كفريات ابو حامد غزّالي (معروف به امام محمّد غزالي) در كتاب «احياء العلوم» :

 

 

«لعن مسلمانان جايز نيست و يزيد مسلمان است و نسبت قتل يا امر يا رضاي او به قتل حسين عليه السلام سوء ظن به مسلمان است و به حكم كتاب و سنّت حرام است. هر كس شك در صحت اين نسبت كند در غايت حماقت است. اگر سلطاني يا اميري يا وزيري كسي را كشت، بدست آوردن قاتل يا آمر يا راضي اگر چه آنها نزديك باشند مقدور نيست، خصوصاً اگر زمان بعيد و مكان شاسع باشد و مانند مورد كلام كه از زمان يزيد و شهادت حضرت اباعبد الله عليه السلام 400 سال گذشته است (يعني تا زمان غزالي). پس چگونه معلوم مي شود كه يزيد قاتل يا آمر يا راضي بوده؟ مطلب ديگر اينكه بايد به اهل اسلام حسن ظن داشت و اگر فرضاً ثابت شد چنانچه اشاعره مي‌گويند: « قتل مسلمانان موجب كفر نيست»، ممكن است قاتل فرضاً يزيد باشد ولي اگر توبه كرده و بعد مرده لعن او جايز نيست، مانند كافر كه اگر توبه كند لعنش جايز نيست. و معلوم نيست كه يزيد از قتل سيدالشهداء عليه السلام توبه نكرده­ است. پس لعن چنين مسلماني جايز نيست و اگر كسي لعن كند معصيت كرده­ است و اگر لعن او جايز باشد و كسي او را لعن نكند گنهكار نيست. و اما يزيد از كجا معلوم است كه او دور از رحمت الهي است و گفتن اين كه او از رحمت خدا دور است، ترخص به غيب است، مگر درباره‌ي كسي كه به كفر مرده باشد. و ترحّم بر يزيد جايز است، بلكه مستحب است، و بلكه او داخل در عموم « اللّهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات» است، و يزيد مؤمن بوده.» (1)

 

پاسخ ما

* كفريات غزالي ملعون را مروري كرده و بر انديشه هاي شيطاني او … و جهت شعله ور شدن خشم يزيديان، از سر صدق فرازي از حديث قدسي «عاشورا» را با هم مي خوانيم:

 

«اللهّم خُصّ أنتَ اوّل ظالمٍ بِاللعنِ مِنّي وَابْدأ بِه اوّلا ثُمَّ الثانيَ ثُمَّ الثالثَ ثُمَّ الرّابِع. اللّهم اللعَن يزيدَ خامساً»

 

* بنا به گفته ي غزالي، پس در آن سال هاي طولاني كه اميرالمؤمنين علي عليه السلام را به دستور معاويه و خلفاي بني اميه در نمازها و خطبه ها سبّ و لعن مي كردند، نبايد ترديدي داشته باشيم كه جملگي در كمال حماقت بوده و معصيت خدا را مرتكب شده اند.

* اگر لعن مسلمان جايز نيست، پس وقتي پيامبر عزيز اسلام، معاويه را بسيار لعن كرده، دليل بر‌ آنست كه معاويه بويي از اسلام نبرده و در كفر جاهليت بسر مي برده است.

* يزيدي كه منكر رسالت پيامبر اسلام بوده، با چه فرمولي مسلمان از آب درآمده است؟!! مگر اين شعر زمزمه ي مستانه ي او نيست:

 

لعبت هاشم بالملك فلا     خبر جاء و لا وحي نزل

 

* به حق چيزاي نشنيده. تا حالا نديده بوديم يه احمقي پيدا بشه و سنگ يزيدو به سينه اش بزنه. يزيد امام كُش و شرابخوار و سگ بازي كه با عمه اش زنا كرده!!! غزالي كيه كه اينقدر نفهمه؟ يا خودشو به نفهمي زده؟! آخه يزيدي كه به سپاهش دستور داد بريزن توي مكه و مدينه و به همه نواميس مسلمونا تجاوز كنن و اموالشونو به غارت ببرن، اين مسلمونه؟!! اگه كافر بود چه غلطي مي كرد؟!

لعنت خدا و پيامبران و فرشتگان و مؤمنين تا قيامت بر خودشو و پدرشو و هواخواهانش باد.

 

* غزالي با مكر و شيطنتي كه درباره ي يزيد اظهارنظر مي كند، اگر با همين معيار بخواهيم درباره ي ستمگران و جبّاران تاريخ اظهارنظر كنيم، به يقين هيچ حاكم ستمگري باقي نمي ماند و دامن همه آنها از هرگونه جنايتي پاك مي گردد.

* جداً كه غزالي چه سالوس و رياكاريه!! ملعون خدانشناس، در لعن يزيد ترديد مي كنه. ولي ميگه شيعه را بايد هميشه لعن كرده، چون از مذهبش دست برنمي داره.

