذارد . آن مرد مى‏فرمايد: اى محمد بن عيسى! منم صاحب الزمان . حاجت‏خود را بازگو . محمدبن عيسى گفت: اگر تو صاحب الزمانى، داستان مرا مى‏دانى و به گفتن من نياز نيست . آن مرد فرمود: راست مى‏گويى . تو به دليل آن مصيبتى كه بر شما وارد شده است، به اين‏جا آمده‏اى . عرض كرد: آرى، شما مى‏دانيد چه بر ما رسيده است و شما امام و پناه ما هستيد . پس آن حضرت فرمود: اى محمدبن عيسى! در خانه‏ى آن وزير – لعنة الله عليه – درخت انارى است . هنگامى كه درخت تازه انار آورده بود، او از گل قالبى به شكل انار ساخت . آن را نصف كرد و در ميان آن، اين جمله را نوشت . سپس قالب را بر روى انار كه كوچك بود، گذاشت و آن را بست . چون انار در ميان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‏ها بر روى آن نقش بست . فردا نزد فرمانروا مى‏روى و به او مى‏گويى كه من پاسخ تو را در خانه‏ى وزير مى‏دهم . چون به خانه‏ى وزير رفتيد، پيش از وزير به فلان جا برو . كيسه‏ى سفيدى خواهى يافت كه قالب گل در آن است . آن را به فرمانروا نشان ده . نشانه‏ى ديگر اين‏كه به فرمانروا بگو: كه معجزه‏ى ديگر ما اين است كه چون انار را دو نيم كنيد، جز دود و خاكستر چيزى در آن نيست .

 

محمدبن عيسى از اين سخنان بسيار شادمان گشت و به نزد شيعيان بازگشت . روز ديگر، آنان پيش فرمانروا رفتند و هر آن‏چه امام زمان (عج) فرموده بود، آشكار گشت .

 

فرمانرواى يمن با ديدن اين معجزه به تشيع گرويد و دستور داد وزير حيله‏گر را به قتل رساندند . (41)

17- مجازات

 

برادران يوسف كسانى بودند كه با تكبر، قدرت بازوى خود را به رخ پدر مى‏كشيدند و مى‏گفتند:

 

و نحن عصبة . (42)

 

ما گروه نيرومندى هستيم .

 

با اين حال، چون در حق يوسف، ستم كردند به جايى رسيدند كه ذليلانه، كاسه‏ى گدايى به دست گرفتند . آن‏گاه باگردن‏هايى فرو افتاده، سر بر آستان يوسف ساييدند و به وى، اظهار عجز و نياز كردند: يا ايها العزيز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الكيل و تصدق علينا ان الله يجزى المتصدقين . (43)

 

اى عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا گرفته است و متاع اندكى (براى خريد مواد غذايى) با خود آورده‏ايم . پيمانه‏ى ما را كامل كن و بر ما تصدق و بخشش فرما; زيرا خداوند، بخشندگان را پاداش مى‏دهد .

 

بشر امروزى را مصيبت‏ها و دردهاى كشنده‏اى مانند فقر فاحش، فاصله‏ى طبقاتى، جنگ‏هاى خانمان‏سوز، خون‏ريزى‏هاى بى‏پايان، احساس پوچى، بى‏هويتى و سردرگمى و . . . فراگرفته است . دليل پيدايش اين‏ها چيزى نيست جز ستم آدميان به ولى خدا، يوسف زهرا عليه السلام، كه در راس همه‏ى اين ستم‏ها، فراموشى ياد او و آماده نكردن شرايط ظهور اوست .

به اميد آن‏كه روزى انسان، كاسه‏ى گدايى به بارگاه كسى برد و بر آستان كسى سر بسايد كه او، منجى واقعى است

(36) – يوسف، 39- 40 .
(37) – غيبت طوسى، ص 293 .
(38) – يوسف، 21 .
(39) – شيفتگان حضرت مهدى، ج 1، ص 256 .
(40) – غيبت طوسى، ص 246 .
(41) – ترجمه‏ى نجم الثاقب، ص 556 .
(42) – يوسف، 14 .
(43) – يوسف، 88 .

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

امام عصر (عج )
فضيلت و اعمال نيمه شعبان / صوتی

فضيلت و اعمال نيمه شعبان / صوتی جهت دانلود کلیک کنید

امام عصر (عج )
فضيلت و اعمال نيمه شعبان / نوشتاری

فضيلت و اعمال نيمه شعبان در حديثي كه در وسايل ‌الشيعه، بحار الانوار و مصباح المتهجد اشاره شده در خصوص فضيلت ماه شعبان آمده است:«خداوند به ذات مقدس خود سوگند خورده است كه هركس را در اين ماه به او پناه برده و از او درخواست كند، از رحمت خود …

امام عصر (عج )
دلایل دعا برای امام زمان (عج) (31) : امامی چون او!

دلایل دعا برای امام زمان (عج) (31) : امامی چون او! وقتی کسی همیشه دم دستمان است، خیلی راحت خوبی ها و خصلتهای منحصر به فردش را از یاد می بریم و گاهی اوقات قدرش را نمی دانیم. به بیانی دیگر، وقتی چیزی مفت در اختیار کسی قرار بگیرد، قدرش …