* بابا بي جهت نيست كه غزالي مراد دلفريبه عبدالكريم سروشه. بگو چرا سروش سنگ غزالي رو به سينه اش مي زنه و ميگه بسه ديگه، تا كي براي اباعبدالله الحسين عليه السلام بايد عزاداري كرد و تخم كينه كاشت. پس سروش هم از لعن يزيد بدش مياد!!!

* غزالي حتما سواد نداشته و يا از تاريخ چيزي نمي دونسته. والا وقتي اُسراي كربلا را به دربار يزيد در شام آوردن، از حرفايي كه رد و بدل شده به خوبي معلومه كه يزيد حرومزاده آمر مستقيم همه جنايت ها بوده و نسبت به هيچ امري اظهار بي اطلاعي نكرده. با اين وصف گمون كنم  رگ حرومزادگي غزالي هم جنبيده و خواسته اونم براي دلخوشي يزيد، تيري، نيزه اي، سنگي رو به طرف پسر پيغمبر پرتاب كنه.

* لعن يزيد نشانه ي تبرّي و دور شدن با نهايت تنفر و انزجار از دشمنان خدا بوده و همانطور كه مي دانيم تبرّي از اصول و پايه هاي اساسي دين مقدّس اسلام است.

* محمد غزالي با اين نوشته ي خود ثابت كرده كه نه از تاريخ باخبره و نه از معارف اسلام. او نمي داند كسي كه پيامبر خدا و يا جانشين برگزيده ي الهيش را بكشد، باب توبه به روي او بسته خواهد بود. جنگ با پيامبر و جانشين پيامبر در حكم جنگ با خداست. و كسي كه با خدا در ستيز باشد‌، از حوزه ي ايمان و اسلام خارج است.

* اگه يزيد مؤمن باشه، فاتحه ي اسلام را بايد خوند. براي نابودي اسلام همين بسه كه بگيم يزيد مسلمون و مؤمنه. ديگه لازم نيست قدمي برداشت و به نظرم غزالي گور به گور شده تو فكر نابودي اسلام بوده!!!

 

امیر علی شیر نوایی ( م 906 ق ) نیز در پاسخ به غزالي اين دو بيت را سروده است :

ای که گفتی بر یزید و آل او لعنت مکن

زان که شاید حق تعالی کرده باشد رحمتش

آنچه با آل نبی کرد او، اگر بخشد خدای

هم ببخشاید مرا گر کرده باشم لعنتش


(1) احياء العلوم، ج 3، ص 106 (ترجمه و تلخيص)

باسلام بر امام شهیدان امام حسین (ع) فرزند رسول خدا (ص) و سلام بر شما دوستان عزیز. خدا لعنت کند تمام کسانی که در روز غدیر حاضر بودند و از دستورات پیامبر(ص) سر پیچی کردند و خدا لعنت کند ابوسفیان بن حرب و معاویه و هنده جگر خواره و یزید بن معاویه و خدا لعنت کند تمام دشمنان آنان را و خدا انشاءالله محشور کند ابو حامد غزالی را با یزید و شمر و حرمله و سنان بن انس و عمر و ابوبکر و معاویه و ابوسفیان و بقیه اشقیا و جنایتکارانی که امام حسین (ع) را به شهادت رساندند. الهی آمین.

4 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

نقد مکاتب بشری
لاریجانی در همایش بانوی مهر: اصرار به خانه‌نشین کردن زن و عدم جواز خروج زوجه بدون اذن زوج از سنت‌های غلط است

لاریجانی در همایش بانوی مهر: اصرار به خانه‌نشین کردن زن و عدم جواز خروج زوجه بدون اذن زوج از سنت‌های غلط است   چند روز پیش آقای علی لاریجانی مطالبی رو بیان کرده که برخی از آنها جای تأمل دارد که به آن اشاره می‌شود. لاریجانی در همایش بانوی مهر: …

نقد مکاتب بشری
5
دیوان حافظ و مغ بچه ها،به همراه فایل پی دی اف 18+

دیوان حافظ و مغ بچه ها،به همراه فایل پی دی اف 18+   یکی از نقاط بهت آور اشعار حافظ ، تأکید بر عشق به پسربچه ها و تمایل به هم آغوشی با همجنس است این نقطه عجیب، آنقدر در اشعار این شخص، تکرار شده که جای هیچ شک و …

نقد مکاتب بشری
امام صادق (ع):هرکس برغیر شاقول حمران باشد زندیق است اگرچه محمدی یا فاطمی یا علوی باشد

 امام صادق علیه السلام : هرکس بر غیر شاقول حمران باشد زندیق است اگرچه محمدی یا فاطمی یا علوی باشد   در مکتب برهان و دین، مذهب اهل تعطیل در مورد معرفت خداوند باطل است. و معناى تعطیل این است که بشر حتّى از بحث درباره وجود خداوند طفره رفته …